یکی از بهترین انواع تفریحات انجام دادن کارهای غیرممکن است. “والت دیزنی”
خلاصه کتاب ایلان ماسک : نوشته: اشلی ونس
معرفی و خلاصه کتاب ایلان ماسک : نوشته: اشلی ونس
این روزها کمتر کسی رو میشه پیدا کرد که اسم ایلان ماسک رو نشنیده باشه یا از کارهای اون بیخبر باشه. اما ایلان ماسک کیه که تونسته تا این لحظه ثروتمند ترین فرد دنیا بشه و چنین رویاهای متفاوتی رو دنبال کنه؟ کتاب ایلان ماسک نوشته اشلی ونس درباره زندگی، شخصیت، رویاها و ابعاد مختلف زندگی ماسک نوشته شده که اون رو از بقیه آدمها متفاوت میکنه.
خلاصه متنی رایگان کتاب ایلان ماسک
توی دنیا افراد فعال توی کسبوکار اندکی رو میشه پیدا کرد که به اندازه ماسک معروف شده باشن
موفقیت اون توی حوزههای مختلف از ماشینهای برقی گرفته تا سفر به فضا، اسمش رو توی تاریخ تثبیت کرده.
اما چه چیزی ماسک رو انقد خاص کرده؟ این خلاصه درباره علایق و احساسات ماسک صحبت میکنه؛ درباره نیروهایی که اون رو به این ادم امروزی تبدیل کردن. مثل علاقه اون به نجات بشر از نابودی که انگیزهش برای کارکردن روی نیروهای خورشیدی، ماشینهای برقی و سفر به فضا بوده و در نهایت اون رو به این میزان از موفقیت رسونده.
تو این خلاصه صوتی، علاوه بر بررسی زندگی و تجربیات ایلان ماسک، این موارد جالب رو هم بررسی میکنیم:
- چرا ماسک ازدواج کرد، طلاق گرفت، دوباره ازدواج کرد و باز از زن دومش جدا شد
- چطور روابط به خانمها نقطه شروع سفر اون به مریخ شد
- چطور ایلان ماسک خودروهای برقی رو انقد جذاب میسازه
نجات بشریت چیزیه که به ماسک انگیزه میده
رسیدن به موفقیت تو صنعت انرژيهای تجدیدپذیر کار سختیه، کما اینکه خیلیها تلاش کردن و شکست خوردن. با این وجود، ایلان ماسک، بنیانگذار تسلا موتورز و سولارسیتی(SolarCity) تونسته نه یکبار بلکه دوبار موفق بشه. چطوری؟
موضوع جوری هست که اون به دنیا نگاه میکنه. ماسک از اون دسته کارافرینهای شیفته پول سیلیکون ولی نیست؛ بلکه نوعی حس همدردی جهانی توی خودش داره که باعث میشه به انسانها اهمیت بده. اون یه هدف ساده داره: اینکه بتونه انسانها رو توسط انتقال به مریخ نجات بده. از نظر اون زمینی که در معرض خطر شهاب سنگهاست و منابعش رو به پایان میرن، خونه قابل اعتمادی به حساب نمیاد.
این نگرانی از ذهن ماسک بیرون نمیره و به خاطر همین تبدیل به هدفی شده که میخواد به انجام برسونتش. البته ماسک به خاطر هدفهای غیرواقعی، حجم زیاد کار و توهین کردن به کارمندهاش هم معروفه.
ماسک یکبار یکی از کارمندهاش رو که به جای جلسه شرکت به تولد بچهش رفته بود حسابی گوشمالی داد چراکه میخواست اون ادم مشخص کنه اولویتش چی هست. از نظر ماسک شما یا موفق میشید ۱۰۰ درصد تاریخ جهان رو تغییر بدید یا اصلا موفق نمیشید.
چه ازش خوشتون بیاد چه بدتون بیاد، اون پیش کارمندهاش به خاطر تعهدی کاریای که داره بسیار محبوبه. اونا میدونن که همین باعث موفقیت میشه.
ماسک ادم دورو و ریاکاری نیست، حس هدفمندی اون به سادگی توی برنامههای هفتگیش مشخصه. دوشنبههاش تو اسپیس ایکس تو لوس انجلس شروع میشه، جایی که تا سه شنبه شب کار میکنه.
