یکی از بهترین انواع تفریحات انجام دادن کارهای غیرممکن است. “والت دیزنی”
خلاصه کتاب خلاق اتفاقی : نوشته: تاد هِنری
معرفی و خلاصه کتاب خلاق اتفاقی : نوشته: تاد هِنری
? این کتاب تاد هنری یکی از معروفترین کتابهای حوزه خلاقیت محسوب میشه و بهتون کمک میکنه که با تغییر عادات و انجام یه سری تمرینها ذهن خلاقتر داشته باشید و ایدههای خلاقانه پیدا کنین.
خلاصه متنی رایگان کتاب خلاق اتفاقی
دنیای امروز و محیطهای کسب و کار فعلی به شکل بیرحمانهای به آدمهای خلاق احتیاج دارن
مهم نیست که چه سمتی دارید یا توی چه مجموعهای کار میکنید، اگه خلاق باشید توی بازی میمونید اما اگه نباشید به تدریج مجبور خواهید شد که زمین بازی رو ترک کنید. اما یه سوال ساده و اساسی، چطور میشه خلاق بود؟
بذارید یکم سوال رو دقیقتر بپرسم، چطور میشه همیشه خلاق بود؟ یا چطور میشه هر وقت به خلاقیت نیاز داشتیم بتونیم ازش استفاده کنیم؟ این سوالیه که تاد هنری توی کتاب «خلاق اتفاقی» سراغش میره. پس اگه این سوال ذهن شما رو به خودش مشغول کرده بهتون توصیه میکنم که این کتاب رو از دست ندین.
خلاق اتفاقی کتابیه که تاد هنری توی اون معنی نیرو کار خلاق رو یه بازنگری اساسی کرده.
تاد میگه وقتی ما از خلاقیت حرف میزنیم احتمالا قبل از هر چیز تبلیغات برندهای شلوار جین ارزون قیمت که توشون یه سری ادم معروف دارن درباره قیمت و طرح شلوار چرت و پرت میگن به ذهنمون میاد اما کلمه خلاق، توی محیط کسب و کار امروز میتونه به سادگی با کلمه مدیر یا استراتژیست یه مجموعه عوض بشه.
تاد میگه هر اسم یا عنوانی که میخوای به خودت بده ولی اگه تو شرح وظایف شغلیت حل مساله یا تعیین استراتژی آورده شده یا حتی اگه به هر شکلی مغزت رو به این ور و اونور میزنی تا ایدههای جدید پیدا کنی، تو یه آدم خلاق به حساب مییای.
حتی، اگه واقعا ادم خلاقی نباشی و این مسیر قرار باشه بر حسب اتفاق تو رو یه آدم خلاق کنه.
فرد خلاق تو محیط کسب و کار امروزی به کسی گفته میشه که همواره یه سری ایده خوب توی جیبش داشته باشه اما
اگه کسب و کار شما با ایدههای خلاق سر و کار داشته باشه احتمالا تایید میکنید که پیدا کردن این ایدهها کار سخت و غیر قابل پیشبینیایه.
همه ما لحظههایی رو تجربه کردیم که ذهنمون بعد از زمان زیادی بیهودگی و کار نکردن برای یه لحظه درخشیده و یه ایده تولید کرده اما صحبت تاد دقیقا همینجاست:
ساختن یه ریتم قابل پیشبینی برای ایدههای خلاق و تجربه سطح دائمی از همون به قول معروف درخشان بودن مغز تو محیط کار
حالا اما، برای رسیدن به این نقطه، ما مجبوریم که دائما با سه تا قاتل خلاقیت بجنگیم. اونا چی ند؟
قاتل اول: بی نظمی
ببنید ذهن ما به صورت پیش فرض دوست داره که بحران ها رو حل کنه و نقطهها رو به هم وصل کنه. ما عاشق قصههاییم چون از دنبال کردن اینکه چطور قهرمان داستان مشکلات رو حل میکنه لذت میبریم.
این میل ما برای حل مشکلات و رفع تنشها ولی میتونه موقع کار خلاق تبدیل به اختلال تمرکز برامون بشه چرا؟
چون کار خلاق از اساس پر از عدم اطمینانه و ذهن ما به طور خودکار و بدون اینکه در نظر بگیره که بینظمی چطور میتونه نتیجه مثبتی برامون داشته باشه باهاش مقابله میکنه.
بی نظمی خودش همون چیزیه که ما رو به سمت خلق چندین فایل کاری منظم میبره درحالیکه ممکنه یه فایل برای همه شون کافی باشه یا به سمت ساختن نرمافزار پیشرفتهای میبره که کارهایی رو انجام بده که شاید اصلا ضروری هم نباشه.
تاد میگه شخصا خودش وقتی احساس ناراحتی یا ناامنی میکرده دلش میخواسته که کارهاش رو پیچیدهتر کنه، یعنی این عادتش بوده یا یه جور رفتار تدافعی که تو اون موقعیتها داشته.
