با دلتنگی های در غربت چه کنیم؟

حس دلتنگی مهاجرت

غم غربت شرایطی است که فرد از وطن و خانه خود دور بوده و احساس دلتنگی و اندوه شدیدی را تجربه می کند. دلتنگی برای نزدیکان، شرایط فرهنگی و دشواری های موجود در مهاجرت باعث ایجاد احساس غم غربت می شوند. بسیاری از افراد با وجود انتخاب خودشان برای مهاجرت نیز دچار دلتنگی و حسرت می شوند. خلق پایین، بی انگیزگی، افسردگی، بیکاری از پیامدهای غم غربت هستند. بیشتر افراد برای داشتن یک زندگی شاد اقدام به مهاجرت می کنند. غم غربت مانع از رسیدن به این هدف شده و تمام ابعاد زندگی فرد را می تواند تحت تاثیر قرار دهد. در این مقاله ابتدا علل غم غربت سپس راه های مقابله با آن را بررسی کرده ایم.

غم غربت و نوستالژی چیست

از همان قرون گذشته که انسان ها مهاجرت کردن به دیاری دیگر را تجربه کردند، با درد تنهایی در غربت و دلتنگی مهاجرت هم آشنا شدند. دلتنگی در غربت، تجربه ای جهان شمول و بدون مرز است و به سن و سال و موقعیت خاصی نیز محدود نمی شود. فرقی ندارد کسی از هند به انگلستان مهاجرت کند، یا از آفریقا برای کار به اسپانیا کوچ کند، از چین به دانشگاهی آمریکایی برود یا از ایران به کانادا.

از هر نقطه جهان به هر کشور دور یا نزدیکی که بروید، در معرض دلتنگ شدن قرار دارید. تفاوتی هم ندارد که از یک جامعه توسعه نیافته به یک کشور مدرن و مرفه بروید یا برعکس! در هر حال همیشه یادآوری چیزهایی در خانه شما را دلتنگ می کند.

چیزهای کوچکی مثل یک بازی دورهمی در جمع دوستان، خاطره برگزاری یک مراسم فرهنگی، بوی کیک هایی که خواهرتان می پزد یا طعم دلچسب غذاهای مادر؛ یک ترانه فولکلوریک یا موسیقی سنتی، دوچرخه سواری در پارک محل، سینما رفتن دسته جمعی با همکلاسی ها، یا حتی قدم زدن روی سنگفرش قدیمی کوچه. این حس نوستالژی همیشه با شما خواهد بود. اما می توانید با درایت و هوشیاری، تنها با یادآوری هر کدام از اینها، و با مرور یک خاطره شیرین کام ذهن خود را شیرین کنید و به جای افسردگی و غمزده شدن، تنها به جنبه های مثبت آن معطوف شوید.

قدم اول مهاجرت را با دید باز بردار

تحمل زندگی در غربت آسان نیست؛ به همین دلیل یکی از پیش نیازهایی که برای مهاجرت نیاز دارید این است که روحیات خود را از نظر میزان وابستگی به خانواده، دوستان، حلقه های ارتباطی، شهر و فرهنگ بومی به دقت بررسی کنید. برای فردی که از خانه پدری و حلقه حمایتی خانواده، بدون هیچ تجربه زندگی مستقل قصد مهاجرت می کند، احتمال گرفتار شدن در تله احساس غربت، مسلماً بیش از کسی است که پیشاپیش تجربیاتی در این مورد داشته است.

پس اگر موقعیت و سن و سال شما اجازه می دهد، بسیار مفید خواهد بود که قبل از مهاجرت به قصد تحصیل یا کار، خود را در شرایط مشابهی قرار دهید. در درجه اول تجربه دوری بلندمدت از خانواده، و شروع یک زندگی مستقل در شهر خود، یا به عنوان مثال دوره خدمت سربازی یا زندگی دانشجویی در خوابگاه را امتحان کنید؛ در درجه بعدی نقل مکان به شهری دیگر، مسافرت به کشورهای اطراف و اقامت کوتاه مدت در آنها نتیجه مثبتی در این روند خودشناسی خواهند داشت.

سعی کنید قبل از مهاجرت، به کشور دیگری سفر کنید اما از راهنمای تور کمک نگیرید و خودتان راه و چاه را پیدا کنید. گوشه و کنار شهر را بگردید، ببینید می توانید به تنهایی مسیرها را پیدا کنید. با خارجی ها در خیابان، فروشگاه، هتل، مترو و مکان های تفریحی و توریستی همکلام شوید و از آنها سوال بپرسید.