بعد اون به سیلیکون ولی پرواز میکنه و چهارشنبه و پنجشبنه توی تلسا مشغول به کار میشه و دوباره با پرواز به لس انجلس برمیگرده. هیچکس نمیتونه چنین سبک زندگی ای داشته باشه مگه به کاری که توی زندگیش میکنه باور داشته باشه.
کودکی غمگین ماسک شخصیت نواور و زیادهخواه اون رو شکل داده
ایلان ماسک به واسطه حس ویژه و قدرتمندی که نسبت به هدفش داره، یکی از موفقترین کارافرینهای جامعه امروزه. اما چطور به این نگاه رسید؟ همه چیز به کودکی سخت ایلان تو افریقای جنوبی برمیگرده.
ایلان ماسک جوان و تقریبا بدون دوست، رابطه خوبی با پدرشErrol نداشت. با این وجود، زمانی که پدر و مادرش از هم جدا شدن، ماسک انتخاب کرد که با پدرش بمونه.
زندگی ماسک با پدرش ساده نبود. علاوه بر مشکلات توی خونه، ایلان معمولا توسط همکلاسی هاش زورگیری میشد، تا جایی که یه بار جوری کتک خورد که تا یک هفته نمیتونست به مدرسه بره.
ماسک برای فرار از این مشکلات، به درس خوندن و مطالعه پناه برد. به لطف حافظه تصویری قدرتنمدش، میتونست دو تا دانشنامه رو بخونه و همه رو به یاد بیاره.
کتاب «راهنمای هیچهایک کردن به سمت کهکشان» یکی از کتابهایی بود که عمیقا اون رو تحت تاثیر قرار دارد و باعث شد بفهمه که جواب دادن به یه سوال سادهست، اما پرسیدن سوال درست کار سختیه.
توی همین سن ماسک با خودش به سوالهایی فک میکرد که میتونست تمدن بشری رو گسترش و توسعه بده. قبل از اینکه وارد دبیرستان بشه کلی ایده درباره انرژی خورشیدی، شکست دادن سایر سیارهها، بانکداری بدون کاغذ و راکتهای فضایی توی سرش داشت.
همچنین برای خودش یه کارافرین بود که بازی ویدیوییای که ساخته بود رو به بقیه میفروخت. ۵۰۰ دلار وقتی تنها ۱۲ سال سن داشت!
اعتماد به نفس و اراده ماسک توی دوران کالج بیشتر شد
در سال ۱۹۹۸ ایلان ماسک تصمیم گرفت که به سربازی اجباری تو افریقای جنوبی نره، پس اونجا رو ترک کرد. هرچند ماسک میخواست به آمریکا بره، اما مقصد اولش کانادا شد. سال اول براش سخت بود. پیش اعضای مختلف خانواده جابهجا میشد و شغلهای عجیبی داشت.
تو همین اوضاع بود که تو دانشگاه Queen ثبت نام کرد، جایی که اعتماد به نفسش بیشتر شد و شخصیتش شکل مشخصتری پیدا کرد.
توی دوران کالج نسبت به زمان مدرسه زیادهخواه تر بود. توی دورههای صحبت کردن برای جمعیت شرکت کرد، اقتصاد خوند و تونست دختر مورد علاقهش یعنی جاستین ویلسون که بعدها همسر اول و مادر ۶ تا پسرش شد رو به دست بیاره.
رابطه اونا رمانتیک و کمی هم رقابتی بود. البته ویلسون اوایل علاقهای به ماسک نداشت، اما بهش نه هم نمیگفت. برای قرار اول، اونا به یه بستنی فروشی رفتن.
ایلان از قبل فهمیده بود ویلسون چی میخونه و از یکی از همکلاسی هاش پرسیده بود که چه بستنیای دوست داره، پس با دوتا بستنی شکلاتی پیداش شد. این تکنیک رسیدن به موفقیت تو همه ابعاد زندگی ماسک به وضوح دیده میشه.
بعد از دو سال درس خوندن توی دانشگاه کویین، ماسک به دانشگاه پنسیلوانیا رفت و اونجا تونست دوستای بیشتری پیدا کنه، دوستایی که نشون دادن نه فقط از نظر شخصیتی بلکه از نظر مالی هم ادمهای با ارزش توی زندگی اون هستن.
