یکی از بهترین انواع تفریحات انجام دادن کارهای غیرممکن است. “والت دیزنی”
خلاصه کتاب ذهن گسترده : نوشته: آنی مورفی پال
معرفی و خلاصه کتاب ذهن گسترده : نوشته: آنی مورفی پال
اگه دنبال اینی که فکر کردن خارج از محدوده ذهن رو یاد بگیری کتاب ذهن گسترده رو از دست نده! این کتاب میگه که ما میتونیم با استفاده از بدن و محیط اطرافمون به مغزمون کمک کنیم که مسائل رو راحتتر حل کنه! آنی مورفی پال توی این کتاب کلی راه حل هم به ما یاد میده که با استفاده از اونا بتونیم درک و توانایی ذهنمون رو بالا ببریم.
خلاصه متنی رایگان کتاب ذهن گسترده
دفعه بعدی که توی حل کردن یه مسئله گیر کردی یا سخت درگیر یادگیری یه موضوعی شدی، زیاد به مغزت فشار نیار، گستردش کن!
وقتی یاد بگیری ذهنت رو از طریق جسم و محیط اطرافت گسترده کنی، توانایی هاش رو چندین برابر می کنی.
اگه ذهن رو مثل یه کامپیوتر در نظر بگیریم، گسترده کردنش مثل این می مونه که انگار یه هارد پر سرعت بهش وصل کنی، یه کارت گرافیک خفن روش نصب کنی با یه مانیتور با وضوح تصویر بالا!
سه تا راه اصلی برای گسترده کردن ذهن و بالا بردن ادراک وجود داره.
اگه این سه تا روش گسترده سازی ذهن رو بکار ببری، می تونی تصمیم های بهتری توی زندگیت بگیری، راحت تر ایده هات رو مطرح کنی و به درک و شناخت بیشتری از مسائل برسی.
اول: ذهنت رو از طریق جسمت گسترده کن!
مباحث کمی پیدا می شن که از بازار های مالی پیچیده تر باشن. اینکه بدونی بهترین زمان برای خرید و فروش سهام کی و کجاست خیلی خیلی سخته.
ولی آدمایی توی شرکت های بورس سهام هستن که بازارها رو به خوبی میشناسن و تحلیل می کنن و کلی پول به جیب می زنن! این افراد تحصیلات یا هوش آنچنانی ندارن، ولی یه ویژگی خوبی که نسبت به بقیه دارن اینه که حواسشون به ضربان قلبشون هست و با دقت دنبال می کننش!
ممکنه با خودت بگی آخه شنیدن و حس کردن ضربان قلب اونم بدون استفاده از انگشت یا دستگاه های پزشکی چه ربطی به سهام داری و خرید و فروش موفق داره؟!
جالبه بدونی دنبال کردن ضربان قلب یکی از نشونه های بالا بودن "دریافت درونی" به حساب میاد که یعنی "توانایی درک احوالات داخلی بدن"
(توضیحات مترجم: یعنی اونقدر درک و شناخت زیادی از جسم خودت داشته باشی که بتونی سیگنال های مختلفی که بهت می ده رو به موقع دریافت و خوب تحلیلشون کنی!)
درک و رسیدن به "دریافت درونی" مهارت خیلی ازرشمندی به حساب میاد چون بدن ما مدام داره یه سری دیتا یا داده ها جمع آوری می کنه که ذهنمون ازش بی خبره! دانشمندا بهشون می گن "کسب ناخودآگاه داده ها"
وقتی بدن این داده ها رو جمع آوردی کرد، تلاش می کنه تا با ساختن الگو های مختلف اون ها رو به مغز برسونه.
اگه هنوز به مهارت "دریافت درونی" نرسیدی، نمی تونی این الگوها رو بشناسی و تحلیلشون کنی.
این قضیه عدم ارتباط ذهن با بدن یه چیزی مثل دسترسی نداشتن به اینترنته! از کلی اطلاعات مهم و مفید عقب می مونی و نمی تونی ازشون سر در بیاری.
دانشمند مغز و اعصاب "آنتونیو داماسیو" برای اثبات هوش بدن یه تحقیق مفصل انجام داده. ایشون جلوی چند نفر چهار دسته کارت گذاشت و ازشون خواست کارتی که فکر می کنن بالا ترین عدد رو داره انتخاب کنن. وقتی همه انتخاب خودشون رو کردن، اولین کارت از هر دسته پشت و رو شد تا عدد پشتش دیده بشه.
