یکی از بهترین انواع تفریحات انجام دادن کارهای غیرممکن است. “والت دیزنی”
خلاصه کتاب استاندارد بیتکوین : نوشته: سیف الدین آموس
معرفی و خلاصه کتاب استاندارد بیتکوین : نوشته: سیف الدین آموس
سیفالدین آموس با نوشتن این کتاب نه تنها به تجزیه و تحلیل بیت کوین پرداخته، بلکه تاریخچهی پول رو هم به طور دقیق بررسی کرده. علاوه بر این، بانکداری متمرکز رو به چالش کشیده و ایرادهای اساسیش رو توضیح داده. همچنین آموس تو ابتدای کتاب، تاریخچهی ظهور بیتکوین رو بیان میکنه و در ادامه عوامل رشد سریعش رو تو سالهای اخیر مشخص میکنه. اطلاعات سیفالدین آموس تو زمینهی فناوری و دانش اقتصادی ایشون دربارهی تاریخچهی پول با هم ترکیب شدن و کتابی فوقالعاده دربارهی بیتکوین رو به وجود آوردن.
خلاصه متنی رایگان کتاب استاندارد بیتکوین
فرقی نداره سکهی توی جیبتون باشه یا کارت اعتباری توی کیف پولتون، این پوله که دنیا رو میگردونه.
بدون پول، ما تو سیستمی گیر میکنیم که پیشینیانمون ازش استفاده میکردن یعنی معاملهی پایاپای. عوض کردن صندلی با خوک و شمع با شیر تا جایی خوبه که کالایی داشته باشین که همسایهتون بهش نیاز داشته باشه.
اما ایراد کار اونجا پیدا میشه که چیز درخوری واسه تعویض تو دست و بالتون پیدا نشه.
راه حل چیه؟ پیدا کردن چیزی که همه بپذیرنش و قبولش داشته باشن. توی عصر مدرن امروز، اون چیز یه تیکه کاغذه که توسط طلا پشتیبانی میشه. ایدهاش ساده و موثره. گذشته از همه، چیزای کمی بهتر از فلزات گرانبها هستن که ارزش خودشونو حفظ کنن. نتیجهاش چیه؟ رشد و شکوفایی بیسابقه.
اما توی اوایل قرن بیستم، وقتی دولتها چیزی رو که به عنوان استاندارد طلا معروف شده بود رو کنار گذاشتن و فقط شروع به چاپ پول کردن، اوضاع دیگه خوب پیش نرفت.
نتیجه چی شد؟ یه قرن پر از رکود و افزایش بدهی. البته ما نیازی نداریم واسه اینکه وضعیت مالی سالمی داشته باشیم دوباره به سیستم طلا برگردیم. درواقع گزینهی تازهوارد مناسبتری هم وجود داره که خواستههامون رو میتونه کاملا براورده کنه و اون چیزی نیست جز بیت کوین.
درست مثل طلا، بیت کوین هم یه راهی واسه حفظ ارزش در طول زمانه و میتونه هر جایی و هر زمانی استفاده بشه. اگه ارز دیجیتال میتونه به بعضی از مشکلات غلبه کنه، پس ممکنه به استاندارد جدیدی هم توی عصر جدید تبدیل بشه.
چطور یه اقتصاد میتونه بدون پول کار کنه؟ جواب سادهاس.
این شمایین که عوامل رو تغییر میدین. بهش میگین معاملهی پایاپای یا تعویض مستقیم. شما میتونین دو تا خوک رو با یه گاو یا با یه جلسه پیرایش عوض کنین.
همهی اینا بستگی به دارایی شما و نیاز همسایهتون داره یا برعکس. اما مشکل اینجاست که همیشه قضیه به همین سادگی نیست. گاهی وقتا شما اون چیزی که طرف مقابلتون میخواد رو ندارین.
خب متاسفانه نمیتونین به چیزی که نیاز دارین برسین. این جا پای پول وسط میاد. چون همه به پول نیاز دارن، شما میتونین ازش واسه هر مبادلهای استفاده کنین.
به این نوع مبادله میگن تبادل غیر مستقیم. اما پولهای اولیه مثل الان نبودن که راحت توی کیف پولتون نگهداریشون کنین. ساکنین جزیرهی یاپ تو ایالت فدرال میکرونزی رو در نظر بگیرین. توی قرن نوزندهم، اونا از چیزی به اسم سنگ رای ( Rai ) برای مبادلاتشون استفاده میکردن.
