یکی از بهترین انواع تفریحات انجام دادن کارهای غیرممکن است. “والت دیزنی”
خلاصه خلاصه رایگان : تاب تفکر خلاق (درون چارچوب)
معرفی و خلاصه خلاصه رایگان : تاب تفکر خلاق (درون چارچوب)
? همیشه میگفتن برای داشتن یه کسب و کار موفق باید خارج از چارچوب فکر کنیم اما گلدنبرگ و بوید بر اساس تخصص و تجربیات حرفهای و دانشگاهی خودشون، به این نتیجه رسیدن که نوآوری و خلاقیت از همین دنیای نزدیک شما ایجاد میشه و لزوما همیشه با تفکر خارج از چارچوب به دست نمیاد. ? پیشنهاد میکنیم این خلاصه صوتی رو حتما گوش کنین تا بیشتر با نظرات جالب نویسندههای این کتاب آشنا بشین!
خلاصه متنی رایگان کتاب تفکر خلاق (درون چارچوب)
این روزا که دائما صحبت از نواوری و خلاقیته
و شرکتای مختلف به هر دری میزنن تا با استفاده از خلاقیت کار جدیدی بکنن تا توی بازارهای رقابتی بیشتر به چشم بیان، یه سوال اهمیت خیلی زیادی پیدا کرده: اینکه چطور میشه خلاق بود یا خلاقانه فکر کرد؟
البته نیاز به خلاق بودن فقط مربوط به شرکتها نیست و هر فردی ممکنه توی زندگی خودش بخواد که متفاوت به محیط اطرافش نگاه کنه. درو بوید و جیکوب گلدنبرگ توی کتاب تفکر خلاق سعی کردن به همین سوال جواب بدن.
البته اسم دیگه کتاب درون جعبه است و به همین خاطر بهتون توصیه میکنم این کتاب با ارزش رو از دست ندین چون آخرش متوجه میشید که منظور از درون جعبه برای خلاقانه فکر کردن چیه.
شما نیازی نیست که یک مخترع خارقالعاده باشید تا بتویند محصولی رو بسازید که دیگران دوسش داشته باشن، نیازی هم نیست که انقد صبر کنید تا لحظهای نامشخص سراغتون بیاد تا از خونه بدویید بیرون و فریاد بزنید: «یافتم! یافتم!» که بگید آها! به ایدهی خاص کسب و کارم رسیدم!
شما میتونید برای فک کردن به ساخت یه محصول نوآورانه و جدید از یه سری قالبهای پیشفرض فکری استفاده کنید تا بتونید اون محصول رو توی محیط اطراف خودتون به درستی تعریف کنید. کتاب به ما میگه که برای شروع، این سه تا قالب پیش فرض فکری رو امتحان کنیم:
- تقسیم بندی و دوباره چینی
- کم کردن و جایگزینی
- افزودن و بازنگری
بریم سراغ قالب اول: تقسیمبندی و دوباره چینی
تقسیمبندی و دوباره چینی مثل ساختن لگو میمونه. شما انقد با قطعههای لگو بازی میکنید و اونا رو بررسی میکنید تا بتونید چیزای بهتری باهاشون بسازید. بخش فیزیکی محصول شما هم درست مثل قطعههای لگو میمونه.
مثلا اجزای فیزیکی یخچال رو در نظر بگیرید که میشه شامل درها، قفسههای اصلی، محفظهی میوهها، طبقههای درون در، چراغ و کمپرسور پشت یخچال. حالا شما میتونید هر کدوم از این اجزا رو روی یه تیکه کاغذ جدا بنویسین و به گوشهای از دیوار خونه تون بچسبونید. حالا پروسه تفکر خلاق رو با پرسیدن این سوال از خودتون شروع کنید:
من چطور میتونم که این اجزا رو توی محیطی که خودم زندگی میکنم از نو کنار هم بچینم؟
مثلا ممکنه تصمیم بگیری که کمپرسور رو از انتهای یخچال جدا کنی و ببریش توی گوشه انباری یا یه جایی که دیده نشه بذاری و از اونجا به یخچالت متصلش کنی. حالا وقتشه که از خودت بپرسی:
ببینم، این کار فایدهای هم داره؟ از این تغییر چه سودی بدست میاد؟
خب بذار ببینیم، جدا کردن کمپرسور از انتهای یخچال طبیعتا باعث میشه که جای یخچال شما برای نگهداری مواد غذایی بیشتر باز بشه و آشپزخونه شما هم تبدیل به جای بی سر و صداتری بشه، همچنین جدا شدن کمپرسور باعث میشه که گرمایی که اون تولید میکنه هم از محیط اشپزخونه خارج بشه.