چیزی که این افراد نمی دوستن این بود که دو دسته از کارت ها کمترین اعداد رو داشتن. بعد از چهارمین انتخاب، داماسیو چند تا الکترود روی دست این افراد قرار داد. هر دفعه که قرار بود یه کارت بد رو انتخاب کنن، الکترود ها نشون می دادن که سیستم عصبیشون داره تحریک می شه ولی خودشون از این قضیه بی خبر بودن! و تا آخرین انتخاب هم هیچ کس نتونست متوجه بشه.
(توضیحات مترجم: با وجود تحریک سیستم عصبیشون قبل از انتخاب یه کارت بد، نتونستن این سیگنال رو از بدنشون دریافت کنن تا اون کارتو انتخاب نکنن)
با انجام یه سری کار ها، همه ما می تونیم به هوش بدنمون پی ببریم
مثلا می تونیم مرتبا اسکنش کنیم. برای مثال به انگشتای پات توجه کن و تصور کن نفس کشیدنت داره اونجا جریان پیدا می کنه. چند لحظه بعد توجهت رو ببر به سمت کف پات، بعد به سمت پاشنه، قوزک پا، بالا تر، زانو و همینجوری بیا بالا تا برسی به قسمت بالای سرت. این تمرین کلا روی هم رفته 5 دقیقه طول می کشه.
اگه این کار رو حداقل تا دو هفته دیگه روزی یک بار انجام بدی، رفته رفته ارتباطی که با بدنت برقرار می کنی بیش تر می شه، فهم و ادراکت بالاتر می ره و می تونی مسائل پیچیده رو راحت تر حل کنی.
دومین روش گسترده کردن ذهن اینه: زیاد ادا و اشاره از خودت در بیار!
زبان اشاره اولین زبان انسانه. وقتی نوزاد بودیم خیلی راحت و روان از زبان اشاره استفاده می کردیم و بدون اینکه حرف بزنیم، چیزی که می خواستیم رو به دست میاوردیم.
دست تکون می دادیم، به چیزی اشاره می کردیم یا دستامون رو بالا می گرفتیم یه جوری که نشون بدیم دلمون می خواد بغلمون کنن.
ممکنه فکر کنین "اشاره کردن" فقط به کار بچه ها میاد اونم بخاطر اینکه کمکشون می کنه سریع تر حرف بزنن و از کلمات استفاده کنن، ولی زبان اشاره حرف زدن رو برای ما آدم بزرگا هم راحت تر می کنه! محققین نشون دادن زبان بدن ما موقع حرف زدن نشون دهنده چیزیه که داریم تلاش می کنیم بگیم و مطرح کنیم اونم چند ثانیه قبل از اینکه در واقع بگیمش.
دانشمندا بهش می گن "اشارات پیشگویانه" (هیچ معادلی توی فارسی نداشتیم ازش، بنظرم بهترین کلمه براش همینه)
وجود "اشارات پیشگویانه" برای داشتن یه مکالمه خوب، ضروریه.
آنی مورفی پال می گه: وقتی مردم از زبان اشاره استفاده نمی کنن، با بیان ضعیف تری حرف می زنن و نمی تونن روان صحبت کنن. حرفاشون هی بریده بریده می شه چون از دستاشون برای ارتباط دادن بین کلماتی که می گن استفاده نمی کنن.
ولی زبان اشاره فقط چیزی که می خوای بگی رو نشون نمیده، بلکه بهت کمک می کنه چیزی که هنوز خودتم متوجهش نشدی توی ذهنت روشن بشه.
یکی از بهترین روش ها برای اینکه بفهمی یه مبحثی رو یاد گرفتی یا نه، اینه که اونو بلند و با استفاده از زبان اشاره برای خودت یا دوستت توضیح بدی. اگه دیدی توضیحی که داری می دی با زبان اشاره ت همخونی نداره یعنی هنوز کامل اون مبحث رو یاد نگرفتی. همچنین ذهنت این عدم ارتباط رو به خوبی تشخیص می ده و برات انگیزه ایجاد می کنه تا با مطالعه بیش تر از بین ببریش.
