یکی از بهترین انواع تفریحات انجام دادن کارهای غیرممکن است. “والت دیزنی”
خلاصه کتاب جرات بسیار : نوشته: برنی براون
معرفی و خلاصه کتاب جرات بسیار : نوشته: برنی براون
کتاب جرات بسیار نوشته برنی بروان برای ما توضیح میده که چطور پذیرفتن ضعفها و نواقص، میتونه بهمون کمک کنه زندگی و روابط بهتری داشته باشیم. پذیرش این ضعفها به ما کمک میکنه از پس احساس شرم بر بیاییم و فردی خلاقتر و کارامدتر بشیم. توی این کتاب درباره این که شرم چیه و از کجا میاد صحبت شده. همینطور درباره اینکه چطور شرم به انسان احساس بیارزش بودن میده و مثل یه بیماری واگیر داره، حرف میزنه.
خلاصه متنی رایگان کتاب جرات بسیار
آسیب پذیری یعنی اماده بودن برای اعتراف به شکست و ضعف
چیزی که به شما کمک میکنه از شرم کردن فاصله بگیرید و با هر چیزی که دارید، شاد باشید. اگه بتونید طرز فکر آسیبپذیر بودن رو هر جایی، از محل کار گرفته تا مدرسه و خونه پیاده کنید اون وقت از شر شرم راحت میشید و میبینید که نتیجهش، داشتن خلاقیت بیشتر، دوستیهای بیشر و خانوادهای سالم تر خواهد بود.
شرم، ترس از جدا افتادگی اجتماعیه؛ مشکلی که فقط منحصر به انسانهاست
همه ما شرم رو تجربه کردیم و میدونیم که اکثرا علتش اینه که از خودمون میپرسیم دیگران درباره ما چه فکری میکنن؟
اما برای اینکه دقیق تر به شرم نگاه کنیم، باید بریم سراغ پایهای ترین نیازهای انسان برای ارتباط، عشق و تعلق. ما، به عنوان حیواناتی اجتماعی، همواره به دنبال معاشرت با دیگرانیم. برای ما تعلق داشتن به یک گروه، از نظر تاریخی امری حیاتی برای بقا محسوب میشده. در عصر هجر، به عنوان مثال، اعضا یک گروه برای مراقبت از همدیگه به هر مهاجمی حمله میبردن.
این نیاز درون ما به حدی جدیه که هر گونه جدا افتادگی اجتماعی برای ما ایجاد درد میکنه، اتفاقی که عصبشناسان نشون دادن ناشی از ساختار شیمیایی مغز ماست. خب، پس پشت این احساس شرم چیه؟ میشه گفت باور به اینکه ما لیاقت عشق، ارتباط و تعلقی که برای بقا به اون نیاز داریم رو نداریم. مادامی هم که ما این حس رو داشته باشیم هر کاری برای موفقیت توی زندگی انجام بدیم کافی به نظر نمیاد.
بین شرم و احساس با ارزش بودن رابطهای وجود داره که به وضوح قابل رویته. مثل وقتیکه ما چیزی خلق میکنیم یا متنی می نویسیم و به دیگران نشونش میدیم تا بهمون نظر بدن. اکثر مواقع ما ارزش خودمون رو به واکنش ادما به اون چیز گره میزنیم. نتیجهش چیه؟ ترس از انتقاد و پس زده شدن توسط اونا. پر واضحه که شرم برای ما مضره. شرم ما رو از تلاش کردن باز میداره و ما رو از بقیه جدا میکنه.
شرم باعث میشه ما از نشون دادن خودمون به دیگران خجالت بکشیم. حالا میتونه نشون دادن کارمون باشه، نشون دادن احساساتمون باشه یا امتحان کردن کاری جدید. اما اگه ما، از این حس ناخوداگاهه ارزشگذاری آگاه باشیم، وقتی بخوایم کار جدیدی رو امتحان کنیم، جرات پیدا میکنیم. نویسنده کتاب در پژوهشش به این پی برده که شرم توانایی و باور ما برای پیشرفت رو ضعیف میکنه. سایر محققان هم نشون دادن که شرم ما رو به سمت رفتارهای منفی و مخرب میکشونه. به طور خلاصه شرم هیچ وجه مثبتی برای ما نداره.
شرم بخشی از فرهنگ معاصر ماست و درون ما مدام ترس از بیارزش بودن رو یاداوری میکنه؛ ترس از کافی نبودن رو!