در نهایت اینکه با فضاسازی مختصر سعی کنید خود را در موقعیت مشابه بعد از مهاجرت قرار دهید. صادقانه خود را محک بزنید که آیا این توان و روحیه را در خود می بینید که یکباره کل فضای زندگی خود را تغییر بدهید.

آن سوی مرزها چه دنیایی در انتظار من است

هر چند به قول معروف آسمان همه جا یک رنگ است اما می دانیم که شرایط و مناسبات زندگی، در همه نقاط این کره خاکی یکسان نیست. یک مقایسه ساده در این بین گویا خواهد بود:

تصور کنید در کشور خود به یک شهر جدید نقل مکان کرده اید؛ چه چیزهایی در انتظار شماست؟ چه اطلاعات جدیدی باید کسب کنید؟ چقدر زمان نیاز دارید تا با شهر جدید هماهنگ شوید؟ لازم است ابتدا همسایه ها و محله را بشناسید. ایستگاه های تاکسی، اتوبوس و مترو شهر جدید را کشف کنید. فروشگاه های مورد نیازتان را پیدا کنید، اداره جات، کلانتری محل، دفاتر خدمات اجتماعی، باشگاه ورزشی، خشکشویی، تاسیساتی و تعمیرگاه ها را مکان یابی کنید و از ساعات کاری آنها مطلع شوید و… ده ها مورد دیگر.

حالا همین سناریو را برای یک کشور خارجی در ذهن خود مرور کنید. این بار با مردمی که زبان دیگری دارند و با فرهنگ متفاوتی به سبک زندگی و روابط بین فردی و اجتماعی نگاه می کنند. ملتی با جهان بینی و تاریخچه ذهنی کاملاً متفاوت، اولویت ها، خواسته و باید و نبایدهایی دیگر! و شما قرار است با کوله بار کوچکی که همراه می برید، یک تنه با همه این ناشناخته ها مواجه شوید. در کنار همه اینها شروع تحصیل در دانشگاه، یا تحصیل در کالج به زبانی غیر از زبان مادری تان را هم در نظر بگیرید. کمی دلهره آور است، نه؟

اما نگران نباشید. شما اولین دانشجوی خارجی و اولین مهاجر تاریخ نیستید. با کمی فکر کردن به هدف اصلی خود که مهاجرت تحصیلی و یا مهاجرت کاری به قصد اخذ اقامت، و شروع یک زندگی تازه در مسیر رشد و پیشرفت در کشوری مدرن است، غول یخی دلتنگی و درد غربت در مهاجرت به زودی در مقابلتان آب می شود.

زبان بیگانه، چوب جادوی شما

روشن است که بهترین ابزار شما برای ارتباط گیری در جامعه جدید، دوست یابی، یافتن کار مناسب، و ایجاد گروه معاشرین و دوستان تازه این است که به زبان کشور مقصد مسلط باشید. اگر به قصد تحصیل مهاجرت می کنید که این نیاز دو چندان می شود. پس قبل از هر چیز تا می توانید برای یادگیری زبان وقت و انرژی بگذارید. وقتی این چوب جادویی را داشته باشید در جمع دوستان یا همکلاسی های جدید آنقدر سرگرم خواهید بود که وقتی برای غصه خوردن و دلتنگی ندارید!

از متفاوت بودن لهجه تان در بین خارجی ها خجالت نکشید؛ بخاطر داشته باشید کسی که زبانی را با لهجه صحبت می کند، یک زبان علاوه بر زبان مادری خود می داند و این خود مایه مباهات است. پس بدون ترس و خجالت در مهاجرت حرف بزنید. هر چند این نکته منافاتی با این اصل ندارد که همواره باید برای ارتقاء سطح زبان کشور مقصد خود تلاش کنید.

قداست نوستالژی را بشکن

در ابتدای این مطلب، از دنیای سانتی مانتال نوستالژی صحبت کردیم. در فرهنگ لغات فارسی، واژه نوستالژی به معنای دلتنگ شدن به دلیل دوری از وطن یا یادآوری خاطرات شیرین و حتی تلخ گذشته است. شاید نگرانید که اگر بعد از مهاجرت برای فرهنگ و زبان مادری و خاطراتی که با عزیزان و دوستان خود داشته اید، احساس دلتنگی نکنید، برچسب بی عاطفه، بی ریشه، غرب زده، یا از خودبیگانه به شما زده شود. با این ترس مقابله کنید؛ اگر واقعاً دوری و غربت شما را آزرده نمی کند، خودتان را اصلاً ملامت نکنید.