این سنگها به هر شکل و اندازهای وجود داشتن. حتی دیده شده که بعضی از اونها وزنشون به بیش از چهار تن هم میرسید.
وقتی این سنگ از بالای کوه میغلتید، همه اونو میدیدن. صاحب سنگ میتونست همه یا بخشی از سنگش رو با یه کالا یا خدمت تبادل کنه. هر تبادل کالایی توی جمع اعلام میشد تا همه ازش مطلع بشن. این شکل از پول واسه سالهای طولانی وجود داشت چرا که قابل فروش بود.
هر کی صاحب سنگ رای میشد، میدونست که میتونه اون رو با یه چیزی عوض کنه. خوبی دیگهاش این بود که سنگ توی کل جزیره معتبر بود و همچنین قابل تقسیم بود. اگه شما میخواستین مثلا یه سبد میوه بخرین، میتونستین یه بخش کوچیکی از سنگتون رو بفروشین.
اگه مثلا یه چیز بزرگتر مثل قایق نیاز داشتین، بخش بزرگتری از سنگ رو یا حتی کلش رو عوض میکردین. اما اگه سنگ رای خوب کار میکرد، پس چرا ساکنین جزیره دیگه امروزه ازش استفاده نمیکنن؟
خب معلومه که این وسط یه گیری وجود داشته . مشکل این نبوده که اون سنگها نمیتونستن ارزش یا قابلیت فروششون رو حفظ کنن. بلکه ریشهی مشکلات این بود که حمل کردن و انتقال اون سنگها از جایی به جای دیگه خیلی کار سختی بود.
اما از اونجایی که منبع این سنگها محدود بوده، ارزششون ثابت میمونده. تغییر از جایی به وجود اومد که فردی به نام دیوید اوکیف ( David O'Keefe ) که یه کاپیتان ایرلندی آمریکایی بود پاش به اون جزیره رسید و شروع کرد به واردات سنگهای رای به تعداد زیاد.
ایشون این کار رو با تکنولوژیهای مدرن انجام داد. خب با این کار، عملا اقتصاد اون جزیره فلج شد و مردم جزیره تصمیم گرفتن دیگه اون سنگها رو به جای پول استفاده نکنن.
اولین پولی که چیزی شبیه به پولهای امروزیه، محصول یه فناوری انقلابی توی تمدنهای پیش از مسیحیت بود.
این فناوری، همون صنعت ذوب فلزاته. صنعت ذوب فلزات، باعث ساخت سکههایی شد که قابلیت فروش داشتن و هم کوچیک بودن و هم سبک. بنابراین قابلیت حمل داشتن و جای کمی هم اشغال میکردن. وقتی نوبت به ضرب سکه رسید، یه فلز بود که ده قدم از بقیه جلوتر بود.
اون فلز اسمش بود طلا. چرا طلا؟ خب، طلا ویژگیهای منحصر به فرد خودش رو داره. اولا، تخریبش غیر ممکنه و نمیتونه با بقیهی مواد ساخته بشه. همچنین طلا فقط توی اعماق زمین یافته میشه. علاوه بر این، هر چی طلای بیشتری استخراج کنین، بیشتر باید عمق زمین رو بکنین تا طلای بیشتر پیدا کنین.
یعنی هرچی هم تکنولوژیهای معدنکاوی پیشرفت کنن، منابع طلا آهسته ساخته میشن و افزایش پیدا میکنن. همهی این ویژگیها رو در نظر بگیرین تا به مادهای برسین که ارزشش رو ثابت نگه میداره و باعث میشه تو طول زمان قابلیت خرید و فروش داشته باشه.
خیلی طول نکشید که این نکته واسه عموم مردم آشکار شد. پادشاه کرزوس ( Croesus ) بیش از ۲۵۰۰۰ سال پیش توی یونان سکههای طلا رو سفارش میداد.
طلا همیشه وجود داشته ولی ارتباطش با پول به معنای واقعی فقط توی قرون هیجدهم نوزدهم و بیستم شکوفا شد. این دوران به عنوان عصر پول سالم توی تاریخ ثبت شده.
اما قبل از اینکه وارد این دوران بشیم، بیاین یه کم واسش مقدمه بچینیم. این قرون با پیشرفت سریع توی ارتباطات و حمل و نقل شکل گرفتن. تکنولوژیهایی مثل تلگراف جابجایی انسان و کالا رو از نقطهای به نقطهی دیگه از همیشه آسونتر کردن.