توی دنیایی که توسط شبکه های اجتماعی تسخیر شده ما دائما داریم خودمون و زندگی مون رو برای همه پرزنت میکنیم. عکس تعطیلاتمون رو تعداد دوستامون رو، موفقیتهای حرفهای مون رو، همه چیز رو برای همه به اشتراک میذاریم تا حسودی کنن. این حسادت منبع همون درماندگیایه که ما ها هر چند وقت یه بار احساس میکنیم. مثلا وقتیکه به خاطره سفر ماجراجویانه یه دوست گوش میدیم یا به چیزایی خیره میشیم که توان خریدشون رو نداریم. این همون فرهنگِ هیچ وقت کافی نبودنه: ما همیشه با این ترس زندگی میکنیم که کافی نیستیم یا به اندازه کافی نداریم.
اتفاقهای وحشتناک سالهای گذشته مثل حادثه ۱۱ سپتامبر، اقدامات خشونت امیز شهری و فاجعههای طبیعی همگی این فرهنگ کافی نبودن رو درون ما تقویت کردن، فرهنگی که تاثیر اون رو نه فقط توی جامعه بلکه توی خانوادهها، محل کار و حتی مدرسهها هم میشه دید. وقتی نتونیم خودمون رو نجات بدیم، حس درماندگی ما رو احاطه میکنه و استرس ناشی از اون توان کار رو از ما میگیره.
ریشه این رفتار ما، این باور غلطه که جمع کردن چیزهای مختلف یا توسعه فردی بی پایان قراره ما رو نجات بده. باوری که ما رو توی یه چرخه بی پایان از مقایسه، شرم و بی انگیزگی زندانی میکنه.
برای مثال، ما خودمون رو با ستارههای هالیوودی، مدلها و میلیونر ها مقایسه میکنیم، حتی با خودمون در گذشته. معیار این مقایسهها هم چیزهایی هست که ما هرگز نمیتونیم بهشون برسیم. مقایسه باعث شرم میشه و ترس ما از کافی نبودن رو نشون میده. شرم هم باعث بی انگیزگی ما میشه و ما رو از تلاش کردن باز میداره چون بهمون القا میکنه که تلاش کردن بی فایده است، ما هیچ وقت به اندازه کافی خوب نخواهیم بود.
احساس شرم و جدا افتادگی توی جوامع ما رایج و البته مضر ند. اما چطور میتونیم از این مسیر مضر رهایی پیدا کنیم؟ در ادامه درباره غلبه بر شرم با کمک گرفتن از حس آسیب پذیری صحبت میکنیم.
آسیب پذیری، هسته مرکزی همه احساساته و به هیچ وجه نشانه ضعف نیست
اگه از ادما بپرسی که درباره آسیب پذیری چی فک میکنن، احتمالا تعداد کمی از اونا نظر مثبتی دربارهش داشته باشن. ما توی جوامعی بزرگ شدیم که آسیب پذیر بودن توش به معنی شکست و نا امیدی بوده و موفقیت و قدرت مهمتر از احساسات ما تلقی میشدن.
اما اگه بررسی کنیم که آسیب پذیری یعنی چی، به نتیجه کاملا متفاوتی میرسیم. اول از همه آسیب پذیر بودن نه خوبه و نه بد، بلکه صرفا به معنی اماده بودن برای تجربه های عاطفیه. از طرفی اگرچه ممکنه اسیب پذیری توی ذهن ما احساسات منفیای مانند ترس، اندوه و غم رو تداعی کنه اما در واقع ریشه بسیاری از احساسات مثبت مثل عشق، شادی، همدردی و ... هم هست.
از نظر نویسنده آسیبپذیر بودن یعنی عدم قطعیت، ریسک کردن و بروز عاطفی. برای مثال ممکنه شما عاشق کسی باشید پس از نظر عاطفی خودتون رو بروز میدین در حالیکه مطمئن نیستید واکنش طرف مقابل مثبت باشه پس یعنی ریسک طرد شدن رو به جون میخرید. مثل همه احساسات دیگه، عشق هم درون خودش نوعی آسیب پذیری داره. دوم اینکه، اگه به خودت اجازه بدی که آسیب پذیر باشی نشانهای از قدرت و جرات توئه نه ضعف.