غم غربت مهاجرت را از میدان به در کن

بعد از آن که از قصد و توانایی خود برای مهاجرت مطمئن شدید و نکات مثبت و منفی آن را با واقع بینی و آینده نگری بررسی کردید

پس از طی مراحل مربوطه و دریافت ویزا، وقت رفتن فرا می رسد. کوله بار مختصر سفر را بسته اید و با گذرنامه و ویزا وارد فرودگاه مقصد می شوید. دیگر این شما هستید و سرزمین آرزوهایتان.

روزهای اول کمی با سردرگمی طی می شود. سیل اطلاعات و داده های جدید به سویتان جاری شده، همه چیز تازگی دارد، حتی طعم آب و نان غربت، بوی فضا، رنگ و روی آدم ها، زرق و برق خیابان ها و ساختمان ها، امکانات و خدمات مدرن، جاذبه هایی که در کشور خود نداشتید. البته آسمان همچنان آبی رنگ است! کم کم که التهاب روزهای اول کاسته می شود، دلتنگی به سراغتان می آید، غافل از آنکه شما مصمم تر از آن هستید که به این احساسات منفی فرصت خودنمایی بدهید. پس باید با تمام توان همان ابتدای کار خود را برای مبارزه مجهز کنید و قدرت سازگاری خود را بالا ببرید.

واقع بین باش

با خودتان رو راست باشید؛ انگیزه اصلی شما از مهاجرت چه بوده؟ به استثنای مواردی که برخی افراد به قصد کار و کسب درآمد بصورت موقت به کشور دیگری می روند، قاعدتاً هیچ انسان عاقلی شرایط مطلوب و مناسب در وطن خود را رها نمی کند تا به کشوری بیگانه با شرایط ضعیف تر مهاجرت کند. به سادگی می توان گفت مهاجرت با امید دستیابی به زندگی مطلوب تر و با رفاه و آسایش بیشتر اتفاق می افتد.

پس مسیر رو به روی شما، هر چند دشوار، اما مسیری به سوی آینده ای درخشان تر است. در عین حال همانطور که سعدی گفته است: نابرده رنج، گنج میسر نمی شود. بدون تردید رسیدن به آن آینده آرمانی مستلزم پشت سر گذاشتن موانع است. یکی از این موانع هم دست و پنجه نرم کردن با دلتنگی است. با روشن شدن هدف و تمرکز بر آن، کنار آمدن با غم غربت نیز آسان تر جلوه می کند.

برای دلتنگی هایت جایگزین پیدا کن

وقتی بعد از مهاجرت دلتان برای کسی یا چیزی یا مکان و مراسمی تنگ می شود، به درون خود رجوع کنید و کندوکاو کنید که آن موضوع دلتنگی قبل ها چه نیازی را در شما برآورده می کرده که اکنون باز هم در شما موج می زند! با پیدا کردن جایگزینی در غربت، برای رفع آن نیاز تلاش کنید. هر چند این ترفند برای بعضی از دلتنگی ها -مثل دلتنگی برای آغوش مهربان مادر- جواب نمی دهد، اما در بسیاری موارد می تواند به شما کمک کند.

برای مثال، دلتنگ بازی تخته نرد با پسر خاله خود شدید! می توانید به همخانه خارجی خود پیشنهاد کنید که هم تخته نرد را به او آموزش بدهید و هم بعدها حریف ثابت هم باشید. یا بصورت آنلاین، در گروه های بین المللی عضو شوید و بازی کنید. بعدها فرصت خواهید داشت پسرخاله عزیز را دعوت کنید تا با هم گشتی در شهر جدید بزنید و تخته نرد هم بازی کنید!

حفظ ارتباط کنترل شده با خانه

اولین راهی که برای التیام دلتنگی به نظر می رسد، تماس های مکرر صوتی- تصویری و مکالمات طولانی با خانواده و دوستان است. اما همین تماس های گاه و بیگاه، علاوه بر حواس پرتی و درگیر کردن بیشتر شما با عوامل تشدیدکننده دلتنگی، شما را از تمرکز بر برنامه های زندگی جدیدتان باز می دارد. بخصوص اگر به کشوری مهاجرت کنید که اختلاف زمانی زیادی با ایران داشته باشد.