ماسک و یکی از دوستای خوبش Adeo Ressi ، تو یه ساختمون بزرگ که اجاره کرده بودن، مهمونی میگرفتن. ورودی مهمونی ۵ دلار بود و ماسک تونست سود بزرگی از این کار بدست بیاره. حتی یکشب انقد سود کردن که کل اجاره یک ماه رو میشد باهاش بدن.
اولین استارتاپ ماسک اون رو به یه کارافرین ثروتمند تبدیل کرد
به محض اینکه کالج تموم شد، ماسک مشتاق بود وارد قطار کسب و کارهای اینترنتی بشه و اینجا بود که اولین شرکت خودش رو راهاندازی کرد.
در سال ۱۹۹۵، به همراه برادرش شرکت Global Link Information Network رو راهاندازی کردن که بعدها به Zip2 تغییر نام داد. هدف اونها این بود که به کسب و کارهایی که ایدهای نداشتن کمک کنن تا برای اولین بار انلاین بشن.
اون زمان کسب و کارهای کمی اینده اینترنت رو درک میکردن و ایدهای نداشتن که چطور واردش بشن، همینطور ارزش زیادی برای انلاین کردن و اوردن کسب و کارشون توی صفحات وب قائل نبودن.
اوایل این کار خیلی سخت بود، ماسک و برادرش تمام وقت کار میکردن، اما خب سودی نداشتن. خیلی از افرادی که کسب و کار سنتی داشتن دست رد به سینهشون میزدن و محترمانهترین نظری که میدادن این بود که: اینترنت احمقانهترین چیزیه که دربارهش شنیدن!
اما زمانیکه مور داویدو ونچرز (Mohr Davidow Ventures) تصمیم گرفت توی استارت اپ اونا سرمایهگذاری کنه، همه چیز شروع به تغییر کرد.
پشتکار و انگیزه ماسک اونا رو بابت سرمایهگذاری ترغیب کرده بود، ولی اونا ماسک رو کنار گذاشتن و فردی به نام Rich Sorkin رو به عنوان مدیر انتخاب کردن، همچنین مهندسانی رو استخدام کردن تا کدهای نوشته شده توی سایت رو اصلاح کنن، اینکار حسابی روی اعصاب ماسک رفت، چون به هر حال خودش رو یه کدنویس میدونست.
با این وجود ساختار بهتر و هدفهای واقعی تری به همراه سرمایهگذار جدید وارد کار شد.Jim Ambras نایب رییس بخش مهندسی Zip2 میدونست برای کاری که ماسک میگفت باید توی یک ساعت انجام بشه، در واقع یک تا دو روز زمان لازم بود.
وقتی میگفت کاری باید تو یک روز انجام بشه، در واقع اونکار یک هفته زمان نیاز داشت.
سرانجام توی فوریه ۱۹۹۹، شرکت PC-maker Compaq Computer پیشنهاد داد تاZip2 رو در ازای ۳۰۷ میلیون دلار پول نقد بخره. ماسک هم علاقهای نداشت که به همکاری با اونا ادامه بده و داشت به شروع پروژههای جدید فک میکرد، ایلان میخواست که یه مدیر موفق بشه.
شکست سر Paypal ماسک رو به میلیونها دلار رسوند
ماسک با پولی که بدست اورده بود، عضو کلوب بیگ بویز شد. با بخشی از پولی که از Compaq گرفته بود، یه بنز مک لارن، یه آپارتمان و یه هواپیمای کوچیک خرید. با باقی مانده پولش هم مستقیما وارد کار جدیدش شد، یعنی: X.com
اون روزها مردم حتی نسبت به خرید ای بوکها بی توجه بودن، چه برسه به حسابهای بانکی اشتراکی. اما با مشارکت Barclays، ماسک موفقیت شد که X.com رو به عنوان یکی از اولین بانکهای انلاین جهان راهاندازی کنه، که هم بیمه داشت، هم گزینههای خوبی برای سرمایهگذاری ارائه میداد.
