خلاصه کتاب آقا خوبه بی آقا خوبه : نوشته: رابرت گلاور


معرفی و خلاصه کتاب آقا خوبه بی آقا خوبه : نوشته: رابرت گلاور

همش دنبال رضایت دیگرانی؟ خواسته‌ها و نیازهای بقیه رو نسبت به خودت اولویت می‌دی؟ رابطه‌ت با همسرت چطوره؟ واقعا عاشقته یا هر کاری می‌کنی تهش ایراد می‌گیره؟ نگو که اگه کسی حقت رو بخوره از ترس اینکه بقیه راجع بهت فکر بدی نکنن و چیزی نگن ترجیح می‌دی سکوت کنی؟ این کتاب بهت کمک میکنه.

خلاصه متنی رایگان کتاب آقا خوبه بی آقا خوبه

آیا به عنوان یه مرد رابطه‌ت با بقیه ادما اینجوریه که همش دنبال رضایت دیگرانی؟

خواسته‌ها و نیازهای بقیه رو نسبت به خودت اولویت می‌دی؟ رابطه‌ت با همسرت چطوره؟ آیا واقعا عاشقته یا هر کاری می‌کنی تهش ایراد می‌گیره؟ نگو که اگه کسی حقت رو بخوره از ترس اینکه بقیه راجع بت فکر بدی نکنن و چیزی نگن ترجیح می‌دی سکوت کنی؟ اگه این سوالا ذهنت رو درگیر کرده فک می‌کنم بد نباشه از «آقا خوبه بی آقا خوبه» نوشته رابرت گلاور کمک بگیری. خیلی از ما وقتی که داریم بزرگ می‌شیم، دائما همچین چیزهایی رو از خانواده و ادمای اطراف می‌شنویم:

خیلی خطرناکه، قابل قبول نیست، به درد نمی‌خوره!

نتیجه همچین حرفایی می‌شه ادم‌های موجه و مودبی که نمی‌تونن رابطه خوبی با جنس مخالف برقرار کنن، تلاش می‌کنن کمبودها و اشتباهاتشون رو مخفی کنن، نیازها و خواسته‌های دیگران رو نسبت به خودشون اولویت می‌دن و یه لیست بلند بالای دیگه از ویژگی‌های مشابه. اگه آدم خوبی هستی و چند دقیقه وقت نداری که به ادامه این فایل گوش بدی بهت هشدار می‌دم که احتمالش وجود داره تا اخر عمر اسیر یه زندگی نه چندان لذت بخش باقی بمونی. شایدم فک کنی که ادم خوبی نیستی، می‌تونی باشی، پس صب کن تا تو ادامه ببینی هستی یا نه. این فایل خلاصه‌ای از کتاب آقا خوبه بی آقا خوبه نوشته رابرت گلاوره.

فصل اول: سندروم آقای خوب

چیزایی که معمولا ادم‌های خوب می‌گن:

من آدم خوبی‌ام! من یکی از خوب‌ترین ادم‌هایی ام که تا حالا دیدی، یا مثلا، اون روز من آشپزخونه رو تمیز کردم، دیدی چه تمیز شده! ظرفا رو شستم، کف زمین رو تی کشیدم. حداقل انتظارم این بود که زنم بیاد بگه دستت درد نکنه! ولی قبل از اینکه کارم تموم شه اومد گفت: چرا روی کابینت رو دستمال نکشیدی عزیزم؟ محض رضای خدا من هنوز کارمم تموم نشده بود!

بعد نوبت رابطه مون که می‌شه حداقل خواسته من اینه که شب اون چیزی که من می‌خوام برقرار باشه، من فقط می‌خوام که دوست داشته بشم و مورد تحسین قرار بگیرم، واقعا این خیلیه؟!!! عنوان آقا خوبه، در واقع به کارهای این ادما اشاره نداره، بلکه منظور اون باور درونیشون راجع به خودشون و دنیای اطرافشونه.

این مدل ادم‌ها به شکل اشتباهی شرطی شدن که اگه خوب باشن، بقیه اونا رو دوست خواهند داشت، نیازهاشون بر طرف می‌شه و زندگی خوبی خواهند داشت که از اساس چرت و پرته! آدم‌های خوب این مدلی، اکثرا غیر صادق و پرخاشگر-منفعلن و برای مشخص کردن حد و حدودها مشکل دارن. طرز فکر اونا توی محیط کاری اینجوریه: اگه من اشتباهاتم رو پنهان کنم و به نظر و بقیه خوب برسم، اونا منو دوست خواهند داشت و من کارم راه میوفته و دیگه مشکلی نخواهم داشت.