چند سال پیش یکی از همکاراش اینو بهش گفته و کمکش کرده که از این اعتیاد به پیچیده کردن خودش رو بیرون بکشه، به خاطر همین تاد داره بینظمی رو به عنوان قاتل اول خلاقیت معرفی میکنه:
قاتل اول، بینظمی، خلاقیت ما رو میکشه چون ما رو به مسیری هدایت میکنه که یه جایی وسطش احساس میکنیم بین کاری که داریم انجام میدیم و علت انجام اون کار نمیتونیم ارتباطی بر قرار کنیم.
اون وقته که نیاز درونی ما برای حل بحران ما رو به این سمت میبره که ناخودآگاه سیستمهای پیچیدهای واسه خودمون بسازیم و در نهایت همه انرژی خلاقیت مون رو از دست بدیم.
قاتل دوم: ترس
تاد میگه ما ذاتا تمایل داریم تا جای ممکن هم رنگ جماعت بمونیم و از دستهای که توش هستیم بیرون نزنیم. توی قانون جنگل، حیوونهایی که از دسته شون جدا میوفتن هم قبل از بقیه شکار میشن. این طرز فکر دسته محور ما برامون ترس شکست و ترس موفقیت رو ترسیم میکنه.
تصور کنید که یه ایده جدید رو می خواین برای یه دسته ادم مطرح کنید، ترس اینکه اون دسته ایده شما رو دوست نداشته باشن برای شما ترسناکه و بهتون وحشت تنها موندن و شکننده شدن رو القا میکنه.
یا اگه ایده موفقی پیدا کنیم که توی دسته خودمون سر و صدا کنه باز میترسیم که دستههای دیگه ایده ما رو دوست نداشته باشن، حتی از این میترسیم که بریم توی یه دسته دیگه و اونجا ما رو نخوان و بعد برگردیم پیش دسته خودمون اونا هم ما رو پس بزنن!
دومین قاتل خلاقیت ترسه و ترس خلاقیت رو با مجبور کردن ما به حفظ وضعیت فعلی و اجتناب از ایدههای خلاقی که بخوان موقعیت ما رو تو جایی که هستیم به خطر بندازن نابود میکنه.
قاتل سوم: انتظارات بی حد و حساب
وقتی ما یه پروژه کار خلاقانه رو شروع میکنیم انتظارات ما به صورت خودکار افزایش پیدا میکنن. شروع میکنیم خودمون رو با گذشته و حتی با قهرمان هامون مقایسه کردن و یادمون میره که این حد از بالا بردن انتظارات، حتی شروع یه پروژه رو هم به خطر میندازه.
چرا؟
چون انتظارات شما مثل یه فیلتر برای ایدههاتون عمل میکنن و وقتی این فیلتر رو خیلی بالا نصب کنید به سختی ایدهها میتونن که ازش رد بشن. از اونجایی هم که خلاقیت از ترکیب چنتا ایده ساده شکل میگیره تا به یه ایده جدید برسه، توی این پروسه، خیلی قبل از اونکه بخواد شکل بگیره یا گسترش پیدا کنه، کشته میشه.
قاتل سوم تو لباس انتظارات بالا ما رو تبدیل به منتقدین بی رحم و بیانصاف ایدههای خودمون میکنه و مجبورمون میکنه که خودمون فرایند خلاق رو قبل از اینکه شروع بشه متوقفش کنیم.
این سه تا قاتل خلاقیت قدرتمند و به شدت مخرب اند اما سوال اینجاست که خیله خب، ما چطور میتونیم از پسشون بر بیایم؟
بهتره که اینجا بریم سراغ یکی از مربیهای افسانهای فوتبال به اسم وینس لومباردیVince Lombardi و یه درس ازش بگیریم.
تو شروع هر فصل وینس بازیکنهای حرفهایشو جمع میکنه
و با اونا از اصول اولیه فوتبال صحبت میکنه، این رویه هر فصل کاری وینس بوده. مثل وینس ما لازم داریم که تو شروع هر پروسه خلاقی، خودمون بریم سراغ اصول اولیه و پایهای اون کار.
اما، بر خلاف فصلهای فوتبال، فصل ما هر هفته شروع میشه نه هر سال. برای اینکه بتونیم از شر سه تا قاتل خلاقیت در امان بمونیم ما احتیاج داریم که هر هفته کاری رو با یه رویکرد تازه یا به قول انگلیسیهاFresh شروع کنیم و از این کلمه برای اینکه یه سری چیزا یادمون بمونه کمک بگیریم.
حرف اف توی کلمه فرش نشون دهنده تمرکز یاfocus به انگلیسیه. تو شروع هر هفته سه تا کار مهم ت رو مشخص کن. تاد میگه این سه تا کار مهم یعنی مهمترین ایتمهایی که بابتش خودت رو قضاوت خواهی کرد.