همه چیز داشت خوب پیش می رفت تا اینکه چندتا رقیب اصلی سر و کله شون پیدا شد. مکس لِوچین (Max Levchin) و پیتر تِیل(Peter Theil) داشتن تو شرکت کانفینیتی (Confinity) روی اولین سیستم پرداخت خودشون قبل رونمایی از اولین نسخه Paypal کار میکردن.
بعد از یه جنگ کوچیک، دو تا شرکت توی مارس ۲۰۰۰، تصمیم گرفتن که با هم ادغام بشن. Confinity محصول جذابتری داشت و X.com پول بیشتر و محصولات بانکی بهتر، بنابراین با هم ترکیب شدن.
اما ماسک دوباره خیلی زود توی شرکت خودش کنار گذاشته شد. دو ماه بعد از ادغام، تیل استفا داد، لوچین هم تهدید به استفا کرد و ماسک خودش رو در استانه یه شرکت از هم پاشیده دید.
علیرغم اینکه اکثر همکارای ماسک پی پل رو ترجیح میدادن، اما ماسک پافشاری میکرد که روی برند ایکس دات کام کار بشه. یه مشکل دیگه ماسک این بود که سیستمهای کامپیوتری دائما به مشکل میخوردن و سایت هم هر هفته پایین میومد.
سر انجام تو یکی از کثیفترین کودتاهای تاریخ سیلیکون ولی (Silicon Valley) در حالیکه ماسک به همراه همسرش جاستین به سفر رفته بودن، مدیران شرکت از تیل خواستن که به عنوان مدیر برگرده و ماسک رو عزل و اونو به عنوان مشاور ابقا کردن.
شرکت اسمش رو ازX.com به Paypal تغییر داد و در نهایت در جولای ۲۰۰۲ به ازای ۱.۵ میلیارد دلار به eBay فروخته شد. ۲۵۰ میلیون دلار به ماسک رسید که برای شروع رویاهای دیوانهوارش کافی بود.
اراده ماسک، زندگیش رو به سمت دیگهای برد: صنعت فضایی
بعد از تولد ۳۰ سالگیش در سال ۲۰۰۱، ماسک تصمیم گرفت که به خورده کاری هاش پایان بده. ماسک خانواده خودش رو به لس انجلس برد، یعنی نزدیک به مرکز صنایع فضایی تو امریکا.
ماسک همیشه ذوق اینو داشت که وارد صنعت فضایی بشه. همزمان، انجمن مریخ داشت روی بررسی امکان زندگی روی مریخ با فرستادن موش به مدار مریخ کار میکرد. به نظر ماسک این ایده خوب بود، اما میشد بهتر از اینم باشه، یعنی اینکه بشه موش رو مستقیما روی مریخ فرستاد.
ایده ماسک توسط انجمن مریخ رد شد، ولی این اتفاق دلسرد و منصرفش نکرد. ماسک تصمیم گرفت که ایده خودش رو با جستجو برای ساخت راکت های ارزون قیمت دنبال کنه.
در جون ۲۰۰۲، شرکت Space Exploration Technologies یا همون SpaceX متولد شد و هدف اون تبدیل شدن به خطوط هوایی برای حمل و نقل به فضا بود. در حالیکه اون زمان برای فرستادن ۵۰۰ پوند بار به حدود ۳۰ میلیون دلار هزینه لازم بود، راکت فالکون ۱، ۱۴۰۰ پوند رو میتونست با هزینه تنها ۶.۹ میلیون دلار به فضا بفرسته.
البته همونطور که میدونید، انتظارات ماسک غیرواقعی بودن. زمان بندی اولیه ماسک اینطور بود که اولین موتور باید تا می ۲۰۰۳ اماده شه، موتور دوم تا ژوئن و بدنه راکت تا جولای و همه چیز تا سپتامبر سر هم بشه و اولین پرتاب هم تو ماه نوامبر اتفاق بیوفته، یعنی تقریبا ۱۵ ماه بعد از راه اندازی شرکت!
و البته باز همونطور که میدونید تقریبا ۴ سال طول کشید تا اسپیس ایکس اولین پرتاب موفق خودش رو انجام بده. اگرچه ماسک از اینکه برنامه بهم بریزه بدش میاد، اما اینو هم خوب میدونه که قرار نیست همیشه کارها همون بار اول جواب بدن و شکست هم بخشی از فراینده.