شب هنگام که همه خانواده دور هم جمع می شوند تا ساعتی را با آرامش بگذرانند، یاد فرزند دور از خانه می افتند، با شما تماس می گیرند و مایلند مدت زیادی گپ بزنند؛ در حالیکه شما باید خود را برای یک روز کاری، یا رفتن به دانشگاه یا امتحان آن روز آماده کنید! بهترین راه حل این است که علاوه بر حفظ ارتباط صمیمانه خود، هوشمندانه آنها را کنترل کنید و زمان محدود و مشخصی برای تماس با عزیزان در وطن در نظر بگیرید. تا هم دلتنگی تان از بین برود و هم به روند زندگی تان در غربت آسیبی وارد نکند.

ارتباط گیری با دنیای جدید

بسیاری ممکن است روحیه ای چندان اجتماعی نداشته و اهل معاشرت های متنوع نباشند. اما این وضعیت بعد از مهاجرت می تواند دردسر ساز باشد! چرا که با خزیدن در لاک خود و گوشه عزلت گرفتن، روند جا افتادن خود در جامعه جدید را به شدت با تأخیر همراه می کنید. حتی اگر چندان رقبتی هم ندارید سعی کنید با دیگرانی که در خوابگاه، خانه دانشجویی، پانسیون و همسایگی شما هستند ارتباط چشمی و کلامی برقرار کنید.

همین قدر که با یک لبخند زیبا به یک غریبه در آسانسور یا فروشگاه محل نگاه کنید و سری تکان بدهید مسیر خود را هموار کرده اید. شاید باور نکنید که یک لبخند ساده چطور می تواند در غریبه های اطراف تاثیر خوشایندی بگذارد. هر جا می توانید با رعایت حریم شخصی دیگران و حفظ احترام، به اطرافیان کمک کنید. به مرورد پاسخ های دوستانه دیگران شما را متعجب خواهد کرد.

مبارزه با “در میان ماندگی”!

این یک قاعده کلی نیست، اما افراد معمولاً به کشورهایی مهاجرت می کنند که از نظر توسعه انسانی و سطح پیشرفت از سرزمین مادری شان بالاتر است. همین تفاوت، اختلافات فرهنگی را به دنبال دارد. پس یک مهاجر علاوه بر مشکلات شروع زندگی دور از تمام چهارچوب هایی که از کودکی تجربه کرده، و تلاش برای یادگیری در محیط آموزشی یا دوره های زبان یا شروع حرفه جدید، با چالش فرهنگی هم مواجه می شود.

هر چند امروزه با گسترش قابل توجه وسایل ارتباط جمعی و اقیانوس بیکران اینترنت، انواع و اقسام ابزارها و اپلیکیشن های ارتباط صوتی و تصویری، هزاران مقاله، محتوا، پادکست، تصویر و فیلم از هر گوشه دنیا، هیچ نقطه ای برای ما کاملاً ناشناخته و دور از دسترس نیست. خوشبختانه پیش از مهاجرت می توانید حتی با Google Earth از بالا کمپ دانشگاهی خود را وارسی کنید یا کوچه های شهری که قرار است در آن مستقر شوید را هم ببینید. علاوه بر این هر اطلاعاتی که لازم باشد را می توانید پیشاپیش به دست بیاورید. اما با همه اینها، وقتی پا به محیط جدید می گذارید خواه ناخواه در فضایی قرار می گیرید که تجربه ملموسی از آن نداشته اید.

بنابراین هرچند که استفاده از عبارت “شوک فرهنگی” مثل دهه های گذشته معنایی ندارد، با این وجود شما در میان فرهنگ بومی خود و فرهنگ بیگانه قرار می گیرید. مثل کودکی که بعد از جدایی والدین، یک دستش را پدر و یک دستش را مادر به سوی خود می کشد! اجازه بدهید این وضعیت را “در میان ماندگی” اطلاق کنیم.

اگر می خواهید قربانی این شرایط نشوید، اجازه ندهید مثل کودکی بی پناه به این سو و آن سو کشیده شوید. محکم در میانه بایستید و دست هر یک از والدین را مشتاقانه در دستان خود نگهدارید؛ شما مجبور به انتخاب بین این دو فرهنگ نیستید بلکه می توانید در این بین مصمم بمانید و از زیبایی های هر دو فرهنگ لذت ببرید. پس “در میان مانده” نباشید!

دستت را به من بده

کشورهای مهاجرپذیر برای کمک و راهنمایی مهاجران، نهادها وسازمان هایی دارند. علاوه بر کمک گرفتن در مورد نیازهای روزمره، اخذ مدارک، کارت های شناسایی، ثبت نام ها و موارد اینچنینی، بخشی از وظایف این نهادها ارائه کمک های روانشناسی به مهاجران است. یعنی مهاجرینی که قدرت تطابق کمتری با محیط جدید دارند و دچار Homesickness یا همان غم غربت می شوند.