در واقع ایدهي داشتن یک کمپرسور مجزا، میتونه به خودی خود شروع یه کسب و کار خلاق تو حوزه وسایل اشپزخونه باشه.
کسب و کاری که اجازه میده شما برای اشپزخونههای کوچیک راهحل فوقالعادهای داشته باشین و یخچال رو درون قفسههای کابینت جاسازی کنید، یعنی همه اونا توسط کمپوسوری که شما طراحی میکنید هر کدوم برای خودشون یه یخچال به حساب بیان.
یه کابینت یخچالی برای نوشیدنیها، یه کابینت یخچالی برای سبزیجات و میوهها، یه کابینت دیگه برای تخم مرغها، عالیه نه؟
همین عمل کوچیک، یعنی اینکه نگاه کنیم چطور میشه اجزا اصلی چیزی رو تقسیم بندی کرد و اونا رو توی محیط دوباره چینی کرد خودبهخود یه قدم جدی برای پیدا کردن ایدههای جدید و کسب و کارهای جدیده.
اما، اگه این تقسیم بندی و دوباره چینی اجزای فیزیکی به راهحلهای خلاقانه نرسه چه کار باید کرد؟ خب، میشه رفت سراغ تقسیمبندی و دوباره چینی تجربههای کاربری از یک محصول.
یعنی چی؟ مثلا، دوتا تجربه کاربری اصلی یه یخچال اینه که اول شما در اون رو باز میکنید و شروع میکنید به نگاه کردن توش، و بعد دستتون رو میکنید داخلش و چیزی رو که انتخاب کردید بیرون میارید.
حالا اخیرا یه سری از یخچالهای جدید این مدل تجربه کاربری رو با نصب یه ال سی دی روی در یخچال دوباره چینی کردن، به این صورت که میتونی بدون اینکه در یخچال رو باز کنی، درون اون رو تماشا کنی.
توی کتاب به یه شرکت ساخت نوشیدنیهای ورزشی اشاره میشه که تلاش کرد تجربه کاربری معمول از نوشیدنیهای ورزشی رو تقسیمبندی و دوباره چینی کنه.
اکثر نوشیدنیهای ورزشی، ویتامینها و الکترولیتها رو قبل از اینکه مشتری محصول رو بخره با هم قاطی میکنن، اما این شرکت روی بطریهای نوشیدنی خود ظرف کوچک مخصوصی طراحی کرد که به ورزشکارا اجازه میداد خودشون، موقع مصرف نوشیدنی عمل ترکیب کردن رو انجام بدن.
چطوری؟ خیلی ساده، اونا محفظه رو میچرخوندن و ویتامینها و الکترولیتها درون آب ریخته میشد، اون وقت به سادگی با تکون دادن بطری نوشیدنی خوشمزه شون رو میاشامیدن. پیچیده نبود، نه؟
اما قالب فکری شماره دو: کم کردن و جایگزینی
برای تصور کردن قالب کم کردن و جایگزینی، فک کنید که یه ستاره بسکتبال قراره از بازی بیرون بیاد و تعویض بشه و به جاش، یه بازیکن جوون و کم تجربه بره تو زمین.
اما، همون بازیکن جوون و کم تجربه قراره وقتی که توی زمین رفت به مراتب بهتر بازی کنه و باعث بشه که تیم نتیجهای که میخواد رو بگیره.
برای فک کردن به محصولات جدید و نوآورانه، به بیرون کشیدن اجزای اصلی اون محصول فک کن و اینکه آیا امکانش هست که اون اجزا با چیزهایی دیگهای که کاربرد یکسان داشته باشن اما توی محیط بهتر عمل کنن عوض بشن؟ مثلا،
یه ساعت هوشمند رو در نظر بگیر که ضربان قلب و تعداد قدمهایی که هر روز بر میداری رو برای تو میشماره، حالا تصور کن که صفحه نمایشگر ساعت رو حذف کنیم.
