یکی از بهترین انواع تفریحات انجام دادن کارهای غیرممکن است. “والت دیزنی”
خلاصه کتاب ببخش و بگیر : نوشته: آدام گرانت
معرفی و خلاصه کتاب ببخش و بگیر : نوشته: آدام گرانت
نویسنده این کتاب تاکید زیادی روی این موضوع داره که اگه در محیط کار، زندگی شخصی یا حتی در جامعه، بخشندهتر باشی، میتونی بیشتر بدست بیاری و موفقتر بشی. اگه واسه شمام این سوال پیش اومده که چرا کمک به دیگران باعث موفقیت ما میشه توی این خلاصه کتاب همراهمون باش.
خلاصه متنی رایگان کتاب ببخش و بگیر
هممون ضرب المثل معروف "از هر دستی بدی از همون دست می گیری" رو شنیدیم
مادربزرگ و پدربزرگای ما خیلی سرشون توی کتاب خوندن و این چیزا نبوده، ولی به چشم دیده بودن که آدمایی که بخشنده ترن و بیشتر به بقیه کمک می کنن، زندگی بهتری دارن و خدا بیشتر بهشون میده.
خلاصه کتاب امروز ما توسط یه نویسنده آمریکایی نوشته شده اما در مورد مطلبی صحبت می کنه که ناخودآگاه این ضرب المثل معروف به ذهنمون میاد. عنوان کتاب "ببخش و بگیره" . نویسنده تاثیر این بخشنده بودن رو هم مرتبه با تلاش، استعداد و شانس میدونه و ازمون میخواد برای رشد و پیشرفت بیشتر در زندگی، دست بقیه رو هم بگیریم و کمکشون کنیم.
اگه واسه شمام این سوال پیش اومده که چرا کمک به دیگران باعث موفقیت ما میشه توی این خلاصه کتاب همراهمون باش، چون قراره کنار هم کلی از کتاب "ببخش و بگیر" یاد بگیریم.
این کتاب جزو پرفروش ترین کتاب های نیویورک تایمز و آمازونه و تونسته کلی ایده های جالب در دانشکده کسب وکار هاروارد خلق کنه. آدام گرانت نویسنده این کتاب موفق، جوون ترین استاد دانشگاه پنسیلوانیاست که برای مدت پنج سال متوالی به عنوان استاد برتر دانشکده کسب وکار وارتون انتخاب شده. آدام گرانت آثار معروف و پرفروشی مثل "نوآوران"، "دوباره فکر کن" و "ببخش و بگیر" رو منتشر کرده و به عنوان یکی از موثرترین افراد در دنیای کسب وکار شناخته میشه. این نویسنده در حوزه روانشناسی و مباحث مربوط به کسب وکار، همکاری های زیادی داشته و مشاور شرکت های بزرگی مثل گوگل و فیسبوک هم بوده و جوایزی هم از انجمن روانشناسای آمریکا و سازمان های معتبر مربوطه کسب کرده.
بریم که خلاصه این کتاب پرفروش که توسط نویسنده سرشناسی مثل دن اریلی هم تحسین شده رو با هم بشنویم.
انسان موجودی اجتماعیه و در موقعیت های مختلف با آدمای زیادی سر و کار داره
البته بعضی از آدما درونگرا هستن و کمتر دوست دارن در جمع باشن و بعضی هم برونگرا و همیشه در جمع هستن، اما همه ما به واسطه شغلمون با آدمهایی در ارتباطیم که می تونن تاثیر زیادی روی موفقیت ما بذارن.
اینکه ما باید آدمایی رو انتخاب کنیم که از هر نظر مورد تایید باشن و بتونن باعث موفقیت ما بشن واضح و روشنه اما به کارگیری یه روش درست و اصولی برای تعامل با آدمای دوروبرمون در جامعه امروز واجب و ضروریه، چون کیفیت این روابط می تونه روی موفقیت ما تاثیر زیادی بذاره.