برنامه‌ٔ ورزشی منظم داشته باشید

تحقیقات نشان می‌دهد که ورزش کردن باعث ترشح «اندورفین‌‌» (Endorphins) می‌شود. اندروفین‌، مرفین طبیعی در بدن است که تولید آن باعث ایجاد هیجان و سرخوشی می‌شود. همچنین اضطراب و افسردگی (که از اثرات جانبی غم غربت هستند) را از بین می‌برد. اگر امکان دارد، به‌صورت گروهی ورزش کنید. به این صورت فرصتی برای روابط اجتماعی و ملاقات با افراد جدید پیدا می‌کنید.

  • ورزش کردن به تقویت سیستم ایمنی بدن نیز کمک می‌کند. غم غربت می‌تواند با افزایش علائم بیماری (مثل سردردهای مداوم یا حس سرماخوردگی) خود را آشکار کند.

هدفمند حرکت کن

غول دلتنگی، زیرک است؛ اگر فرصت را مهیا ببیند تمام توان و انرژی شما را می بلعد و در گرداب افسردگی اسیرتان می کند. اما راه مبارزه با آن بسیار ساده است؛ فرصتی برای عرض اندام به دلتنگی ندهید. برای تمام روز خود برنامه ریزی کنید تا زمانی برای فکر کردن به آن نداشته باشید. مطابق با برنامه تحصیلی یا کاری خود، برای تمام ساعات فراغت خود برنامه ریزی کنید.

به هر حال شروع یک زندگی جدید نیاز به تلاش مضاعف دارد و طبیعی است که یک مهاجر در مقایسه با یک فرد مقیم، ناچار است زمان و ممارست بیشتری برای رسیدن به هر هدفی صرف کند. همین امر شما را وادار می کند تا از هر فرصتی به بهترین نحو بهره ببرید؛ شما دیگر وقتی برای تلف کردن در غربت نخواهید داشت. و خبر خوب آنکه برای دوری از دلتنگی همین مشغله بسیار به داد شما خواهد رسید.

انرژی منفی را به کانال مثبت هدایت کن

در غربت هستید و دلتان گرفته؟ بسیار خوب… به پارک بروید و پیاده روی کنید. در طبیعت دوچرخه سواری کنید. به دیدن موزه ها و گالری های شهر بروید. در حد توان خود به شهرهای اطراف سفر کنید و تجربیات و دانسته های خود را از کشور جدید ارتقا بدهید. بیش از پیش به زبان جدید و حتی زبان مادری تان مطالعه کنید. یک ورزش جدید را شروع کنید. نواختن یک ساز را تمرین کنید. مهارت های هنری و فنی جدید را آموزش ببینید. آشپزی به سبک فرهنگ جدید را امتحان کنید. فیلم و سریال هایی به زبان کشور مقصد ببینید. این لیست را می توانید تا بی نهایت ادامه بدهید و بعد ببینید آیا مجالی برای غرق شدن در غم غربت پیدا می کنید؟!

فرهنگ جامعه جدید را جذب کن

در مراسم فرهنگی، تفریحی، فستیوال ها یا مسابقات محلی شرکت کنید. در محیط دانشگاه و کالج، در انجمن های دانشجویی عضو شوید. در فعالیت های خیریه و برنامه های مختلف مشارکت فعال داشته باشید. خود را غریبه احساس نکنید، شما دانشجوی آن دانشگاه هستید و به اندازه بقیه و حتی یک دانشجوی محلی حق مشارکت دارید. پس فاصله نگیرید و میدان را برای رقبا باز نگذارید!

از تجربه مهاجران موفق استفاده کن

ایرانیان موفق بسیاری امروزه در کشورهای مختلف دنیا زندگی می کنند. تنوع مشاغل و فعالیت های ایرانیان مهاجر به قدری است که بدون شک می توانید بین آنها افرادی را پیدا کنید که روزی در شرایط فعلی شما بوده اند. حتی گاهی می توانید گذشته مهاجرانی را مرور کنید که با شرایط بسیار سخت تر از شما شروع کرده اند و اکنون در اوج موفقیت هستند. پزشکان، مهندسین، هنرمندان، تجار و وکلا و صنعتگران موفق ایرانی مهاجر، نمونه های بسیار خوبی برای کسانی هستند که در ابتدای این مسیرند.