یکی از بهترین انواع تفریحات انجام دادن کارهای غیرممکن است. “والت دیزنی”
خلاصه کتاب بیست ساعت اول : نوشته: جاش کافمن
معرفی و خلاصه کتاب بیست ساعت اول : نوشته: جاش کافمن
این کتاب به ما اصول کسب سریع مهارت رو یاد میده. جاش کافمن توی این کتاب میگه که با انجام روزانهی بعضی کارها و تمرین مستمر، بعد از یه مدت کوتاه میشه یه مهارت و توانایی رو به دست آورد.
خلاصه متنی رایگان کتاب بیست ساعت اول
کتاب بیست ساعت اول ممکنه یه مقدار هنجار شکن باشه،
چرا؟ چون همیشه بهمون گفتن که اگر قراره چیزی رو یاد بگیریم باید دورههای آموزشی متعدد و طولانی ببینیم و غیر این هیچ وقت حرفهای نمیشیم.
از این کتاب یاد میگیرید که چطور هر مهارتی رو تو بیست ساعت یاد بگیرید.
شاید شنیده باشید که ۱۰ هزار ساعت طول میکشه تا یه مهارت رو یاد بگیریم، ولی اگه نخوایم کاملا به یه مهارتی مسلط بشیم چی؟ اگه فقط بخوایم اونقدر خوب باشیم که بتونیم از این مهارتمون استفاده کنیم و ازش لذت ببریم چی؟ مثلا اینکه ما یاد بگیریم فقط چندتا اهنگ رو با گیتار بزنیم؟
خب بر اساس ۹۰ سال تحقیقات علمی دستیابی به یه سطح قابل قبولی از یه مهارت میتونه خیلی سریعتر از چیزی که ما فکر میکنیم اتفاق بیوفته. کافیهبا یک برنامه مشخص و حساب شده پیش برید و مهارت هایی که میخواید رو تمرین کنید، اینطوری میتونید چرخه یادگیریتون رو بالا ببرید و فقط توی بیست ساعت به نقطه کاملا قابل توجهی از یه مهارت برسید.
نویسنده این کتاب میگه از اینکه میتونید هر مهارتی رو فقط تو بیست ساعت بدست بیارید کاملا شگفت زده خواهید شد. در عین حال اگر بدون برنامه مشخص به سمت یادگیری یه مهارت بریم، قطعا بعد از بیست ساعت بجایی نمیرسیم.
این کتاب در یه طرح و سیستم سه قسمتی برای یادگیری هر نوع مهارتی ارائه شده که به ما کمک میکنه فقط بعد از بیست ساعت به یه مرحلهای از این مهارت برسیم که برامون لذت بخش باشه
اولین روش این سیستم اینه که بیایم فاجعهای رو توی کاری که داریم یاد میگیریم تصور کنیم، بدترین اتفاقی که میتونه بیوفته رو تصور کنیم.
هممون میدونیم که وقتی که میخوایم یه چیز جدید یاد بگیریم خیلی ممکنه برامون سخت و اذیت کننده باشه. پس برای اینکه اضطراب بهمون غلبه نکنه ما باید یه هدف مشخصی رو برای یاد گرفتن این مهارت جدیدمون مشخص کنیم.
حالا میتونیم خودمون رو تو یه سری موقعیت قرار بدیم که تو هفته های آینده از مهارتی که الان داریم یادش میگیریم استفاده کنیم، و تصور کنیم که الان ما توی بدترین وضعیتی که میتونسته برا ما اتفاق بیوفته قرار داریم، یه فاجعه کامل پیش اومده. فرض کنید میخواستید ایتالیایی حرف بزنید و فرض کنید به ایتالیا رفتید و حالا تو یکی از شهر های کوچک ایتالیا هستید که هیچکس انگلیسی صحبت نمیکنه و شما هم به اینترنت دسترسی ندارید.