اگه ما خودمون رو بروز بدیم یعنی خودمون رو آسیب پذیر کردیم. این یعنی که ما جرات کردیم چرا که کار ساده تر این بود که هیچ کار نمی کردیم. وقتی هم که کاری نکنی طبیعتا احتمالی برای شکست وجود نداره. مثلا نویسنده کتاب میگه از اینکه توی جمع درباره پژوهشش سخنرانی کنه وحشت داشت اما با انجام اینکار و استقبال از آسیب پذیریش کار شجاعانهای رو انجام داده.
همه ما توی زندگی هامون دنبال عشق و روابط میگردیم. چیزی که باید بفهمیم اینه که چنین چیزهای مثبتی ریشه در آسیب پذیری ما دارن. اگه ما بتونیم این واقعیت و ضعفهای خودمون رو بپذیریم، میتونیم ازشون به نفع خودمون بهره ببریم.
به جای نادیده گرفتن آسیبپذیریمون باید بپذیریمش تا بتونیم خودمون و روابطمون رو بهتر کنیم
آسیبپذیری توی باور عوام یه ویژگی منفی به حساب میاد، با این وجود برای همه ما ضروریه، بخش از وجود ما و چیزیه که هستیم.
خب حالا ما چطور میتونیم از این آسیبپذیری به شکلی مثبت و سازنده استفاده کنیم؟ خیلی ساده است: بپذیریمش!پذیرش آسیبپذیری به ما کمک میکنه که هم یاد بگیریم هم از نظر حرفه ای و اجتماعی پیشرفت کنیم.
از نظر توسعه اجتماعی، پذیرش آسیبپذیری به ما کمک میکنه تا احساساتمون رو به صورت واقعی تجربه کنیم، با دیگران همدردی داشته باشیم و باهاشون ارتباط برقرار کنیم. همونطور که اگه دیگران سفره دلشون رو برای ما باز کنن و با ما صادق باشن حس خوبی به ما دست میده، این کار از طرف ما هم حس مثبتی برای اونها ایجاد میکنه. در واقع بیشترین احساس نزدیکی با دیگران زمانی به ما دست میده که شروع کنیم با صداقت باهاشون صحبت کنیم. از نظر شغلی هم، تنها از طریق ریسک کردن و جرات داشتن برای ارائه کارها و ایدههامونه که میتونیم پیشرفت کنیم. اگه فقط کاری که توش خوب هستی رو انجام بدی قطعا ریسک شکست رو تجربه نخواهی کرد اما شانس موفقیت رو هم از دست خواهی داد. یادت باشه شکست خوردن یعنی یادگرفتن چیزهای جدید.
اما اگه آسیبپذیریمون رو نپذیریم چی؟
خب اگه نا دیده ش بگیری ازش بی خبر خواهی بود و ممکنه که اون تو همین حال افزایش پیدا کنه. نتایج یه تحقیق نشون داد افرادی که ادعا میکردن درباره قدرت تبلیغات کمترین آسیبپذیری رو دارن، در واقع از همه ضعیف تر بودن. افرادی که میگفتن تبلیغات روی اونا تاثیری نداره اتفاقا بیشتر به حرف همون تبلیغات گوش میدادن!به طور واضح، آسیبپذیری چیزی نیست که ما بخوایم باهاش بجنگیم بلکه بخشی محوری در زندگی عاطفی ماست که اگه ما قبولش کنیم میتونه تبدیل به ابزاری مفید برای ما بشه.
از سوی دیگه، شرم راهیه که ما برای مقابله با آسیبپذیری خودمون انتخاب میکنیم. پس برای پذیرش آسیبپذیریمون، اول از همه باید بدونیم که چطور از شر شرم راحت بشیم.
با فهم و بیان شرممون میتونیم باهاش کنار بیایم و همدردی دیگران رو تجربه کنیم
از اونجایی که شرم، ترس از بیان خوده، پس احساسی نیست که ما به سادگی بخوایم با دیگران در میون بذاریمش.
برای همه ما پیش اومده که دلمون بخواد بدون اینکه قضاوت بشیم یا مورد تمسخر قرار بگیریم درباره چیزهایی حرف بزنیم. احساس شرم، اغلب از خود اون چیزی که بابتش شرمندهایم برامون دردناک تره.