اما درمان سندروم آدم خوب این نیست که از اینور بوم بیوفتیم اونور بوم. راه اینکه بتونیم از الگو‌ها مزخرف تبدیل شدن به ادم خوب فرار کنیم، یعنی نه اینکه خوب نباشیم، بلکه باید به یه تعادلی برسیم. یه مرد متعادل می‌دونه کجا باید حد و حدودها رو تعیین کنه و از مواجهه شدن و درگیری با دیگران ترسی نداره، حتی اگه ترس هم داشته باشه وقتی بدونه اون کار، یعنی درگیر شدن درسته با وجود ترس انجامش می‌ده. حالا سوال اینه چی باعث می‌شه یه ادم تصمیم بگیره تا یه سری چیزا رو تو خوش حذف کنه یا تغییر بده تا ادم دیگه‌ای بشه؟ چرا مردم سعی می‌کنن چیزی که هستن رو تغییر بدن؟ برای جواب دادن بهش بریم سراغ فصل بعدی

فصل دوم: چطور یه آقای خوب ساخته می‌شه

وقتی یه بچه به دنیا میاد کاملا بی دفاعست، پس اولین ترس برای هر بچه‌ای رها شدنه. شاید شما هم یه حالتی از رها شدن رو مثلا در نتیجه طلاق والدین یا فوت پدر یا مادر یا بی توجهی و مشکلات مشابه تجربه کرده باشید. یه بچه رها شده، یا ادم خود محور می‌شه. یعنی چی؟ یعنی خود به خود باور می‌کنه که خودش مرکز همه جهانه و همه چیز باید در خدمت اون باشه. بنابراین فک می‌کنه که اون علت همه اتفاق‌هایی که براش رخ می‌ده و همین بهش این حس رو منتقل می‌کنه که اگه مشکلی وجود داره حتما از خودشه، پس نمی‌تونه کسی که هست رو جوری که هست قبول کنه. به این حالت می‌گن شرم سمی.

بچه‌های رها شده وقتی بزرگ می‌شن دائما دنبال تایید دیگرانن تا این شرم رو از خودشون دور کنن. این وضعیت توی رفتارشون می‌تونه به شکل علاقه پرخاشگرانه‌ای به موفقیت،کار کردن بیش از حد، با جار و جنجال برای جلب توجه دیگران تلاش کردن، تلاش برای بامزه جلوه کردن و راضی کردن دیگران جلوه کنه. بریم سراغ فصل سوم.

فصل سوم:‌ یاد بگیر فقط برای راضی کردن افرادی تلاش کنی که برات مهمن

یه آدم به اصطلاح خوب رو در نظر بگیرید که سعی می‌کنه همیشه خودش رو خوش اخلاق نشون بده تا از نظر دیگران مورد تایید باشه. ماشین خوب برونه، خوب لباس بپوشه و احتمالا یه دختر بچه با مزه هم داشته باشه. اون دوست داره که لباسای قشنگ تن دختر کوچولوش کنه و ببرتش پارک. حالا، هر بار که می‌خواد دخترش رو به پارک ببره، از لحظه‌ای که می‌خواد لباس تن بچه‌ش کنه، به صورت ناخوداگاه همه ارزش‌ها و هویتش رو توی تاییدیه‌ای می‌بینه که قراره به عنوان یه پدر خوب از بقیه دریافت کنه، در واقع همه کارهایی که یه مرد خوب خوداگاه یا ناخوداگاه می‌کنه برای اینه که تاییدیه دیگران رو بتونه بگیره یا از رد شدن توسط بقیه فرار کنه.

برای اینکه خودت رو از این رفتارهای تایید محور رها کنی، باید اول از همه سعی کنی اونا رو بشناسی تا بتونی متوقفشون کنی.

فصل چهارم: نیازهای خودت رو اولویت قرار بده

ادم‌های خوب همیشه سعی می‌کنن تمرکزشون رو روی رفع نیازهای بقیه بذارن که باعث می‌شه خودشون آسیب ببینن. این الگو رفتاری ریشه ش توی بچگی ادماست. وقتی یه بچه نیازی داره که به موقعش و به شکل درست رفع نمیشه با خودش فک می‌کنه که احتمالا این نیاز اونه که باعث میشه دیگران بهش اسیب بزنن یا ترکش کنن.