واقعیت اینه که اکثر پرتاب ها با شکست رو به رو میشن. اون میدونست از هر ۲۰ پرتاب شرکت اتلس، تنها ۹ تاش موفق میشه، پس شکست عادیه، اما ماسک به هر قیمتی به دنبال موفقیت توی اسپیس ایکس بود.
تلاش و اراده ماسک جواب داد و اسپیس ایکس تبدیل به اولین شرکت تجاری ای شد که تونست کپسولهای Dragon رو به فضا ببره و اونا رو با امنیت به زمین برگردونه و روی اقیانوس فرود بیاره.
شرکت ایلان تونست به موفقیت خودش به شکل فوقالعادهای ادامه بده که در ادامه بهشون اشاره خواهیم کرد.
با مدیریت ماسک، تسلا موتورز آینده روشنی رو پیش پای ماشینهای برقی گذاشت
ماشینهای برقی چندان طرفداری نداشتن و در مقابل برندهایی مثل جگوار و فراری یه شوخی به حساب میومدن. اما اگه یکی از ماشینهای فرمول ای رو از نزدیک دیده باشید حتما نظرتون اینه که اوضاع داره تغییر میکنه.
یه نفر این وسط بیش تر از همه تلاش کرده تا ماشینهای برقی رو جذاب و خواستنی کنه، ایلان ماسک.
ماسک کمک کرد که جهان، تکنولوژی ماشینهای برقی رو همونجوری که هستن بشناسه، یعنی جذاب و همواره در حال پیشرفت.
ماجرا وقتی شروع شد که جی.بی استراوبل (J.B Straubel) و مارتین ابرهارد (Martin Eberhard) به همراه مارک تارپنینگ (Marc Tarpenning) داشتن روی ماشینهای برقی با باتریهای لیتیومی کار میکردن.
روز اول جولای ۲۰۰۳ Eberhard و Tarpenningتسلا موتورز رو تاسیس کردن و Straubel هم بعدا بهشون ملحق شد.
ایده اونا این بود که از تکنولوژیای استفاده کنن که ماشینهاشون سریعتر از فراری بره و بدنه منحصر به فردی داشته باشه، اما نتونستن براش سرمایهگذاری پیدا کنن. ماسک حاضر شد که ۶ و نیم میلیون دلار سرمایهگذاری کنه و تنها سهامدار و رییس شرکت بشه.
اون باور داشت که این پروژه میتونه صنعت خودروهای برقی رو زیر و رو کنه و اونا رو محبوب تر و کارامدتر و زمین رو پاک تر کنه.
علیرغم شروع کند و بی تشریفاتش، تسلا تبدیل به موفقیتی بزرگ شد. اواسط سال ۲۰۱۲ سدان مدل اس تسلا کیفیت حمل و نقل رو برای همیشه تغییر داد. با دسترسی دائمی به اینترنت و بدون نیاز به حتی فشردن یک دکمه برای روشن شدن موتور، این ماشین به کامپیوتر چرخدار معروف شد.
در نوامبر ۲۰۱۲، Motor Trend این ماشین رو ماشین سال معرفی کرد و کمی بعدتر گزارش کاربران این ماشین، بالاترین میزان رضایت یعنی ۹۹ از ۱۰۰ رو ثبت کرد که اون رو به عنوان بهترین ماشین تاریخ معرفی میکرد.
امریکا از زمان کرایسلر تو سال ۱۹۲۵ تا اون زمان چنین کمپانی خودرو موفقی به خودش ندیده بود.
اهمیت این موفقیت از اونجاست که سیلیکون ولی چندان درگیر صنعت ماشین نیست و ماسک هم قبلا تجربهای تو صنعت خودرو نداشت، ولی وقتی اراده اون رو در نظر میگیریم این موفقیت اونقدا هم بزرگ به نظر نمییاد.
ثروت ماسک از سه منبع تامین میشه: اسپیس ایکس، تسلا و سولار سیتی و همه اونا کمکش میکنن تا هدف نهایی خودش یعنی نجات بشر رو دنبال کنه!