اهمیت این روابط اونقدر زیاده که نه تنها روی موفقیت شخصی ما تاثیر میذاره بلکه باعث میشه محیط اطرافمون هم رشد کنه و جامعه بهتری داشته باشیم.
آدام گرانت اعتقاد داره، جهان داره به سمت دیگه ای حرکت می کنه، به سمتی که هر چقدر شما بیشتر بخشنده باشین و بیشتر دانش و اطلاعاتتون رو در اختیار بقیه قرار بدین، بیشتر بدست میارین.
فرض کنید شما در یک تیم، کار می کنید و مشکلی واستون پیش اومده و از همکارتون درخواست کمک دارین. آدما در این شرایط به چند دسته تقسیم میشن:
دسته اول از خودشون می پرسن سود این کمک کردن واسه من چیه و چه منفعتی واسم داره؟
دسته دوم معمولا از خودشون می پرسن در ازای انجام این کمک بعدا به من چیزی داده میشه و این فرد بعدا در شرایط این چنینی بهم کمک می کنه یا نه؟ و دسته آخر هم با راضایت کامل میگن بله و از کمک کردن خوشحال هم میشن.
آدما موقع کمک کردن رفتارهای متفاوتی رو از خودشون بروز میدن و یکسان عمل نمی کنن.
از نظر نویسنده سه سبک متقابل وجود داره که ما می تونیم موقع تعامل با افراد دیگه انتخاب کنیم:
گیرنده ، بخشنده و حسابگر
گیرنده ها آدمایی هستن که همیشه تلاش می کنن که فقط و فقط به دست بیارن و در هر رابطه ای به دنبال سود بردن هستن. اونها وقتی سر و کله شون پیدا میشه که سودی وجود داشته باشه و بتونن منفعتی از اون رابطه ببرن وگرنه شما کمتر اونارو می بینید. اگرم جایی دیدید که این دسته از آدما به کسی کمک می کنن بدونید که بعدا توقع دریافت سود چند برابری دارن و بی دلیل به کسی کمک نمی کنن.
حسابگرا از قانون حسابداری استفاده می کنن و همیشه تساوی رو رعایت می کنن. حسابگرا به اندازه ای به شما کمک می کنن که بعدا بتونن به همون اندازه از شما دریافت کنن. از نظر اونا روابط در تعادله و این شعار رو دارن که باید به اندازه ای به بقیه کمک کنیم که انتظار داریم بهمون کمک میشه.
و اما بخشنده ها.... اون دسته از آدمای نادری هستن که اگه کنارتون هستن قدرشون رو بدونید. اونها بدون هیچ چشم داشتی به بقیه کمک می کنن و در بیشتر مواقع هم برای کمک به بقیه نهایت تلاششون رو می کنن. بخشنده ها موقع کمک کردن انتظاری از کسی ندارن و بی توقع می بخشن. توی این دوره زمونه که هر کسی به دنبال سود و منافع خودشه و بی دلیل به کسی کمک نمی کنه، این آدما خیلی کمیاب هستن. بخشنده ها معمولا با آغوشی باز کمک کردن رو می پذیرن و این کار اونهارو خوشحال می کنه و حس خوبی از انجامش پیدا می کنن.
شما جزو کدوم دسته از آدما هستین؟ شده تا حالا به کسی کمک کنین بدون اینکه توقع جبران داشته باشین؟
آدام گرانت معتقده که همه آدما، بخشنده ها، حسابگرا و حتی گیرنده ها می تونن موفق بشن، اما نکته ای که وجود داره اینه که موفقیت بخشنده ها کمی متفاوت تره. در واقع موفقیت اونها موندگارتره. و بهمون پیشنهاد میده اگه دنبال موفقیت های شغلی موندگارتر هستیم بیشتر ببخشیم و کمک دهنده باشیم.
این سبک های تعامل می تونه به اندازه تلاش، استعداد و حتی شانس در موفقیت ما نقش داشته باشه،
پس اگه دنبال رشد و پیشرفت هستیم؛ مهمه که کدومش رو انتخاب می کنیم.