یه ساعت هوشمند، بدون صفحه نمایشگر! خیلی محصولی جالبی به نظر نمیرسه درسته؟ اما یه دقیقه وقت بذار و به فایدههای بالقوه حذف کردن صفحه نمایش از یه ساعت هوشمند فک کن.
ممکنه به این نتیجه برسی که اوکی، دیزاین ساعت میتونه به مراتب مینیمال تر و زیباتر بشه، ساعت میتونه خیلی سبکتر بشه و موقع ورزش و فعالیتها بدنی کمتر دست و پا گیر باشه، از همه اینها گذشته اون ساعت خیلی سادهتر میتونه تولید بشه و هزینه تموم شدهاش هم در نهایت کمتر میشه.
حالا وقتشه بری سراغ سوال اصلی:
آیا راهی وجود داره که من بتونم این صفحه رو از روی ساعت هوشمندحذف کنم و به جاش چیزی از محیط اطرافم جایگزین کنم و بتونم فایدههایی که تا الان بهشون فک کردم رو هم بدست بیارم؟
همین چند سال پیش، یه کمپانی به نام ووپ به این سوال جواب داد.
چطوری؟ با انتقال دادههای فیتنس، یعنی همون تعداد قدم و ضربان و ... به گوشی هوشمند از طریق یه اپلیکیشن روی گوشی! در واقع ووپ، صفحه نمایش از روی گوشی هوشمند رو حذف و اون رو با صفحه نمایش توی جیب شما جایگزین کرد.
کمپانی اپل برای تولید بسیاری از محصولاتش که امروز به عنوان نمادهای تکنولوژی شناخته میشن بارها از همین شیوه یعنی کم کردن و جایگزینی استفاده کرده. اپل دکمههای مختلفی که روی ام پی تری پلیرهای دیگه بود رو به کلی حذف کرد و به جای همه اونا یه تک دکمه به اضافه یه فرمانک دور اون دکمه قرار داد تا اولین آیپاد رو معرفی کنه.
اما گاهی هم شما ملزم نیستید که بخشی از محصول رو با چیز دیگهای جایگزین کنید تا محصول نواورر جدیدی معرفی کنید. مثلا ایپاد شافل، صفحه نمایشگر رو از خود ایپاد حذف کرد و با این کار به کاربرهاش اجازه داد که تنها به ترکهای موسیقیشون به صورت رندوم گوش بدن.
حذف کردن صفحه نمایشگر یعنی که اون دستگاه قراره که کوچکتر بشه، پس قراره برای فعالیتهای ورزشی هم مناسبتر بشه. حالا ببینید که چقدر گزینههای دیگه برای فک کردن اینجا وجود داره.
قالب فکری شماره سه: افزودن و بازنگری
برای افزودن و بازنگری در ارتباط با یه محصول، باید دوباره اجزای اصلیای از اون محصول رو در نظر گرفت و بذار بگم، اممم، اونها رو به یه شیوهای کپی یا بازتعریف کرد.
تو سال ۱۹۷۱، کمپانی ژیلت تیغهای ترک ۲ خودش با سیستم دو لایه تیغه رو رونمایی کرد. اولین محصولی که با دو لایه تیغه برای اصلاح صورت توی آمریکا به صورت انبوه داشت تولید میشد.
اما ژیلت تنها این کار رو نکرده بود که بره و یه لایه تیغ دیگه به محصول قبلیش اضافه کنه تا اون دو تیغه بشه، بلکه اونها اول ژیلتهای استاندارد قبلی با یه تیغ رو در نظر گرفتن،
بعد همون تیغ رو کپی پیست کردن تا ژیلت جدید دو تیغه بشه ولی، تو این مرحله زاویه تیغها رو جوری تنظیم کردن که تیغه اول مو رو از روی پوست به سمت بالا بکشه تا تیغه دوم بتونه اون رو از پایینترین نقطه نزدیک به پوست بزنه.
