یکی از بهترین انواع تفریحات انجام دادن کارهای غیرممکن است. “والت دیزنی”
خلاصه کتاب این است بازاریابی : نوشته: ست گودین
معرفی و خلاصه کتاب این است بازاریابی : نوشته: ست گودین
این کتاب یکی از جذابترین و حیاتیترین کتابها در حوزه بازاریابی هست.خلاصه این که کتاب رو به همه کسایی که برای رسوندن صداشون به گوش همه تلاش میکنن و صبر ایوب و جسارت زیادی هم دارن پیشنهاد میکنیم.
خلاصه متنی رایگان کتاب این است بازاریابی
کتاب این است بازاریابی اثر ست گودین، یکی از کتابهای بسیار مهم منتشر شده در حوزه بازاریابی یا به قول فرنگیا مارکتینگ (marketing) محسوب میشه
ست گودین، مولف، کارآفرین و سخنران اهل آمریکاس که کتابای معروفی توی حوزه بازاریابی داره؛ مثل ایکاروس، گاو بنفش ، شیب، این است بازاریابی و مهرهی حیاتی. ست گودین رو به متفاوت بودن و متفاوت فکر کردن میشناسن.
گودین توی دهه ششم زندگیشه و بیشتر از طریق نوشته ها و کتابها و محصولات آموزشیش کسب درآمد میکنه. کتاب این است بازاریابی سال ۲۰۱۸ منتشر شده و آخرین اثر گودینه. توی مقدمه کتاب گودین یه جمله طلایی رو میکنه: به چشم نمیآیید مگر چشم دیدن پیدا کنید. به نظر گودین بازاریابی به معنای تغییرآفرینی، تغییر فرهنگ، جایگاه اجتماعی و ارتباط بین افراده.
بازاریابی دنبال بیشترینها و بهترینهاس. گودین به ما یاد میده که هرکدوم از ما یه بازاریاب هستیم و هرکدوم توانایی تغییر بیشتر نسبت به اون چه که تصور میکنیم رو داریم. خلاصه این که کتاب رو به همه کسایی که برای رسوندن صداشون به گوش همه تلاش میکنن و صبر ایوب و جسارت زیادی دارن پیشنهاد میکنم. در ادامه توی هفت ایده حرف اصلی کتابو براتون روشن میکنیم. امیدوارم تا آخر پادکست همراهمون باشین.
ایده اول: یکی از مهمترین اصول بازاریابی که بارها در کتاب های مربوط به این حوزه تکرار شده اینه که:
برای کلیدهای ساخته شده قفل پیدا نکنین بلکه برای قفل ها دنبال کلید بگردین. این جمله تو بازاریابی به این معنیه که قبل از تولید محصول، اول مشتری هاتون رو شناسایی کنین؛ نه برعکس. فقط تو یه حالت میتونین این کار رو انجام بدین و اون اینکه بخواین محصولتونو مرتب با توجه به علاقه مشتری ارتقا بدین. به این ایده میگیم ایده قفل و کلید.
ایده دوم ( تناوب ): اجازه بدین شما رو با زیگ زیگلار (Zig Ziglar) آشنا کنم. نویسنده، بازاریاب و سخنران انگیزشی؛ که اینجا ما با بخش بازاریابیش کار داریم. زیگ توی بخشی از زندگی خودش فروشنده ظروف آشپزخانه بود که توی اون موقع خیلی تو بورس بود. شیوه کار به این شکل بود که زیگ ماشینش رو پر از قابلمه و تابه و از این جور چیزا میکرد و بار و بندیلش رو میبست و میرفت به یه روستایی.
اونجا میگشت و به هرکی که ظرف و ظروف نیاز داشت محصولش رو میفروخت و میرفت سراغ روستای بعدی. اما داستان از اونجایی جذاب میشه که زیگ تصمیم جدیدی میگیره. تصمیم زیگ این بود که به جای این که مدام اینور و اونور بره حداقل یه هفته تو یه روستا اقامت کنه و تا جایی که میشه وسایلش رو بفروشه. با این کار کسایی که موقع اومدن زیگ فرصت خرید کردن نداشتن هم جا نمیموندن. از طرف دیگه، زیگ میتونست اعتماد اهالی روستاها رو به دست بیاره و خلاصه نونش بیشتر تو روغن بره. قانونی که زیگ با هوش و تجربه خودش بهش رسید به قانون تناوب عمل مشهوره.
ایده سوم ( اجازه را به دست آورید ): گودین توی کتاب دیگهاش به اسم بازاریابی اجازه ای به شرح اسم کتاب میپردازه
میشه گفت این اصطلاح، اختراع جناب نویسنده اس. گودین توی شرح این اصطلاح از تبلیغاتی میگه که صرفا یه پیام بدردنخور نیست؛ بلکه باعث افزایش سواد مخاطب میشه و دونستنش مفیده. مطلب دیگه اینکه تبلیغات بدون اجازه برای مخاطب پخش نمیشه و رضایت خود مشتری شرط پخش شدن اونه. برای گرفتن اجازه هم گودین دو رسانه وبلاگ(weblog) و خبرنامه رو معرفی میکنه. این که رضایت مستقیم مشتری توی پخش تبلیغات نقش داره خیلی نکته مهمیه و باعث ایجاد انگیزه خرید توی مشتری میشه.