افراد و نویسنده های زیادی همیشه اشتیاق، کار سخت، استعداد و شانس رو از عوامل موفقیت در کسب و کارها دونستن اما آدام گرانت نحوه تعامل رو هم به این موارد اضافه کرده و شانس موفقیت رو برای بخشنده ها بالاتر میدونه. همه ما در نهایت یکی از این سه مورد رو انتخاب می کنیم و در محل کارمون بخشنده، گیرنده یا حسابگر رفتار می کنیم و از نظر نویسنده معمولا سبکی که انتخاب میشه همیشه مورد استفاده قرار می گیره. به عنوان مثال اگه شما حسابگری رو برای ارتباط با بقیه انتخاب کنید احتمالش کمه که بعدا بتونید بخشنده رفتار کنید.
تحقیقی روی 160 مهندس در کالیفرنیا و همچنین 600 دانشجوی پزشکی در بلژیک و میزان بهره وری اونها و نحوه تعاملشون با اطرافیان انجام شد. هدف این تحقیق پیدا کردن رابطه بین میزان بهره وری و انتخاب سبکی بود که اون افراد برای تعامل با بقیه انتخاب کرده بودن.
نتیجه تحقیق جالب بود. مهندسایی که بیشترین بهره وری رو داشتن، از دسته بخشنده ها بودن. اما نتایج نشون میداد مهندسایی با کمترین بهره وری هم بخشنده بودن!
این تحقیق و تحقیق های مشابه دیگه این رو نشون میداد که افراد بخشنده معمولا در بالا و پایین نمودار بودن.
در تحقیق دانشجوهای پزشکی دانشجوهایی که همیشه نمره های خوبی می گرفتن به بقیه هم در همون درس کمک می کردن و از طرفی دانشجوهایی که نمره های کم داشتن هم آدمایی بودن که کمک کننده بودن اما تفاوت این دو گروه چیه؟
ادام گرانت گفته بود افراد بخشنده موفق ترن پس چرا بعضی از بخشنده ها پایین نردبون بودن و نتونسته بودن به بالای نردبون برن؟
شنیدیم که نتیجه این تحقیقات نشون داده که، افرادی که بهره وری بالایی داشتن و در بالای نردبان موفقیت بودن جزو آدمای بخشنده در محیط کار بودن
و از طرفی آدمای پایین نردبون هم جزو بخشنده ها بودن و حسابگرها در وسط قرار گرفته بودن. از این تحقیق متوجه میشیم که بخشنده ها هم به دودسته تقسیم میشن: بخشنده های موفق و حواس جمع و بخشنده های افراطی..
آدمای بخشنده پایین نردبون کسایی بودن که هرگز به همکاراشون نه نمی گفتن و به همین دلیل ازشون سواستفاده میشده و در نهایت نتونسته بودن هیچ رشدی در شغلشون داشته باشن.
حتما شما هم در محیط کارتون آدمای ساده و بخشنده رو دیدید؟ آدمایی که در ازای هر درخواستی سریعا بله میگن و نه گفتن رو بلد نیستن.
اگه شما جزو این دسته از آدما هستین بهتون پیشنهاد میدیم خلاصه کتاب "هنر نه گفتن" از 365 بوک رو گوش بدین تا بتونین درمواقع لزوم نه بگید و نه گفتن رو تمرین کنید.
نتیجه این تحقیق نشون میده بخشنده بودن افراطی نه تنها باعث رشد و پیشرفت نمیشه بلکه فرد رو به پایین هل میده و در نهایت سقوط می کنه. اگه شما از زمان کار خودتون بزنید و مدام در حال کمک کردن به بقیه باشین چیزی که به شما میرسه موفقیت بقیه اس و خودتون سودی از این بخشندگی نمی برید.
برگردیم به بخشنده های بالای نردبون
این بخشنده ها همیشه در صدر قرار می گیرن چون شبکه های قوی تری دارن، مردم بهشون اعتماد می کنن و مشتاق کمک کردن به اونها هستن. این افراد معمولا الهام بخش تیم ها هستن و با کمک های بدون توقعی که به افراد دیگه می کنن معمولا محبوبیت بالایی دارن و خیلی راحت می تونن در کارشون رشد کنن و پله های موفقیت رو بالا برن. و توی هر تیمی کار می کنن تیم موفق میشه و موفقیت تیم مساویه با موفقیت فرد.