شرم میتونه وحشتناک باشه، اما چطور میشه از شرش خلاص شد؟
صحبت کردن درباره شرم میتونه قدرت اون رو کم کنه، به عبارت دیگه حرف زدن دربارهش کمک میکنه تا باهاش کنار بیایم.علت اینه که شرم، از اینکه نمیشه دربارهش صحبت کرد قدرت میگیره. هر چی کم تر درباره ش حرف بزنیم اون بیشتر کنترل ما رو بدست میگیره.
مشکل اینجاست که ما عادت کردیم شرممون رو برای خودمون نگه داریم. شرم حتی به حضور دیگران هم نیازی نداره. اکثر ما، خودمون به تنهایی سرسخت ترین منتقد برای خودمون هستیم.با این وجود اگه بتونیم به اندازه کافی با خودمون مهربون باشیم، می تونیم از پس تجربه های شرم اور بر بیایم و نه تنها آسیب نبینیم بلکه شجاع تر و جسور بشیم.
به عبارت دیگه از این طریق ما خودمون رو نسبت به شرم مقاوم میکنیم.توی این حالت به جای اینکه احساس شرم کنیم میتونیم حس همدردی اطرافیان رو تجربه کنیم.
از اونجایی که ما از ترس نظرهای دیگران احساس شرم میکنیم، با بیان شرم، میتونیم باهاش کنار بیاییم، اینجوری، دیگران متوجه ترس و احساس بد ما میشن و سعی میکنن که با ما همدردی کنن و ما هم خودبهخود شرم رو با احساس مثبت جدید جایگزین میکنیم.همه ما حس خوب درد و دل کردن با دیگران رو تجربه کردیم؛ وقتی میبینیم کسی ما رو میفهمه مشکلمون شروع به حل شدن میکنه. این قوی ترین سلاح علیه شرمه.
کنار اومدن با شرم اولین قدم برای پذیرش آسیب پذیری و داشتن یه زندگی با انگیزهتر با روابط بیشتره.
وقتی ما نسبت به چیزی که هستیم و چیزهایی که داریم احساس رضایت کنیم، مخفی کردن آسیب پذیریهامون رو متوقف میکنیم
اینکه بخوایم پیشرفت کنیم و چیزهای بیشتری بدست بیاریم کاملا طبیعیه. این خواسته نه تنها از یه رقابتجویی ذاتی تو همه ما ناشی میشه بلکه ریشه در نیاز ما از مراقبت از خودمون هم داره.ما به خودمون میگیم که اگه پولدار، موفق یا معروف بودیم دیگه درد و نا امیدیای نداشتیم. در واقع پشت پرده این بیشتر خواستن ها، امید ما به رهایی از چنگال اسیب پذیری هامونه.ولی اسیب پذیری قابل درمان شدن نیست، تنها میشه اون رو مخفی کرد. بیشتر ادم نسبت به آسیب پذیر بودن خودشون به حدی حساسن که دائم تلاش میکنن از دیگران و حتی از خودشون مخفی ش کنن.
چجوری؟ مثلا از طریق رفتارهایی مثل کمالگرایی یا مصرف بیش از حد الکل.همه ما لحظههای شیرینی رو تجربه کردیم که صرفا به خاطر تصور اتفاق افتادن یه چیز بد خراب شده باشن. این تصورات به خاطر اینه که ما به جای اینکه از شادی لحظه لذت ببریم میخوایم از خودمون در مقابل اتفاقی که هنوز نیوفتاده مراقبت کنیم.کمالگرایی هم دقیقا همینجوری کار میکنه؛ عطش ما برای بی نقص بودن به خاطر اینه که می خوایم از خودمون در مقابل احتمال شکست محافظت کنیم.
اما اگه به جای ترس از ناکافی بودن، قبول کنیم که کافی هستیم، میتونیم ماسک ها مون رو کنار بذاریم و آسیبپذیریهامون رو آشکار کنیم.
مثلا به جای حرکت به سمت مسیر دست نیافتنی کمالگرایی، میتونیم خودمون رو نسبت به شنیدن نقد دیگران یا حتی شکست پذیرا کنیم، بدون اینکه بخوایم خودمون رو به واسطه اون ها تعریف کنیم.همینطور به جای خراب کردن شادی لحظه حال، از ترس اتفاقی در اینده، قبول کنیم که ما مستحق اون شادی هستیم. ما باید بابت اون لحظه شکرگزار باشیم نه اینکه از تراژدی نیومده بترسیم.پس با رضایت از چیزهایی که داریم میتونیم با آسیب پذیری خودمون کنار بیایم و ماسکهامون رو کنار بذاریم.