این اتفاقات به نوبهی خودشون، استفاده روزافزون از اشکال پرداخت راحت و غیرفیزیکی مثل چک، رسیدهای کاغذی و صورتحساب رو توجیه کردن.
اما شما چطور میخواین خریدارها و فروشندهها رو قانع کنین که این تیکه کاغذایی که میگین ازشون استفاده کنن ارزشمندن؟ جواب شما شاید متفاوت باشه ولی دولتها گفتن که واسه این کار، خوبه که فلزهای گرانبها رو پشتوانهی پول کاغذی قرار بدیم.
فلزها رو هم توی گاوصندوقهای خودشون نگهداری کردن. توی اکثر کشورهای اروپایی، طلا به عنوان فلز ارزشمند انتخاب شد.
بریتانیا با داشتن آدم ارزشمندی به اسم ایزاک نیوتن ( Isaac Newton ) که تو اون زمان نگهبان ضرابخونهی سلطنتی بود، تو این اقدام پیشگام شد و توی سال ۱۷۱۷ استاندارد طلا رو معرفی کرد.
تا سال ۱۹۰۰ حدود ۵۰ کشور دیگه هم دنبالهروی بریتانیا شدن و استاندارد مشابهی رو پیادهسازی کردن.
طلا خیلی سریع راهش رو پیدا کرد و همونطور که کشورهای بیشتری از پول کاغذی استفاده میکردن ارزشش بالا و بالاتر میرفت. در نهایت طلا به عنوان بهترین منبع ذخیرهکنندهی ارزش شناخته شد و پول هم پا به پاش وارد عمل شد.
توی قرن اول میلادی، امپراتور رومی، جناب ژولیوس سزار ( Julius Caesar )، سکهای رو به نام اورئوس ( aureus ) معرفی کرد.
اورئوس یه سکهی هشت گرمی طلا بود و توی امپراتوری روم تونست به عنوان یه استاندارد برای خرید و فروش تبدیل بشه. ولی وقتی رشد امپراتوری داشت کمتر و کمتر میشد، قوانین شروع به تخریب سکه کردن.
یه عمل ابلهانه که توش بخشی از فلز گرانبهای موجود توی سکهها رو استخراج میکردن تا قدرت خرج کردن دولت تقویت بشه. پول مفت دیگه نه؟ اما در نهایت این کار موجب تورم شد و یه سری بحرانهای اقتصادی به وجود آورد و شاید باورتون نشه اما این اقدام شنیع، بعدها یکی از عوامل سقوط امپراتوری روم شد.
ولی استاندارد طلا یه نقص بزرگ داشت. طلا باید توی صندوقهای بانکی کوچیک نگهداری میشد. این، مبادلهی پول کاغذی با طلا رو تسهیل میکرد ولی همچنین یه سیستم متمرکز رو به وجود میاورد که توش، دولت ارزش پول رو کنترل میکرد.
درواقع اگه دولت میخواست، همیشه میتونست بدون اینکه میزان طلاش رو افزایش بده، پول چاپ کنه.
به عبارت دیگه، قابلیت خرید و فروش پول کاغذی، کاملا به دولت بستگی داشت. توی سال ۱۹۱۴، تقریبا همهی دولتهای اروپایی میخواستن از این مسئله حداکثر استفاده رو ببرن.
جنگ شکست خورده بود و اونها واسه بازسازی کشورشون نیاز شدیدی به پول داشتن. علاوه بر افزایش شدید مالیات، دولتها همون مسیر رومیها رو دنبال کردن و شروع کردن به پول چاپ کردن.
ولی این پول پشتوانهی طلا رو نداشت و هیچ طلایی وارد صندوقهای بانکی نمیشد. طی چند هفته، کشورهایی که توی جنگ جهانی اول شرکت داشتن، تبدیل پول کاغذی به طلا رو به حالت تعلیق دراورده بودن. کلا استاندارد طلا کنار گذاشته شده بود.
این کار دو تا نتیجه داشت. اول اینکه این منبع نقدی آماده، به دولتها اجازه داد که واسه چهار سال آزگار، نیازهای مالیشون رو واسه جنگ و کشت و کشتار تامین کنن.
نتیجهی دوم این بود که چاپ پول بدون پشتوانه، باعث پایین اومدن ارزشش شد. مثلا کرون ( krone ) اتریش نسبت به فرانک سوییس ۶۸.۹ درصد ارزشش پایینتر اومد.