ماسک همیشه دلش میخواست که به سمت انرژی خورشیدی بره، اما تا پیش از ساخت اسپیس ایکس فک میکرد که سودی توش وجود نداره. با این حال وقتی که پسر عموهاش داشتن درباره سرمایهگذاریهای جدید فک میکردن، ماسک انرژی خورشیدی رو پیشنهاد داد.
پسر عموهای ماسک دو سال قبل از این ایده به مطالعه صنعت انرژی خورشیدی پرداخته بودن. اگر چه خود پنلها توی این مدت اقتصادی تر شده بودن، اما همچنان هزینههای جانبی اونا خیلی از مشتریها رو منصرف میکرد.
پس اونا تصمیم گرفتن که به مشتریها دقیقا همون چیزی که نیاز داشتن رو بدن، یعنی سرویسی که توی اون یه نفر از اول پروسه خرید تا نصب و بعد نگهداری کنارشون باشه.
ماسک به پسر عموهاش کمک کرد و تبدیل به رییس و بزرگترین سهام دار شرکت شد. ۶ سال بعد سولار سیتی تبدیل به بزرگترین نصاب پنلهای انرژی خورشیدی در امریکا شد و به هدف خودش یعنی نصب راحت و بیدردسر پنلهای خورشیدی ادامه داد.
سولار سیتی از ارائه سرویسهای شخصی، به سرویس شرکتهایی مثل والمارت و اینتل رسید و توی سال ۲۰۱۴ ارزشش تا ۷ میلیارد دلار بالا رفت.
بیزنس های ماسک هم به تنهایی موفق هستن و هم اینکه همدیگه رو کامل میکنن. تسلا پکیج باتریهایی میسازه که سولار سیتی اونا رو به مشتریهاش میفروشه و سولار سیتی ایستگاههای شارژ برق خودروهای تسلا رو میسازه.
همه اینا هم به خاطر هدفیه که باعث شده ماسک به ماشینها و پنلهای خورشیدی و باتریها علاثه پیدا کنه. هدف نهایی ماسک اینه که بقای بشر رو تامین کنه و مطمئن بشه که اینده ای هست؛ به خاطر همین همه تلاشهاش در راستای این هدف بزرگه.
ماسک همیشه دنبال پروژههای بزرگه؛ اونقد بزرگ که مردم بگن شدنی نیست
در اگوست سال ۲۰۱۳ ماسک این ادعا رو در کنار سایر پیشرفتهای تسلا و اسپیس ایکس ثابت کرد: رونمایی از هایپر لوپ (Hyperloop)
هایپر لوپ نوعی حمل و نقل برای مسافتهای کوتاهه و از لولههای بزرگی تشکیل شده که مثل سیستمهای قدیمی انتقال نامه توی دفترها، انسانها رو داخل محفظههای مخصوص جابهجا میکنه.
ایدههای مشابهی قبلا وجود داشتن، اما ایده ماسک فرق داره. طراحی ماسک با فشار کم کار میکنه، در حالیکه محفظهها روی تختی از هوا معلق میمونن. هر محفظه توسط نیروی الکترمغناطیس به حرکت در میاد و در سرتاسر مسیر توسط موتورهای مخصوص نیروش حفظ میشه.
این مکانیزم که بر اساس انرژی خورشیدی کار میکنه، میتونه سرعت حرکت رو تا 1287 کیلومتر بر ساعت برسونه. با این سرعت جابهجایی از تهران تا مشهد حدودا 40 دقیقه طول میکشه.
برای تسلا و اسپیس ایکس هم ماسک یه سری نقشه تو سرش داره. هدف تسلا تو سال ۲۰۱۵ وارد کردن خودروهای SUV برقی به بازاره. تا سال ۲۰۱۷ هم مدل پیشرفته اونا قراره به بازار بیان که حدود ۳۵۰۰۰ دلار قیمتشونه.
همچنین سال ۲۰۱۴ ماسک اعلام کرد که میخواد گیگا فکتوری (Gigafactory) رو بسازه که بزرگترین مجتمع تولید کننده لیتیوم یون (Lithium Ion) در جهان خواهد بود. با این کار، باتریهای موجود در بازار بیشتر میشه که برای تبدیل کردن ماشینهای تسلا به وسیلههایی برای مسافتهای دور بدون شارژ مجدد ضروریه.