در ادامه میریم سراغ اینکه چطور فرهنگ آسیب پذیری میتونه به ما تو محیط کار، مدرسه و خونه کمک کنه.
فضای مملو از شرم، برای هر محیط کاری یا آموزشیای مسموم کنندهست
همه ما درباره استراتژیهای مبهم رسیدن به موفقیت توی مدرسه و محیط کار شیندیم. استراتژیهایی که شامل مقایسه عملکرد فرد با یه سری آمار و نمره و البته سرزنش کردن و شرمنده کردن اون در صورت شکست میشن. کارمندهای فروش باید میزان مشخصی بفروشن تا سودشون رو دریافت کنن، توی مدارس معلمها نمره دانش اموزا رو با صدای بلند میخونن و دانشگاهها فقط به نفرات به اصطلاح برتر اجازه میدن که از تسهیلات مقاطع بالاتر استفاده کنن.
این وسط تنها کسی که توی جمع و مقابل همه تحقیر شده میفهمه که چقدر حس بد ناشی از اون، روی خلاقیت و عملکرد یه انسان تاثیر منفی داره.اول از همه شرم، باعث بی انگیزگی میشه.
وقتی مجبور باشیم توی یه محیط شرم محور یادبگیریم یا کار کنیم، یه جایی از نظر انگیزشی کم میاریم چرا که شرم ما رو از محیط جدا میکنه. در نتیجه دیگه سخت کار نمی کنیم، حتی ممکنه کاملا بی انگیزه بشیم.
دوم اینکه، بی انگیزگی قاتل خلاقیت، نو اوری و یادگیریه
چه توی مدرسه چه توی محیط کار اگه بخوای که ایدههای جدیدی داشته باشی یا بتونی راهکار نویی پیشنهاد بدی باید غرق توی کاری که میکنی باشی. اگه شرم باعث بشه که تو بی انگیزه بشی، نتیجه ش بی علاقگی و در نهایت کار نکردن خواهد بود. این اتفاق نه تنها تو رو از کارت دور میکنه بلکه جلوی یادگیری و رشد تو رو هم میگیره.هیچ مدرسه یا محیط کاری بدون خلاقیت نمیتونه درست کار کنه.ایا می تونید مدرسه ای رو بدون خلاقیت تصور کنید؟ اموختن شامل مستقل فکر کردن، پیدا کردن سوال های شخصی و جواب دادن به اونها یا به طور خلاصه، خلاق بودنه.
همینطور کسب و کارها هم نمیتونن که بدون خلاقیت کار کنن. هر روز محصولات نواورانه جای محصولات قبلی رو میگیرن و توی این بازار در حالت تغییر، هیچ شرکتی بدون خلاقیت دووم نمییاره.پس همونطور که میبینید فضای مملو از شرم برای محیط های کاری و آموزشی مضره. بنابراین مدارس و کسب و کارها اگه میخوان که کارامد و پر بازده باشن باید روی استراتژیهای خودشون تجدید نظر کنن. مثلا سراغ تشویق و حمایت از اسیب پذیر بودن برن.
رهبران در حوزه آموزش، کار و به طور کل جامعه، باید از طریق تشویق آسیبپذیری در مقابل شرم، به مقابله با بیانگیزگی برن
تغیرر الگوهای کلی توی یه جامعه نیازمند شروع تغییر توی تکتک اعضای اونه. کارفرماها، مدیرا، معلما و حتی پدر و مادرها میتونن به معرفی فرهنگ آسیبپذیری توی جامعه کمک کنن.توی هر محیط کاری یا اموزشی که برید نشونههای فرهنگ شرم محور رو به وضوح میتونید ببینید. بارها پیش اومده که دیدیم یا شنیدیم توی محیطها چطور افراد رو تحقیر و در مقابل همه شرم زده میکنن.
اما میشه این الگو رفتاری رو تغییر داد و ادم ها رو تشویق کرد تا آسیبپذیری خودشون رو بپذیرن. چنین فرهنگی که مبتنی بر ارزشمند بودن و بروز دادن خود باشه میتونه مشکلات ناشی از شرم رو بر طرف کنه. وقتی ما با آسیبپذیری خودمون کنار بیایم میتونیم ارزش ها و ایدههای زیادی رو هم به محیط کار، مدرسه یا خونه مون ببریم.