حالا چرا فرانک سوییس ارزشش کم نشد؟ چون سوییسیها تصمیم گرفتن به استاندارد طلا پایبند بمونن و توی جنگ هم خنثی و بی طرف عمل کنن. خلاصه هردو این عوامل باعث شد اقتصاد اروپا شکل جدید تو دوران پس از جنگ به خودش بگیره.
وقتی جنگ جهانی اول توی سال ۱۹۱۸ به پایان رسید، قدرتهای اروپاییای که توی جنگ شرکت داشتن با یه چالش جدید رو به رو شدن.
اینکه چطور ارزش پولشون رو دوباره به روزای اول برگردونن. راه حل آشکار این بود که دوباره به استاندار طلا برگردن اما این کار هم مشکلات خودشو داشت.
برگشتن به نرخ تبادلات گذشته تقریبا غیر ممکن بود چون ارزش پول کاغذی رو بیش از حد ارزشگذاری میکرد. در نتیجه همهی مردم شهر میخواستن پول کاغذی شون رو با طلا عوض کنن تا بتونن بعدا اون رو به قیمت بیشتری بفروشن.
بنابراین دولت تصمیم گرفت پول بدون پشتوانه رو معرفی کنه. پولی که نه توسط طلا بلکه توسط دولت پشتیبانی میشد. پذیرش پول بدون پشتوانه باعث ورود به عصر پول ناسالم شد که با مداخلهی بیشتر توی اقتصاد شکل گرفت.
تو این شرایط دولتها برای تثبیت ارزش پول خودشون تلاش میکردن. سال ۱۹۴۴ کم کم آخرای جنگ جهانی دوم دیده میشد و برندگان جنگ داشتن واسه نظم اقتصادی بعد از جنگ خودشون برنامه ریزی میکردن.
به نظام اقتصادی این دوران میگن سیستم برتون وودز ( Bretton Woods ) که اشاره به روستای کوچیکی توی نیو همپشایر ( New Hampshire ) داره.
توی اون روستا دولتها توافقات خودشونو امضا کردن. ایدهی پایه این بود که پشتوانهی همهی ارزها، دلار آمریکا باشه و خود دلار هم پشتوانهاش طلا.
صندوق بینالمللی پول هم روی این تبادلات نظارت داره و سازماندهیشون میکنه. شاید باورتون نشه ولی طبق این سیستم نیاز بود که طلاهای ذخیره شده توی تمام کشورهایی که عضو این ساز و کار شده بودن به آمریکا انتقال داده بشه.
از نظر تئوری، برتون وودز شبیه همون استاندارد طلای قبل از سال ۱۹۱۴ بود و همهی پولها میتونستن با طلا مبادله بشن. اما در عمل، مثل اون کار نمیکرد.
ایالات متحده قوانین رو منحرف کرد و پول خودش رو در مقایسه با طلا افزایش داد، در حالی که سایر کشورها هم برای تامین مالی و توسعه ی اقتصادی خودشون، ارزهای خودشونو در مقایسه با دلار زیاد کردن.
در نهایت پردهها کنار رفتن و طلا به عنوان استاندارد کاملا از دور خارج شد.
درواقع نگهداشتن پولی که داشت مدام دچار تورم میشد، روی مدار طلا تقریبا غیر ممکن بود. توی ۱۵ آگوست سال ۱۹۷۱، نیکسون( Nixon )، رئیس جمهور وقت آمریکا، به طور رسمی اعلام کرد که دلار دیگه توسط طلا پشتیبانی نمیشه و از این به بعد ارزش ارزها، آزادانه و با توجه دیگر ارزهای جهانی قیمت گذاری میشن.
توی بخش بعد میبینیم که این کار چه نتایج فاجعه باری رو به دنبال داشت.
پول سالم توی قرن نوزدهم به اوج خودش رسید.
پشتوانهی پول کاغذی طلا بود؛ فلزی ارزشمند که تو بازار آزاد به خاطر ویژگیهایی که اون رو به ذخیرهساز ارزش تبدیل میکرد، مورد استفاده قرار گرفت و به نوبه ی خودش، دوران شکوفایی رو رقم زد.
اما بیاین ببینیم دقیقا چطور این کار رو انجام میداد. اولین چیزی که دربارهی پول سالم باید بهش توجه کرد اینه که یه راه خوبیه واسه ترقیب مردم به پس انداز و سرمایه گذاری. پس انداز و سرمایهگذاری هم باعث رشد میشه. چرا؟
خب ما آدما ترجیح زمانی مثبت داریم. یعنی چی؟ یعنی ترجیح میدیم همین الان از زندگیمون رضایت داشته باشیم تا در آینده. پول سالم باعث میشه بیشتر دربارهی آینده فکر کنیم.