پشت رفتارهای به ظاهر بی‌نیازانه ادم‌های خوب ولی، این مدل ادم ها در واقع به شدت انسان‌های نیازمندی هستن، در نتیجه وقتی این مدل ادما می‌خوان که نیازهاشون رو برطرف کنن، رفتارهاشون نامشخص، غیرمستقیم، دستوری و کنترلگر می‌شه. یه سری از کارایی که باعث می‌شن ادم نتونه درست به خواسته‌ها و نیازهاش برسه مثلا اینان: یکی اینکه کمک کردن دیگران به خودمون رو کار سختی بکنیم. همیشه موقعی که ما بیشتر تو نیازیم بیشتر احساس رها شدگی از طرف دیگران رو تجربه می‌کنیم. فک می‌کنیم این نیازهای ماست که دیگران رو از ما دور می‌کنه، به جاش اجازه بدیم که دیگران راحت‌تر به ما نزدیک شن و به ما کمک کنن.

مورد دوم انتظار داشتنه. تیپیکال ادم های خوب اینجورین که می‌گن من یه کار خوب برای تو می‌کنم تو ام یه کار خوب در عوضش باید برای من بکنی. به این انتظارها فک کنین، مخصوصا در رابطه با کسایی که براتون مهم ن.

فصل پنجم: پنج راه برای اینکه قدرتت رو پس بگیری

  • اول از همه، حد و حدودها رو مشخص کن. برای یک هفته خودت رو زیر نظر بگیر، ایا وقتی باید بگی نه، می‌گی بله؟ به طور مشخص معلوم کن که چه چیزی رو می‌تونی تحمل کنی چه چیزی رو نه. مثلا یکی از این حد و حدودها می‌تونه این باشه که بگی توی رابطه‌م با هر کسی که هستم من حتما باید ۵ بار توی هفته غذای سالم خونگی بخورم.
  • دوم اینکه، چیزی که نمی‌تونی کنترلش کنی رو رها کن بره.
  • سه اینکه از قبل تر با ترس‌هات رو به رو شو،
  • چهار اینکه سعی کن ادم متعادلی بشی

و اخرین مورد اینکه احساساتت رو بیان کن که این یکی از همه مهم تره. هم بیان کن که گفتم مهمه هم اینکه خودت باهاشون مواجه شو، با بدترین چیزایی که فک می‌کنی، به جای اینکه هدفون رو توی گوشت بذاری و سعی کنی از خودت فرار کنی باهاشون روبه‌رو شو. احساسات بخش مهمی از وجود انسانن و یاد گرفتن زبان احساسات بهت کمک می‌کنه تا از شر این خوب بودن الکی راحت شی و کیسه اشغالی رو که می‌خوای تا اخر عمر با خودت حمل کنی توی سطل بندازی. اگه بتونی این کار رو بکنی انگار که تو چارلی باشی و بلیط طلایی ورود به کارخونه شکلات سازی ویلی ونکا رو برده باشی.

فصل ششم: مردونگیتو پس بگیر

یکی از دلایلی که باعث ساخته شدن شخصیت این مرد‌های مثلا خوب میشه، اینه که توی بچگی رول مدل‌های مناسبی به عنوان یه مرد نداشتن. بعد از انقلاب صنعتی، شرایط اینجوری شد که مردها تمام وقت سر کار می‌رفتن و در نتیجه پسر بچه‌ها توی خونه با مامانشون و بقیه زن‌ها بزرگ می‌شدن. نتیجه این اتفاق اجتماعی این شد که این مردهای خوب امروزی ما توی بچگی از بقیه مردها جدا می‌افتادن. حالا چیکار می‌شه کرد؟ سعی کن با مردها، با کسایی که بتونن الگوی مردونه مناسبی برات باشن بیشتر دوست بشی.

فصل هفتم: عشقی رو که می‌خوای، بدست بیار

چرا مردای مثلا خوب، برای بدست اوردن عشق انقد تقلا می‌کنن؟ اکثر اونا رابطه خوبی توی بچگی با پدرشون نداشتن در نتیجه مجبور بودن که بیشتر با مادرشون وقت بگذرونن، نتیجه؟ وقتی این ادما بزرگ می‌شن نمی‌تونن رابطه نزدیک و درستی با پارتنر خودشون به عنوان یه مرد داشته باشن. اونا عموما درگیر روابطی می‌شن که توش چیزا درست سرجاش قرار نمی‌گیره، اونا سعی می‌کنن که ترس از اسیب پذیریشون رو با ترس از تنها موندن پوشش بدن. منظور از آسیب پذیر بودن چیه؟ یعنی ترس از اینکه کسی به اونا نزدیک بشه و بفهمه که از نزدیک چقد ادم‌های مزخرفی ن. اونا از این می‌ترسن که اگه دیگران همچین چیزی راجع بشون کشف کنن، ترکشون کنن یا تحقیرشون کنن. راه جایگزینشون هم همچین تعریفی نداره. اینکه بخوان خودشون رو از بقیه جدا کنن، کاری که بهشون حس طرد شدنی رو می‌دی که از بچگی ازش وحشت داشتن. برای اینکه بشه این دوتا ترس رو به تعادل رسوند، آقا خوبه ما نیاز به کمک داره. این مدل ادم‌ها معمولا افرادی مثل خودشون رو به عنوان پارتنر پیدا می‌کنن و نتیجه ش می‌شه رابطه‌ی افتضاحی که دو طرف توش داغون می‌شن درحالیکه همه تلاششون متمرکز روی اینه که دیگری عیب‌های اون یکی رو کشف نکنه.