ایده چهارم( قیمت بخشی از کسب و کار شماست ): تا حالا به این فکر کردین که چرا وقتی میرین خرید ، یه کالا رو با قیمت های مختلف میبینین فقط به خاطر این که برندشون متفاوته؟ این مسئله به خاطر اینه که برندهایی که قیمت گذاری بالاتری انجام میدن معمولا شور و هیجان بیشتری رو به شما انتقال میدن. به بیان دیگه شما کالایی رو با قیمت بالاتری میخرین فقط به خاطر این که به برندش اعتماد دارین. در واقع اگه کالای با برند ناشناخته رو انتخاب کردین به این دلیله که ارزونیش شما رو متقاعد کرده. یه مثل معروفی بین بازاریابها هست که میگن: قیمت پایین نشونه فروشنده درحال ورشکستگیه.
ایده پنجم ( تعیین جایگاه نیروی محرکه انتخابه) :
ما آدم ها موجودات اجتماعی هستیم و در نتیجه، این یکی از اصول زندگی ماست که به روابط خودمون با دیگران و سطح اجتماعیمون توجه کنیم. ما چیزهای زیادی رو فدا میکنیم تا در جایگاه اجتماعی مطلوبی قرار بگیریم. با توجه به همین مسئله، توی کسب و کار خودمون باید این نکته رو در نظر داشته باشیم که کالا یا خدمت ما چه اثری روی جایگاه مشتری در اجتماع میذاره. این رو به یاد داشته باشین که مردم همیشه به دنبال ارتقای جایگاه خودشون نیستن بلکه خیلی وقت ها میخوان اون رو ثابت نگه دارن یا حتی توی بعضی شرایط خودشون رو پایین تر از اون چیزی که هستن نشون بدن.
ممکنه مبلغ هنگفتی رو صرف خرید ماشینی کنیم فقط به خاطر این که فکر میکنیم این به ارتقای جایگاه اجتماعی ما کمک میکنه یا از استفاده از خدمات رایگان خودداری میکنیم به خاطر این که تصور میکنیم باعث پایین اومدن جایگاه اجتماعی ما تو جامعه میشه. حالا یه قرار کاری رو توی رستوران تصور کنین که شما در حال مذاکره مقابل هستین اما نمیخواین خودتونو بالاتر از طرف مقابل نشون بدین.
توی این شرایط معمولا غذای ارزون تری رو سفارش میدین تا جایگاه خودتون رو پایین بیارین. یا ممکنه دیده باشین کسایی رو که لباس برندهای معروف رو نمیخرن تا با جماعت همرنگ باشن و خودشونو مردمی جلوه بدن. پس موقع تولید محصول باید به این نکته توجه کنین که استفاده از اون جایگاه اجتماعی مشتری رو چطور تغییر میده.
ایده ششم ( هیچ کس به کالای شما احتیاج نداره ):
تئودور لوییت(Theodor Lweet) ، استاد دانشگاه هاروارد جمله معروفی داره که میگه: مردم یه مته سایز یک چهارم نمیخوان بلکه به یه سوراخ سایز یک چهارم نیاز دارن. حالا این یعنی چی. فرض کنین شما صاحب یه فروشگاه ابزار هستین. مشتری برای نصب یه تاقچه نیاز به یه مته داره و به شما مراجعه میکنه. توی این شرایط شما نباید درباره خوبی های مته براش سخنرانی کنین بلکه باید بهترین مته رو برای نصب تاقچه بهش پیشنهاد بدین.
ایده هفتم ( تفاوت بازاریابی مستقیم و بازاریابی برند ): توی سال ۱۹۶۷ لستر واندرمن (Lester Wonderman) ایدهای رو معرفی میکنه که بعدها به یکی از پرکاربردترین نظریهها در بازاریابی تبدیل میشه. این ایده به بازاریابی مستقیم شهرت داره. بازاریابی مستقیم به این معنیه که به جای پخش انبوه تبلیغات به صورت عمومی ، اونها رو صرفا برای مشتریان هدف خودمون پخش کنیم که احتمال خرید اونها به طور بالقوهای از بقیه بیشتره. در مقابل، «بازاریابی برند» یه استراتژی طولانی مدته که برای کسب اعتبار و شهرت انجام میشه و مثل بازاریابی مستقیم به شما کمک میکنه که فروش خودتون رو افزایش بدین.
اما تفاوت این دو روش بازاریابی در اینه که بازاریابی مستقیم عملگرا و تا حدودی قابل اندازه گیریه. در حالی که توی بازاریابی برند چون تبلیغات برای حجم انبوهی از مردم با انواع هویتها و سلیقه ها پخش میشه، دارای جهت گیری فرهنگی و غیر قابل اندازه گیریه. برای بازاریابی مستقیم از نامه، ایمیل و شبکه های اجتماعی استفاده میشه . از طرف دیگر ابزارهای بازاریابی برند شامل روزنامه، بنرهای تبلیغاتی، رادیو و تلویزیون هستن. پس حواستون باشه؛ برای ارائه محصولتون به تفاوت های بازاریابی مستقیم و برند توجه کنین.
در نهایت میشه گفت که ست گودین با کمک تکنولوژی تونسته رابطه مستقیمی رو بین فروشنده و مشتری ایجاد کنه که توی اون مشتری ها با اشتیاق تبلیغات رو دریافت میکنن. گودین عقیده داره که همهی صاحبان کسب و کار میتونن از بازاریابی اجازه ای استفاده کنن و این روش میتونه راهش رو از میون هرج و مرج روزافزون تبلیغات سنتی باز کنه و اینترنت، بستر مناسبی رو برای این هدف در اختیارش قرار میده.
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب هنر شفاف اندیشیدن : نوشته: رولف دوبِلی
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب پنج زبان عشق : نوشته: گری چپمن
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب تحویل شادمانی : نوشته: تونی شی