در اینده نزدیک، اسپیس ایسک قراره برای حمل و نقل انسان به فضا اقدام کنه. همچنین احتمالش هست که اسپیس ایکس اقدام به ساخت و فروش ماهواره کنه که صنعت پر سودی به حساب میاد. حتی میگن ماسک درباره این رویاپردازی میکنه که اولین مردی باشه که پاش رو روی مریخ میذاره.
در طول این خلاصه حتما متوجه شدین که کنار اومدن با ادمی مثل ماسک خیلی هم ساده نیست، ازدواجهای اون هم گواه همین موضوع هستن
ماسک سه بار ازدواج کرده که دوبارش با یه نفر بوده. ایلان ادم رومانتیک و پر جنب و جوشیه. ازدواج اول ماسک کاملا از روی احساس و علاقه بود، با این حال، خیلی وقتا همسر و همراه خوبی نبوده. جاستین تعریف میکنه که یکبار چطور به ماسک یاد اوری کرد که همسرشه و نه کارمندش و ماسک هم در جواب گفته که اگه کارمندش بود، همون لحظه اخراجش میکرد.
جاستین میگه که توی جون ۲۰۰۸ ماسک بهش اولتیماتوم داد که یا همون روز مشکلاتشون رو حل کنن یا اینکه درخواست طلاق میده. صبح روز بعد جاستین بهش میگه که یه هفته دیگه صبر کنیم، اما ماسک سرش رو میندازه و میره و درخواست طلاق میده.
بعد از طلاق، ماسک از نظر روحی اسیب دید. دوستش بیل لی برای کمک بهش ایلان رو به تعطیلاتی توی لندن برد. ماسک اونجا با هنرپیشهای ۲۲ ساله به نام تالوا رایلی (Talulah Riley) آشنا شد و باهاش ازدواج کرد.
سال ۲۰۱۲ ماسک از رایلی هم طلاق گرفت. اون زمان ماسک میگفت که همیشه رایلی رو دوست خواهد داشت، ولی فعلا عاشقش نیست، البته خیلی زود دوباره ازدواج کردن، چون ماسک فهمید به خاطر گرفتاریهای شدید کاریش فرصت رابطه برقرار کردن با آدمای جدید رو نداره. سال ۲۰۱۴ اونا دوباره طلاق گرفتن!
بعضیها فک میکنن که ماسک ادم غیر قابل تحمل و مغروریه. بعضیهای میگن که اون هیچ حس همدردیای نسبت به بقیه نداره و نمونهش کاریه که با دستیار وفادار خودشMary Beth Brown کرد. مری سالها همه کارهای اون رو انجام میداد، اما وقتی که از ماسک خواست تا به اندازه بقیه مدیرهای اسپیس ایکس حقوق بگیره، بهش گفت که برای دو هفته به مرخصی بره تا در این باره تصمیم بگیره، وقتی برگشت ماسک بهش گفت که دیگه بهش احتیاجی نداره.
با وجود همه این شکستهای فردی، افراد نزدیک به ماسک میگن که اون قلب مهربونی داره و به بقیه اهمیت میده. رایلی میگه علیرغم برنامه کاری فشرده ش اون همیشه سعی میکنه برای شام پیش خانواده بیاد و با بچهها بازی کنه.
در پایان، به صورت خلاصه میشه گفت که ایلان ماسک یه مرد خیلی خاصیه. جاهطلب، احساساتی و با انگیزه، مردی که هیچوقت به یه سوال جواب نه نمیده. نگرانی ماسک برای اینده بشر با یه ایگوی عمیق و یه شخصیت پیچیده همراه شده. مهم نیست بقیه دربارهش چی فک میکنن، ماسک تکنولوژیهای تجدیدپذیر رو تا حد قابل توجهی توسعه داده و به این کار هم ادامه میده. ایلان این کار رو به عنوان یکی از رهبران حمل و نقل فضایی، خودروهای برقی و صنعت خورشیدی انجام میده، البته اگه نخوایم بگیم به عنوان رهبر اصلی!
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب سیگنال و سروصدا : نوشته: نیت سیلور
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب فرمول خدا : نوشته: میچیو کاکو
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب آقا خوبه بی آقا خوبه : نوشته: رابرت گلاور