ما دو مدل مرد خوب داریم. یکی نزدیک شونده و دیگری دور شونده. مدل اول رابطه‌هاشون اینجوریه که توی رابطه تا سر حد مرگ ابراز علاقه می‌کنن در حالیکه پارتنرشون خیلی بهشون علاقه نداره و مدل دوم توی رابطه کاملا سرد و دور از هم هستن درحالیکه جلو بقیه نقش ادم خوب تو رابطه رو بازی می‌کنن.

خب حالا چطور می‌شه عشقی رو که می‌خوای، بدست بیاری؟

اول از همه نیاز داری که حد و حدود خودت رو مشخص کنی. حد و حدود شما به پارتنرتون احساس امنیت می‌ده و به طور کلی خانم‌ها وقتی احساس امنیت کنن، احساس عشق می‌کنن. مشخص کردن حدود همینطور با خودش احترام میاره، مردی که برای خودش حدود مشخصی نداشته باشه این پیام رو به پارتنر خودش می‌ده که ببین، من حتی برای خودمم ارزش قائل نیستم.

فصل هشتم: چطور رابطه جنسی دلخواهمون رو داشته باشیم؟

اول از همه باید بدونی که ترس و شرم درونی اینجا بزرگ‌ترین دشمنای تو هستن. ممکنه بشینی همه کتاب‌های دنیا رو بخونی یا دور کل دنیا مسافرت کنی اما هیچکدوم اینا تا وقتی که نسبت به جنس خودت شرم درونی داشته باشی بهت کمک نمی‌کنه تا رابطه جنسی خوبی داشته باشی.

دوم اینکه، حرف بزن. ادم درستش رو پیدا کن و باهاش راجع به گذشته جنسیت، اولین حافظه‌های جنسیت، تجربه‌های بچگیت، تروماهای جنسیت و مشکلات خانوادگیت حرف بزن.سوم اینکه فیلم‌های تجاری جنسی کمکی بهت نمی‌کنن، برای اینکه بتونی رابطه سالمی داشته باشی نباید با اینا حواس خودت رو پرت کنی. این فیلم‌ها به تو حسی مشابه لذت جنسی رو بدون اینکه لازم باشه با ترس و شرم درونیت مواجهه بشی می‌دن، یعنی فقط ذهن تو رو از بدنت جدا می‌کنن. نکته چهارم اینکه از رابطه جنسی بد اجتناب کن. تلاش برای داشتن رابطه خوب باعث می‌شه که تو مسئولیت پذیر بشی و به جای خیال پردازی درباره بهترین عاشق دنیا شدن تلاش می‌کنی که عملگرا باشی و یه پارتنر مناسب انتخاب کنی. یادت باشه رابطه بد بهتر از بی رابطه بودن نیست و نکته آخر، توی طبیعت نرهای آلفا هیچوقت دنبال این نمی‌گردن که ماده‌های گله چه چیزی رو دوست دارن، اونا خودشونن، محکم، نیرومند، مبارزه‌گر و با اعتماد به نفس. اونا چیزین که هستن و کاری رو می‌کنن که خودشون می‌خوان. همون کاری که هر دختری رو می‌تونه عاشق کنه.

در آخر به عنوان یه توصیه، به واقعیت زندگی خودت نگاه کن و دو تا سوال از خودت بپرس:

  • اول اینکه ایا داری زندگی ای رو که دوست داری زندگی میکنی؟
  • دوم اینکه اگه جوابت به سوال اول نه عه، چرا نه؟

احتمالا علتش ترسه. پس با ترس‌هات رو به رو شو، چون این ترس‌هان که نمی ذارن ما به زندگی‌ای که دوست داریم برسیم.

در آخر، يک جمله طلایی از ايلان ماسک :