شما نمیتونید از گوشیتون استفاده کنین و کاملا گم شدین، پس باید خودتون سعی کنید تو شهر بگردید و از یه فرد محلی بپرسید که بهتون آدرس بده. حالا برا اینکه منظور خودتون رو برسونید، میاید از حرکات دست و بدن استفاده میکنید و مجبورید از کلماتی که تو ذهنتون هست اما ممکنه درست نباشه استفاده کنید.
برای جمع کردن این فاجعه باید یاد بگیرید که اول خودتون رو معرفی کنید و بعد بدونید که صرفا به یه سری کلمه هایی نیاز دارید که بتونید به سمت مکان های مختلف برید. مثلا هتل، رستوران، موزه یا هرچیز دیگهای. بعد شما نیازه که یه سری فعل و اسم بلد باشید تا بتونید دستو پا شکسته یه جمله رو برای خودتون درست کنید، مثلا فعل خواستن و نیاز داشتن.
شما نیاز دارید که یه سری کلمه مثل کجا؟ کی؟ و چطور؟ بلد باشید تا بتونید یه سری جملات دست و پا شکسته رو بگید.
بنابراین، اگر میخواید یه مهارت رو فقط در حد دلخواهتون یاد بگیرید، کافیه یکسری مقدمات و مراحل ابتدایی اون کار رو یاد بگیرید، به مرور زمان مهارت شما کامل میشه.
روش دومی که باید یاد بگیریم اینه که یاد بگیریم کی به خودمون بگیم نه و فقط تا اینجا کافیه!
مثلا وقتی که میخوایم فوتبال بازی کنیم و توپ فوتبال رو پرت کنیم نیازی نداریم بریم مسائل فیزیک پرتاب توپ فوتبال رو مطالعه کنیم و فقط یه سری تمرین تو حیاط خونمون ممکنه بهمون کمک کنه تا به بهترین شکلی که میتونیم توپ فوتبالمون رو پرت کنیم.
قبل از یادگرفتن هر مهارتی باید به اندازهای دانش داشته باشیم که بدونیم که آیا داریم کارمون رو اشتباه انجام میدیم و اگر داریم اشتباه انجام میدیم بدونیم که چطور درستش کنیم.
استیفن کراشن که یکی از استاد های زبانشناسی دانشگاه کالیفرنیای جنوبی هس که به این فرضیه میگه مانیتور.
مانیتور یعنی اینکه مطالعه قبل از هر نوع تمرین مهارتی فقط وقتی ارزش داره که به شما یاد بده و به شما اجازه بده که برای تمرین خودتون برنامه ریزی کنید و اگر اتفاقی برای تمرین خودتون افتاد بتونید اصلاحش کنید.
مثلا وقتی که شما میخواید یه توپ فوتبال رو پرت کنید، فقط صرفا چند دقیقه دیدن ویدیو های یوتیوب که حالا داخلشون توپ فوتبال رو پرت میکنن یا فقط چند دقیقه مطالعه کتاب های آموزشی فوتبال میتونه برا ما مفید باشه.
استیفن کراشن میگه که به یه منبع بسنده نکنید و فقط از یه منبع استفاده نکنید، چند منبع مختلف رو بخونید و قطعا به یه سری مسائل مشترک میرسید و حالا وقتشه که دست به تمرین ببرید و توپ رو پرت کنید.
بخش سوم یادگیری تو بیست ساعت اینه که ما سعی کنیم با مشکلاتمون کنار بیایم و تو یه سری زمان مشخص بخوابیم
نویسنده کتاب یه روز تصمیم میگیره که از صفحه کلید QWERT، یه صفحه کلید colemakبسازه و تا بتونه خیلی سریعتر تایپ کنه. زمانی که اولین بار میاد امتحان میکنه، فقط پنج کلمه تو یه دقیقه میتونسته تایپ کنه، در صورتی که با صفحه کلیدQWERT میتونسته تو هر دقیقه شصتا کلمه تایپ کنه.