اگه دوست دارین شانستون رو برای موفقیت بلندمدت بالا ببرین سعی کنید طرز فکرتون رو به سمت بخشنده بودن ببرید و بدون توقع به آدمای اطرافتون کمک کنین. اما حواستون باشه نه گفتن رو بلد باشید تا به ته دره موفقیت سقوط نکنین و مورد سو استفاده مدیر و همکاراتون قرار نگیرین.
آدمایی که نه گفتن رو در عین بخشنده بودن بلد نیستن خیلی زود دچار فرسودگی شغلی میشن و از اینکه هیچ پیشرفتی در کارشون ندارن مایوس و ناامید میشن.
پس اگه دوست ندارین جزو این دسته از بخشنده ها باشین به پیشنهاد نویسنده در این مورد عمل کنید.
آدام گرانت میگه یه بخشنده موفق قبل از هر کمکی از خودش سه تا سوال می پرسه:
چرا؟
چه زمانی؟
و برای چه کسی؟
و با جواب دادن به این سوال هاست که می تونیم درست و اصولی رفتار کنیم و بخشنده موفقی باشیم.
خیلی مهمه که ما چه چیزی و چه زمانی و به چه کسی کمک می کنیم.
در جواب به سوال چرا؟ نویسنده تحقیقی رو روی دسته ای از آتش نشانا بررسی کرده.
گرانت میگه من وقتی روی آتش نشانا مطالعه کردم، متوجه شدم اونهایی که انرژی و زمان خودشون رو صرف احساس لذت و هدف می کردن، به جای وظیفه و تعهد، می تونستن خیلی سخت تر و طولانی تر کار کنن.
شغل آتش نشانی سخت و در عین حال لذت بخشه. اگه شما این شغل رو فقط از روی اجبار و انجام وظیفه انجام بدین، خیلی زود از کارتون خسته میشین و نمی تونید مثل قبل این کارو انجام بدین و احتمال استعفا از شغلتون وجود داره. همچنین افرادی که در موسسه های خیریه کار می کنن، هم باید بدونن که این کمک رو صرفا چرا و به چه دلیلی انجام میدن در غیر این صورت خیلی زود دلزده و خسته میشن.
از نظر نویسنده وقتی شما به این دلیل کمک می کنید که وظیفه شماست، کم کم انرژی شما تحلیل میره و این احساس رو پیدا می کنید که مجبور به انجام دادن این کارها هستین
اما زمانی که شما برای هدفی والاتر کمک می کنید و می بخشید و این کمک رو از سر اجبار و وظیفه انجام نمیدین، خیلی راحتتر می بخشید و دچار افسردگی و فرسودگی شغلی نمیشید.
گرانت ازمون میخواد زمانی که این بخشنده بودن تاثیر منفی روی شخصیت و زندگی ما داره این کار رو متوقف کنیم چون نه تنها مارو به موفقیت نمی رسونه بلکه باعث درجا زدن ما هم میشه. گرانت میگه زمانی که احساس کردین مجبور به کمک کردن و بخشنده بودن هستید، اون رو محدود کنید.
چرایی کمک کردن و بخشیدن خیلی مهمه. اینکه قبل از انجام هر کاری از خودمون بپرسیم که چرا من باید کمک کنم؟ چرا باید ببخشم؟ جواب این سوالا در این مسیر خیلی بهتون کمک می کنه و باعث میشه شما از مسیر اصلی تعامل با بقیه دور نشید. پس قبل از هر بخششی دلیل خودتون رو پیدا کنید.