قدرت تبلیغ آسیبپذیری توی سطح حرفهای و اجتماعی توی دست مدیرانه. افرادی که توی موقعیتهای مهم و تاثیرگذار هستن و می تونن از این طریق محیطهای کاری و اموزشی رو انسانی تر کنن. مثلا اگه شما رییس یه بخش باشید خیلی بیشتر از کارکنان اون بخش توانایی این کار رو دارید.
از طرفی اگه توی چنین جایگاهی شما شروع کنید به صحبت کردن درباره مشکلاتتون یا درخواست کمک کنید، خود به خود بقیه اعضا هم به شما اعتماد میکنن.کار، خانواده، مدرسه، همه اینا از نشانههای شرم و بی انگیزگی رنج میبرن، رنجی که میتونه به واسطه فرهنگ با ارزش بودن و پذیرفتن آسیبپذیری، از بین بره.
بزرگ کردن بچهها همراه با دادن انگیزه و توجه به اونها توی یه محیط بدون شرم، کمکشون میکنه که حس ارزشمند بودن خودشون رو پرورش بدن
همه ما برای بچه هامون بهترینها رو میخوایم. پس اگه میخوایم کمکشون کنیم زندگی با انگیزه و پر از روابطی داشته باشن باید اصول ارزشمند بودن و آسیبپذیری رو بهشون یاد بدیم.اول از همه باید بدونیم که بچه ها شرم رو به صورت تروما تجربه میکنن. اتفاقات شرم اور تو دوره کودکی نه تنها همون زمان بلکه تا بزرگسالی اونها رو تحت تاثیر قرار یده. به زمانهایی که توی کودکی احساس شرم کردی فک کن، هنوز توی ذهنت واضحن، درسته؟
از طرف دیگه اگه بچه ها از شرم در امان بمونن، احساس ارزش میکنن چرا که بدون قید و شرط دوست داشته میشن. این بچهها احساس تعلق پیدا میکنن. خانواده جاییکه ما می تونیم خود واقعی مون باشیم. برای بچه هامون برای اینکه بتونن با حس ارزشمند بودن بزرگ بشن وظیفه ماست که محیطی عاری از شرم فراهم کنیم. توی محیطی که پر از عشق بی قید و شرط باشه برای بچهها هم راحت تره که یادبگیرن خودشون رو دوست داشته باشن.
به خاطر همینم هست که ما به عنوان والدین باید راه مقابله با شرم رو به بچههامو یاد بدیم. برای اینکار ما باید بهشون توجه کنیم و انگیزه بدیم، همینطور حواسمون به ارزشمند بودن خودمون هم باشه.ایجاد چنین فضایی تو خونه نیازمند اینه که والدین خودشون الگو بچه هاشون باشن و بر اساس ارزش هایی رفتار کنن که دوست دارن بچههاشون اونا رو یاد بگیرن.
اگه بخوایم سادهش کنیم، میشه گفت اگه والدین میخوان که بچههاشون احساس ارزشمندی کنن باید اول ارزشمندی خودشون رو به حساب بیارن. هیچ بچهای نمیتونه از والدینش ویژگیای رو یادبگیره که خود اونا فاقدش باشن. این کار البته تنها بخشی از یک تصویر بزرگتره:
اگه شما بر اساس چنین اصولی زندگی کنید، خودتون و اونهایی که اطراف شما هستن، از دوست و خانواده گرفته تا همکار، همگی از منافعش بهرهمند خواهید شد.
حالا خلاصه برای اینکه بتونیم از شر احساس شرم توی زندگیمون راحت بشیم باید یاد بگیریم که خودمون رو بی قید و شرط دوست داشته باشیم و موقع معاشرت با خانواده، دوستان و همکاران حس ارزشمند بودن خودمون رو گوشه ذهنمون نگه داریم. برای اینکار باید جرات کنیم که آسیبپذیر باشیم چرا که شکستها و طرد شدنها تاثیری روی ارزشمندی ما ندارن. با پذیرش این آسیبپذیری، با بروز دادن خودمونو با انگیزه داشتن میتونیم روابط عمیقتری با دیگران بسازیم و زندگی خصوصی و کاری خودمون رو تغییر بدیم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب سکوت : نوشته: سوزان کین
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب خلق مدل کسب و کار : نوشته: الکساندر استروالدر
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب راز استعداد : نوشته: دنیل کویل