کافمن میخواست که تو هر دقیقه شصت کلمه یا بیشتر رو تایپ کنه و بعد از ۱۴ ساعت در حالی که اصلا دلش نمیخواست ادامه بده، تونست فقط ۴۰ کلمه تو هر دقیقه بنویسه و بعد از بیست ساعت احساس میکرد که انگشتاش بدون هیچ زحمتی رو صفحه نمایش حرکت میکنن و از کیبورد کلمک به راحتی میتونست استفاده کنه و بعد از ۲۲ ساعت تونست که شصتا کلمه رو تو یه دقیقه تایپ کنه.
این روش تعهد بیست ساعته به اون این امکان رو داد که این ناامیدی رو پشت سر بذاره و بتونه مهارتی رو بدست بیاره که تا اخر عمر بتونه ازش استفاده کنه.
جاش کافمن اومد یه سیستمی رو برا خودش مشخص کرد که چرخه های مختلف داشت و بین این چرخه ها یه مدت کوتاه خواب قرار داشت و باعث میشد دوره های تمرین از همدیگه جدا بشن.
کافمن میگه زمانی که اولین بار میخواستم کیبورد colemakرو استفاده کنم در طول روز خیلی خسته میشدم و اولین جلسه تمرینم واقعا وحشتناک بود، هیچکاری رو نمیتونستم درست انجام بدم و مدام اشتباه میکردم و بعد از اینکه یه خواب شبانه کامل داشتم تونستم از رکورد خودم جلوتر بزنم و اشتباهات کمتری رو انجام بدم.
دانشمند ها ثابت کردن که اگر چهار ساعت بعد از بیدار شدن ما به تمرین یه سری مهارت ها بپردازیم اون مهارت ها خیلی بهتر تو ذهن ما جا میگیرن
جاش اومد یه ارتباط مستقیم بین شدت تمرینش و میزان پیشرفتش بدست اورد و متوجه شد که اگر در طول چند روز یه سری ساعت مشخص رو روی کیبورد colemakکه براش تازگی داشت کار میکرد، سریعتر پیشرفت میکرد و دقت تایپش بالا میرفت.
مغز ما کلا فقط وقتی که ما خوابیم، به خودش زحمت میده تا بتونه مهارت هامون رو ارتقا بده. پس برای اینکه ما یه مهارت رو بهتر یاد بگیریم، باید با سختی های کار مقابله کنیم و سر موقع و به اندازه بخوابیم. اگر تمرین های بیشتری داشته باشیم و بیشتر در مقابل نخوابیدن مبارزه کنیم، زمانی که ما خوابیم مغز ما تصمیم میگیره که اون مهارت ها رو بهتر تو خودش جا بده.
نویسنده این کتاب به ما پیشنهاد میکنه مهارت هایی که میخوایم یاد بگیریم رو فقط بیست دقیقه در صبح و بیست دقیقه در شب به مدت یکماه کامل تمرین کنیم.
تمرین کردن تو صبح به ما این فرصت رو میده که حواس پرتی کمتری داشته باشیم و تمرین کردن تو شب به ما این فرصت رو میده که بعد از خوابیدن مغز ما چیز هایی که امروز یاد گرفتیم رو تثبیت کنه.
اگر در طول ماه به مدت چهل دقیقه هر روز به طور منظم و با یه شدت مشخص تمرین کنید سرِ ماه بیست ساعت تمرین مفید داشتید و باعث میشه که هر مهارتی رو که میخواید یاد بگیرید رو به بهترین شکل یاد بگیرید.
اینا پیام های اصلی کتاب بیست ساعت اول نوشته جاش کافمن بود
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب قله : نوشته: اندرس اریکسون
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب اینفلوئنسر : نوشته: جوزف گرنی
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب راه طولانی به سمت آزادی : نوشته: نلسون ماندلا