چیزایی که دائم توی مغزت سنگینی میکنن و شبا نمیذارن که بخوابی، یا چیزی که تیمت بیشتر از همه راجع بهش حرف میزنن. از این سه تا ایتم به عنوان یه فیلتر برای تجربهای که توی طول هفته قراره داشته باشی استفاده کن.
تاد میگه، وقتی خودش یه کتاب رو میخونه توی اون دنبال ارتباطات و ایدههای جدید نسبت به سه تا ایتم یا کار اصلی خودش میگرده. وقتی با کسی صحبت میکنه اونا با سه تا ایتم اصلیش میسنجه شاید چیز به درد بخوری گیرش بیاد.
حرف آر توی فرش نشون دهنده رابطهها یا همون relationships انگلیسیه. تاد میگه وقتی شما روابطتون رو نادیده میگیرید خودتون رو به تجربههای شخصیتون محدود میکنید اما وقتی با هدف مشخص سراغ روابط جدید میرید انگار این فرصت رو به خودتون میدید که تجربههای اون ادمها رو زندگی کنید و ازشون الهام بگیرید.
بذارید اینجوی بگیم که با ارتباط داشتن دائم با ادمهای جدید و صحبت کردن با اونا میتونید باتری خلاقیت خودتون رو همیشه شارژ نگه دارید.
حرف ای توی کلمه فرش معادل انرژی حساب میشه. برای اینکه بتونید با سه تا قاتل خلاقیت مقابله کنید شما همواره به سطح ثابتی از انرژی تو طول هفته نیاز دارید.
حالا برای اینکه مطمئن بشید این انرژی تامین خواهد شد شما به آیینها و مکانهای سالمی نیاز دارید که بتونن سطح بالایی از انرژی ذهنی رو توی شما ایجاد کنن. من توصیه میکنم با پایهای ترین چیزا شروع کنید.
برنامه بریزید که ورزش کنید، تغذیه خوب داشته باشید و از همه مهمتری توی طول هفته به اندازه کافی بخوابید. تفکر خلاق یه فعالیت به شدت انرژی بره، پس مطمئن بشید که منبع خوب برای تامین اون رو مهیا کنید.
حرف اس توی کلمه فرش رو میشه بهش محرک یا stimuli انگلیسی گفت.
اطلاعاتی که ما مصرف میکنیم ماده خام خروجی نهایی ذهن ماست.
اگه آشغال وارد مغزمون کنیم، آشغال هم از اون خارج خواهد شد. پس یکم جدیتر به کتابهایی که میخوای این هفته بخونی یا کانالایی که توی تلویزیون نگاه میکنی فک کن. ایا این منابعی که داری استفاده میکنی میتونن ذهنت رو برای هدفهای خلاقانهش بارور کنن؟
اما آخرین حرف توی کلمه فرش، حرف اچ هست که معادل ساعتها یا همون hours به انگلیسی میشه. توی شروع هر هفته کاری، باید به برنامه هفتگیت نگاه کنی و از خودت بپرسی ایا ساعتهایی که برای این هفته تنظیم کردم این اصولی رو که تا الان گفتیم پوشش میده یا نه.
ایا برای سه تا ایتم یا کار اصلی هفته به اندازه کافی زمان گذاشتم؟ آیا ساعتهای کافی برای روابط کلیدی خودم در نظر گرفتم؟ ایا برای مراسمهایی که انرژی منو تامین کنن وقت کافی در نظر گرفتم؟ از همه مهمت تایم خوبی رو هم در نظر بگیر تا بتونی مواد اولیه به درد بخوری رو وارد مغزت کنی.
اگه بتونی هفته خودت رو fresh شروع کنی شانس خیلی بالایی خواهی داشت که بتونی با سه تا قاتل خلاقیت مقابله کنی، اگرم بتونی این کار رو بکنی و از پس اون سه تا بر بیای یعنی که میتونی خودت رو به صورت ثابت تو سطح خوبی از خلاقیت و عملکرد ذهنی نگه داری و هر جا که لازم بود، خلاق باشی.
تاد جایی توی کتابش میگه که هیچکس رو وقتی توی تابوت میذارن پیدا نمیکنید که حسرت بخوره چرا فرصت نداشته به یه ایمیل دیگه جواب بده، اما ادمهای زیادی رو پیدا میکنید که وقتی توی تابوت میذارنشون حسرت این رو دارن که ایکاش با زندگیشون، هدفمند تر رفتار میکردن.
امیدوارم از این پادکست لذت برده باشید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب چگونه از فاجعه اقلیمی جلوگیری کنیم : نوشته: بیل گیتس
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب آهسته پختن ذهن آمریکایی : نوشته: جاناتان هایت، گرگ لوکیانوف
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب قدرت عادت : چارلز داهیگ