گذشته از این، اگه به طور منطقیای انتظار داشته باشیم که ارزش پولمون در طول زمان افزایش پیدا کنه، خب طبیعیه که دنبال این باشیم که کاری کنیم که درامدمون در آینده به حداکثر برسه.
این دقیقا پایه و اساس سرمایه گذاریه؛ به تعویق انداختن رضایت امروز برای رسیدن به پاداشهای بهتر فردا. همچنین سرمایه گذاری منجربه انباشت سرمایهی کشور میشه.
مردم پولهاشون رو واسه تولید وسایل و کالاهایی میذارن که میتونن منجربه ساخت و تولید بقیهی کالاها بشن و هرچی هم کالاهای بیشتری تولید بشه، شانس به وجود اومدن رشد اقتصادی بلند مدت بیشتره.
مشکل پول ناسالم اینه که موجب انباشت نمیشه. دلیلش هم سادهاس. وقتی دولت توی منبع مالی دست میبره و قیمتها رو به سادگی کم و زیاد میکنه.
خب این مشکل به وجود میاره چون قیمتها اطلاعاتی رو به سرمایهگذارها میدن که ازشون واسه تصمیم گیری استفاده میکنن و اگه این قیمتگذاریها درست انجام نشن، خب اعتماد سرمایهگذارها از بین میره.
اگه یه خانم تاجر مالزیایی تصمیم بگیره که دفترش رو به خاطر افزایش قیمت سیم مسی گسترش نده، نیازی نداره که بدونه این تغییر قیمت به خاطر زمینلرزهای بوده که توی شیلی ( Chile ) اتفاق افتاده.
قیمت همهی چیزی رو که میخواد بدونه رو بهش میگه. خب دخالت دولت باعث میشه ایشون متوجه بشه قیمتها هیچ ربطی به حرکت بازار ندارن. در نتیجه سرمایهگذارها اطلاعاتی که میخوان رو به دست نمیارن و بی اعتمادی تو بازار شکل میگیره.
سیاستهای پولی نامناسب مثل چیزی که توسط دولتهای اروپایی در طول جنگ جهانی اول اجرا شد، انواع مشکلات رو ایجاد میکنن.
دو موضوع تو اینجا برجستهاس. یکی رکود و دیگری انباشت بی پایان بدهی. دلیلش رو در ادامه متوجه میشیم. بیاین با رکود شروع کنیم.
هیچ شخص، آژانس یا دپارتمانی( department ) هرگز به تمام اطلاعات لازم برای درک شبکهی گسترده و دائما در حال تغییر ترجیحات، انتخابها، هزینهها و منابعی که اقتصاد رو تعریف میکنن، دسترسی نداره.
و اگه شما به همهی اون اطلاعات دسترسی نداشته باشین، احتمال این که تصمیمات اشتباه بگیرین خیلی زیاده.
این دقیقا همون کاریه که دولتها هنگام دستکاری عرضهی پول انجام میدن. مداخلات اونها بازار رو خراب میکنه و چرخهی رونق و رکود ایجاد میکنه. تو طول چرخهی صعودی، پولهای تورم زده سرمایهگذارا رو فریب میدن تا اونا فکر کنن میتونن بیشتر از توان مالی خودشون سرمایه بخرن.
رونق حاصل به زودی تبدیل به حباب میشه و وقتی این اتفاق بیفته، اقتصاد وارد رکود میشه. بعدش نوبت بدهی میشه. بیاین یه نگاه به رکود بزرگ دههی ۱۹۳۰ بندازیم تا ببینیم پول ناسالم چجوری میتونه اقتصادها رو به سمت بدهکار شدن سوق بده.
توی اون دوره، دولتها به طور فزایندهای سیاستهای مورد علاقهی اقتصاددان بریتانیایی جان مینارد کینز( John Maynard Keynes ) رو اتخاذ کردن.
بنا به گفتهی کینز و فالووراش( followers )، کینسیانس ( Keynesians )، رکود زمانی اتفاق میفته که کل هزینهها توی یه سیستم اقتصادی کم باشه. بهترین راه واسه مقابله با رکود اینه که هزینهها افزایش پیدا کنن.