دومین سوالی که باید از خودمون بپرسیم اینه که چه زمانی من باید کمک کنم؟
زمانتون رو بین خودتون و کارهایی که باید انجام بدین و کمک به بقیه تقسیم کنید و یه برنامه ریزی درست داشته باشین. یادتون باشه چه کسایی پایین پله های موفقیت بودن و چرا؟ کسایی که نمی تونستن تعادلی بین بخشنده بودن پیدا کنن و مدام در حال کمک کردن به بقیه بودن. نویسنده میگه بین بخشیدن به خودتون و بخشیدن به دیگران یه تعادل برقرار کنید، تا از سقوط جلوگیری کنید.
هر روز بدونین که چه زمانهایی رو باید به خودتون اختصاص بدین و برای پیشرفت خودتون زمان بذارین و چه زمانهایی رو کنار بقیه باشید و بهشون کمک کنید.
کمک بیش از حد شما رو محبوب تر نمی کنه و فقط باعث ناامیدی و عدم موفقیت شما میشه.
شرایطی رو در نظر بگیرین که در محیط کارتون به همه شما وظایفی داده شده که باید تا پایان روز انجام بدین اگه شما تمام مدت رو فقط در حال کمک کردن به بقیه باشید عملا وظایف خودتون رو انجام ندادین و این کمک نه تنها حاصلی برای شما نداشته، بلکه باعث شده پایان اون روز توبیخ هم بشید. یادتون باشه کمک هاتون رو باید محدود به زمان هایی کنید که تایمتون خالیه و برای کمک کردن به بقیه از زمان خودتون نبخشید.
از طرفی اگه شما در بازه های متفاوتی به بقیه کمک کنید خیلی خوشحال تر از زمانی هستین که ساعت های طولانی و پشت سر هم رو به اونها کمک می کنید.
آخرین و مهم ترین سوالی که باید بهش جواب بدیم اینه که برای چه کسی؟
خیلی مهمه که شما به یک حسابگر کمک می کنید یا به یه بخشنده و بدتر از همه به یک گیرنده!
اگه شما تموم انرژی و زمانتون رو صرف کمک به گیرنده ها کنید خیلی زود خسته و فرسوده میشید. چون هیچ وقت این کمک ها به شما برنمی گرده و در نهایت به نفع گیرنده س. شما خیلی زود مورد سواستفاده افراد گیرنده قرار می گیرین و احتمالش زیاده که برای همیشه عطای بخشندگی رو به لقاش ببخشید. گیرنده ها رو بشناسید و شجاعانه بهشون نه بگید.
اگه به یه حسابگر کمک کنید قطعا بهتون کمک میشه اما به همون اندازه ای که بهش کمک کردید و نباید انتظار دریافت کمک بیشتری رو داشته باشید اما وقتی کنار بخشنده ها هستین و بهشون کمک می کنید این چرخه زیبا ادامه دار میشه و آدمای زیادی از این بخشش و کمک لذت می برن و در نتیجه این به نفع همه اس.
آدمای بخشنده هیچ وقت در کارهای گروهی از کلمه های من و برای من استفاده نمی کنن و اونها سعی می کنن همیشه از کلمه های ما و برای ما استفاده کنن. اگه خودتون آدم بخشنده ای باشید و کنار آدمای بخشنده هم باشید خیلی زودتر پله های موفقیت طی می کنید و انرژی این کار به اطرافیان شما هم میرسه و در نهایت تیم موفقی هم خواهید داشت.
بخشنده بودن رو هر روز تمرین کنیم و سعی کنیم دوستامون رو از بین اونها انتخاب کنیم تا از زمانمون به بهترین شکل ممکن استفاده کنیم و در کنار لذت بردن از کارمون پله های موفقیت رو خیلی سریع تر طی کنیم و همزمان آدمای اطرافمون رو از این بخشش بی نصیبنذاریم.
بخشنده باشید و این خلاصه کتاب رو به بقیه هم معرفی کنید تا آدمای بخشنده بیشتری رو دوروبرمون داشته باشیم?
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب گلوله برفی : نوشته: وارن بافت
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب جرات بسیار : نوشته: برنی براون
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب عادتهای خرد : نوشته: بی جی فوگ