اگه ژیلت تنها تیغها رو کپی کرده بود و محصولش دو تا تیغ یکسان و یک جور کنار هم داشت، کارش به هیچ وجه یک ارتقا فنی قابل توجه نسبت به ژیلتها قبلی یک تیغه به حساب نمییومد و اصلا یه محصول نوآور اسم نمیگرفت.
اگه شما توی یه کسب و کار ساختمانی فعالیت میکنین، حتما سر و کارتون به شاخصهای مدرج افتاده. کمپانی کپرو که شاخصهای چند سطحی رو ابداع کرد، توی قدم اول اساسیترین اجزای سازنده یه شاخص یعنی شیار شیشهای در مرکز و حباب درون اون رو در نظر گرفت و اون رو روی محصول بیشتر کرد.
یعنی سه تا به جای یدونه، اما برای هر باری که اینکار رو میکردن، قسمت جدید رو به اندازه یک درجه چرخوندن تا در نهایت بتونن سطحی با سه درجه متفاوت روی شاخص ایجاد کنن، یعنی صفر درجه، یک درجه و دو درجه.
حالا ممکنه براتون این سوال پیش بیاد که چه کسی شاخصی رو میخری که خودش تراز نیست؟
خب مثلا توی طراحی خیلی سطوح برای در نظر گرفتن حرکت آب از یک درجه یا دو درجه شیب برای هدایت حرکت اب استفاده میشه.
وقتی شما یکی از اجزای اصلی محصولتون رو افزایش میدین یا مثل ژیلت تغییر وضعیت توش ایجاد کنید یا از نظر حجم و اندازه تغییرش بدین، مثلا کوچکش کنید.
مثل تجهیزات جدید درمان سرطان که فرایند پرتودرمانی رو به تعدادهای بیشتر افزایش میدن اما دز و حجم پرتوها تو هر نوبت رو کمتر میکنن. اینجوری هم عوارض کمتری ایجاد میشه هم پرتوها میتونن از زاویههای مختلف به یه تومور تابیده بشن تا اونو از بین ببرن که نتیجه درمانی بهتری به همراه خواهد داشت.
همینطور شما میتونید دیزاین بخشی که دارید توی محصولتون افزایش میدین رو بهینه سازی کنید. مثلا یه توالت فرنگی رو در نظر بگیرید. خب، اجزای اصلی سازنده اون چیا هستن؟ مثلا دستگیره فلاش روی اون.
حالا چطور میشه یه توالت جدید طراحی کرد؟ مثلا نظرتون چیه که به جای یه دکمه یا دستگیره فلاش،
چنتا ابزار برای زدن فلاش اب وجود داشته باشه؟ مثلا یه پدال زیر پا که بشه با پا اون رو فشار داد؟ فک کنید چه تعداد از کمپانیهای سازنده توالت فرنگی با شروع پاندمی کرونا به فکر ساختن توالتی که به جای دکمه فلاش، از پدال استفاده کنه افتادن؟
در پایان، لازمه که دوباره یاد اوری کنم که درو بوید و جیکوب گلدنبرگ توی کتاب تفکر خلاق به شما میگن که لازم نیست برای پیدا کردن یه ایده یا طراحی یه محصول جدید خارج از جعبهای که توش هستیم فک کنیم و از عدم همه چیز رو باز طراحی کنیم، بلکه به جاش می شه از سه تا شیوهای که گفتیم، یعنی تقسیمبندی و دوباره چینی، کم کردن و جایگزینی و افزودن و بازنگری استفاده کنیم تا محصولاتی که دور و ور خودمون میبینیم رو برای استفاده تو محیطی که هستیم تغییر بدیم.
تقسیمبندی و دوباره چینی مثل کاری که اون کمپانی نوشیدنیهای ورزشی با ویتامینها کرد، کم کردن و جایگزینی مثل ایده اپل برای ساختن ایپاد و افزودن و بازنگری هم مثل ایده ژیلت برای اضافه کردن تیغه دوم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب هنرمندانه بقاپید : نوشته: آستین کلئون
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب کشتی خود را هدایت کن : نوشته: دیوید مارکی
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب ذهن ذن، ذهن آغازگر : نوشته: شونریو سوزوکی