چطور این کار رو انجام بدین؟ خب شما میتونین مالیات رو کاهش بدین. اما مردم معمولا پول اضافی خوشون رو خرج نمیکنن.
تنها گزینهی دیگه اینه که واسه تمام اون هزینهها پول نقد تهیه کنین. چون بالا بردن مالیات وسط رکود سخته، دولتها همیشه تصمیم میگیرن که عرضهی پول رو افزایش بدن.
این تاثیرات ثانویهای روی روش خرج کردن مردم داره. ایدهی ترجیح زمانی رو از بخش قبل یادتون میاد؟ تمام اون پول نقدی که به سیستم اقتصادی تزریق میشه، مردم رو به تمرکز روی زمان حال سوق میده.
پس انداز، جذابیت کمتری ایجاد میکنه و فرهنگ سرمایهگذاری نابخردانه و فرصتطلبانه برقرار میشه. خیلی زود عقل مردم به چشمشون میاد بخوایم خودمونی بگیم.
اثر کلی این اتفاق ته نداره. دخالت دولت باعث ایجاد رکود میشه و پاسخ کینزیان اوضاع رو حتی بدتر میکنه. اما یه راه جایگزینی هم هست. ما نیاز داریم که به پول سالم و استاندارد طلا برگردیم. خب فناوری جدید بیتکوین اومده تا به کمکمون بیاد.
پس از دههها هزینههای بی ملاحظه و انباشت بدهی، وقت اون فرا رسیده که دولت راه خودش رو اصلاح کنه و به سیاستهای پولی سالم برگرده.
این جا جاییه که بیت کوین وارد ماجرا میشه. خب چطور اولین ارز دیجیتال کنونی میتونه اقتصاد رو به راه اصلیش برگردونه و باعث رشد و پیشرفتش بشه؟ به استاندارد طلا برگردیم.
بازارها به دو دلیل طلا رو برای ذخیرهی ارزش انتخاب کردن. یکی اینکه کمیابه و دیگه اینکه قابل پیش بینیه. یعنی ریسک کمی داره که یهویی منابعش زیاد بشه و ارزشش پایین بیاد. بیت کوین هم ویژگیهای مشابهی داره.
درواقع عرضهی اون به معنای واقعی کلمه ثابته. هر اتفاقی هم که بیفته، هیچ وقت بیشتر از ۲۱۰۰۰۰۰۰ بیت کوین تو دنیا وجود نداره. همواره همین عدد بیت کوین در گردشه و بیت کوین اضافیای هم صادر نمیشه.
نحوهی ایجاد بیت کوین هم به ثبات منجر میشه چون عرضهی ارز دیجیتال با نرخی دائما در حال کاهش انجام میشه. نحوهی عملش اینطوریه. مثل طلا، بیت کوین هم باید استخراج بشه. واسه دستیابی به کوینهای جدید، کامپیوترهایی هستن که نیرو صرف میکنن تا الگوریتمهای پیچیده رو حل کنن.
وقتی قفل این مسائل شکسته شد، ماینرها( miner ) یعنی همون کامپیوترهایی که به حل معما کمک میکنن، به عنوان جایزه، بیت کوین دریافت میکنن.
طراح بیت کوین، آقای ساتوشی ناکاموتو( Satoshi Nakamoto ) یه شکست امن داخلی رو به سیستم بیت کوین اضافه کرده. یعنی چی؟ یعنی تعداد بیتکوینهایی که استخراج میشه هر چهارسال به نصف کاهش پیدا میکنه.
چرا؟ چون هرچی تعداد کامیپوترهایی که دارن روی بیت کوین کار میکنن بیشتر میشه، حل مسئله هم سختتر میشه.
در نتیجه همین طور که استخراج طلا روز به روز سخت تر میشه و یه منبع ثابت و قابل اعتماد ایجاد میشه، بیت کوین هم همین راه رو پیش میگیره.
انتشار بیت کوین تو مقادیر کمتر تا سال ۲۱۴۰ ادامه پیدا میکنه و بعد از اون دیگه سکهای به اسم بیت کوین استخراج نمیشه. این قضیه بیت کوینها رو منحصر به فرد میکنه.
اونها تنها کالایی هستن که با کمبود مطلق رو به رو ان. حالا اونها رو با کالاهای معمولی مثل نفت و گاز مقایسه کنین. ما فکر میکنیم اونا کمیاب هستن، ولی از طرف دیگه میدونیم اگه بخوایم به اندازهی کافی پول خرج کنیم و سرمایه وسط بزاریم، احتمالا منابع بیشتری هم میتونیم پیدا کنیم.
با وجود اینکه مصرف نفتما داره روز به روز افزایش پیدا میکنه ولی کل ذخایر نفت تو سطح جهانی در حال افزایشه. ولی قضیهی بیت کوین کلا تو یه فاز دیگهاس.
هر چقدر هم که زمان بگذره یا واسش سرمایه خرج کنین، نمیتونین کوین بیشتری از چیزی که به صورت الگوریتمی برنامهریزی شده، استخراج کنین.
نتیجهاش اینه که نمیشه ارزش بیت کوین رو با دستکاری عرضه کاهش داد. این ویژگی بیت کوین رو به یه پشتوانهی مناسب تبدیل میکنه.
پول سالم فقط مربوط به کمبود واحدی نیست که ارزشش تو اون ذخیره شده.
این پول باید ایمن باشه. گذشته از همه، اگه متقاعد نشدین که بیتکوینها ایمن، هستن، احتمالا دنبال جایگزین میگردین.
خوشبختانه ارزهای دیجیتال کاملا ایمن هستن چون از فناوری مدرنی به اسم بلاک چین ( blockchain ) استفاده میکنن. بلاک چین چیه؟ بحثش مفصله. خب وقتی کامپیوترهای استخراج کننده یه پازل الگوریتمی رو میشکنن، درواقع یه بلاک ایجاد میکنن.
این بلاک اساسا گزارشیه از تمام معاملات اخیر و فعالیتهای استخراج.
هر بلاک به زنجیرهای از بلاکهای قبل از خودش اضافه میشه و درنهایت بلاک چین بیت کوین رو ایجاد میکنه. این فرایند حاوی آخرین جزئیات در مورد هر تراکنش بلاک چینیه که تا حالا انجام شده.
اما نکتهی برجستهاش اینه که این اطلاعات در دسترس همهی کاربران شبکه قرار میگیره.
مالکیت بیت کوین فقط وقتی معتبره که توی بلاک چین ثبت بشه و تنها در صورتی امکان پذیره که اکثر کاربرای شبکه اون رو تایید کنن. این یعنی شبکهی بیت کوین اختیارش دست خودشه و خودش امنیت خودش رو تامین میکنه.
نیاز نیست که حتما یه مرکزیتی وجود داشته باشه که به تبادلات نظارت کنه. علاوه بر اون، دربارهی امنیت بیت کوین باید گفت که تقلب کردن توش خیلی خیلی مشکله.
یعنی کسی که به کلاهبرداری توی بیت کوین علاقمنده، باید وقت و انرژي زیادی رو صرف ساختن یه بلاک تقلبی کنه که اون هم با تشکر از جناب ناکاتومو، روز به روز با محبوب تر شدن بیت کوین بین مردم سخت تر میشه.
از طرف دیگه تایید بلوکهای جدید عملا به انرژی نیاز نداره. اکثر کاربرا میتونن یه بلوک مشکوک رو بدون اینکه تو قدرت پردازشیشون خللی ایجاد بشه رد کنن.
این یه روش موثر برای رسیدن به امنیته چون شانس تقلب و کلاهبرداری رو به حداقل میرسونه. حتی اگه یه کاربر بخواد وقت و انرژي خیلی زیادی هم صرف کنه و حتی بتونه تمام شبکهها و بلاکهای بقیه رو هم هک کنه، بازم چندرغاز بیشتر نصیبش نمیشه.
نقض امنیت بیت کوین به سرعت اعتماد رو از بین میبره و منجربه کاهش تقاضا و در نتیجه ارزش میشه. خلاصه که آقا دزدهی ما هم به سر منزل مقصودش نمیرسه.
ما میدونیم که بیت کوین هم کمیابه و هم ایمن.
اما آیا این موارد واسه همه گیر شدن و محبوب شدنش کافین؟ جواب بستگی به این داره که بیت کوین چقدر خوب میتونه از پس چند تا چالش اصلی بر بیاد.
نوسان قیمت رو در نظر بگیرین. به نظرتون تو سال ۲۰۱۰ که بیت کوین داشت واسه اولین بار دست به دست میشد قیمتش چند بود؟ ده دلار؟ پنج دلار؟ یه دلار؟ نه 0.000994 دلار.
اما جالبه بدونین این عدد توی سال ۲۰۱۷ به ۴۲۰۰ دلار رسید. اگه بخوایم دقیق تر بشیم باید گفت این تغییر قیمت چیزی معادل ۴۲۲۵۲۰۰۰۰ درصده و این فقط نوسان قیمتش توی طولانی مدته.
فقط توی سال ۲۰۱۷ ارزش بیت کوین از ۷۵۰ دلار به ۲۰۰۰۰ دلار رسید.
حتما الان تو دلتون میگین ای بابا چرا اون موقع اقدام به خرید بیت کوین نکردم. خب این نوسانات محصول تقاضا هستن. شما که نمیدونستین یهویی همه هوس داشتن بیت کوین میکنن.
از اونجایی هم که منبع بیت کوین ثابته، بنابراین هیچ راهی جز افزایش قیمت وجود نداره. چون بیت کوین یه پدیدهی جدیده، تقاضا واسش طبیعتا متغیره.
البته نتیجه اش هم تضعیف وضعیت ارز به عنوان یه ذخیرهی انرژی موثر بوده. آیا اوضاع حل میشه؟ خب بنا به نظر آقای نویسنده، با رشد بازار، نوسانات باید کاهش پیدا کنن.
این، ما رو به دومین چالشی میرسونه که بیت کوین باهاش رو به رو هستش. اگه قراره که ارز دیجیتال به یه استاندارد جدید تبدیل بشه، باید رشد کنه.
اما رشد حتی برای بیت کوین، در نهایت با اتکا به موسسات بزرگ و متمرکز وابسته میسر میشه. وقتی که یه ارز برای ارائه سیستم مبادلهای به اشخاص ثالث مورد تایید دولت مثل بانکها متکی نیست مشکل ایجاد میکنه. متاسفانه هیچ راهی واسه از بین بردن این چرخه به نظر نمیرسه.
محدودیت مبادلات بیت کوین امروزه ۵۰۰۰۰۰ تا در روزه. این رقم میتونه افزایش پیدا کنه اما رقم جدید هر چی که باشه، این درست نیست که سقف روزانه وجود داشته باشه. بعد بحث هزینهها مطرح میشه.
این، تعداد کپیهای سیستم بیت کوین رو که نیاز به به روزرسانی داره و کارمزد تراکنشها و میزان توان پردازشی رو افزایش میده.
این واقعیتها رو کنار هم بذارین تا ببینین که تجارت با بیت کوین و تمام ارزهایی که توسط بیت کوین پشتیبانی میشن امکان پذیره.
این میتونه یه استاندارد جدید رو به وجود بیاره اما به موسسات مرکزیای نیازه که این ساز و کار رو کنترل و مدیریت کنن. بیت کوین ممکنه بتونه چارچوب خوبی رو برای ایجاد یه سیاست پولی سالم و معاصر فراهم کنه.
اما یه سوال هنوز این وسط باقی میمونه و اون اینه که آیا ممکنه بیت کوین بتونه به سرنوشت مشابهی با طلا دچار نشه؟ فقط زمان میتونه بهمون بگه.
پول به هر شکل و اندازهای تو طول تاریخ دراومده
اما فقط یه سیستم درست و سالم تونسته در طول زمان به وجود بیاد و اون پول با پشتوانهی طلا بوده. استاندارد طلا تضمین کنندهی عصر رفاه و ثبات بوده.
اما توی قرن بیستم همه چیز عوض شد. درواقع جنگ همهچیز رو عوض کرد و دولتهای اروپایی احتیاطهای مالی رو کنار گذاشتن و کلا بی خیال استاندارد طلا شدن.
ولی زمونه هیچ وقت ثابت نمیمونه از اون زمان تا حالا ما چندین دهه افزایش بدهی و چرخههای رونق و رکود رو تحمل کردیم.
ولی حالا وقت اینه که تغییر کنیم. اینجا جاییه که بیت کوین مثل طلا وسط میدون اومده تا موثر عمل کنه و بازار خرید و فروش رو دستش بگیره.
اما برای اینکه بیت کوین بتونه دوباره برامون پول سالم رو به ارمغان بیاره، نیازه داره که بعضی از چالشها و مشکلات رو پشت سر بذاره. چیزی که شنیدین، لب مطلب کتاب استاندارد بیت کوین اثر سیفالدین آموس بود. امیدواریم از شنیدن این پادکست لذت برده باشین.
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب تست مامان : نوشته: راب فیتز پاتریک
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب اثر مرکب : نوشته: دارن هاردی
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب ایگو دشمن است! : نوشته: رایان هالیدی