اگه در حین یادگیری از زبان اشاره استفاده کنی، اطلاعات بیش تری از دل مبحثی که داری می خونی می کشی بیرون. چون همونطور که داری دستات رو تکون می دی ذهنت مثل یه قلاب ماهی گیری عمل می کنه و نکات بیش تری رو می تونه شکار کنه.
اگه موقعی که داری برای ارائه ت تمرین می کنی، دستات رو تکون بدی، ذهنت حرکاتی که موقع گفتن یه سری کلمات خاص انجام می دی رو ثبت می کنه و این باعث می شه وقتی که داری جلوی دیگران ارائه می دی دست و پات رو گم نکنی، تپق نزنی و چیزی یادت نره.
پس وقتی داری ارائه می دی، چیزی یاد می گیری یا مسئله ای حل می کنی، از زبان اشاره مخصوص به خودت استفاده کن تا بتونی منظورت رو راحت تر به دیگران بفهمونی.
اگه وقتی تنهایی اینکارو انجام بدی ممکنه حس کنی خل شدی ولی نتیجه کار ارزششو داره!
اینم یه نکته اضافی: وقتی داری ویدیو کال می کنی و نمی خوای موقع حرف زدن مدام دستات توی اسکرین باشه و دیده بشه، ببرشون زیر میز و اونجا ازشون استفاده کن!
تحقیقات نشون می دن که زبان اشاره و استفاده از دست ها روی یادگیری و تمرکز ما خیلی موثره حتی اگه از دیدمون خارج باشن.
سومین روش گسترده کردن ذهن اینه: ایده هات رو ببر تو محیط کار و اطرافت
آنی مورفی پال می گه توی فرهنگ ما قدرت ذهن آدما ارزش زیادی داره.
مثلا از دیدن کسایی که می تونن محاسبات ریاضی خیلی سخت رو به سرعت توی ذهنشون انجام بدن دهنمون باز می مونه، یا موقع دیدن شترنج بازها، یا قهرمانان مسابقات حافظه که می تونن در کمترین زمان ممکن بیش ترین اطلاعات رو به خاطر بسپرن.
ولی نابغه واقعی اونیه که بتونه مفاهیم رو از ذهنش بیرون بکشه و از دنیای اطرافش برای شکل دادن بهشون استفاده کنه و از یه دید تازه بهش نگاه کنه.
نویسنده و تاریخدان "رابرت کارو" یه مثال عالی برای این قضیه ست.
موقع نوشتن پرفروش ترین کتابش "کارگزار قدرت"، یه تخته ده فوتی که اندازه یکی از دیوار های خونش بود خرید و تموم ایده هایی که برای کتابش به ذهنش می رسید رو می نوشت و روی اون بورد نصب می کرد.
اینکار کمکش می کرد بتونه موضوعات رو به ترتیب توی ذهنش مرتب کنه و هر بار که داره می نویسه ایده های جدیدی به ذهنش برسن.
تو هم برای پروژه بعدیت همین کار رو بکن. یه طرح کلی از ایده هات رو روی کاغذ بنویس و بزن به دیوار یا اگه تخته داری روی اون نصبشون کن و ازش به عنوان یه سکوی پرتاب برای ایده هات استفاده کن.
فرض کن یه کاراگاه پلیس جنایی هستی و از تموم مدارک و مسائل پرونده ای که داری روش کار می کنی یه بورد عینی بساز که همه چی همیشه جلوی چشمت باشه.
حتی میتونی از نرم افزارهای مایند مپ کمک بگیری و ایده هات رو مرتب کنی
بعدش ایده هات رو وارد محیط کار و اطرافت کن، مثلا بیارشون روی کاغذ، خط خطی کن و برای خودت ژورنال درست کن و مدام ایده پردازی کن. وقتی چیزایی که توی ذهنت هستن رو بیاری توی محیط اطرافت و مدام جلوی چشمت باشن، یه دایره فکری خیلی قویی برات ایجاد می شه.
چون وقتی ایده هات رو می نویسی چیزای بیش تری به ذهنت می رسن و باعث می شه بیش تر و بهتر فکر کنی. این کار کمیت و کیفت افکار و ایده هات رو چندین برابر می کنه.
در آخر، دفعه بعدی که توی حل کردن یه مسئله گیر کردی یا سخت درگیر یادگیری یه موضوعی شدی، زیاد به مغزت فشار نیار، گستردش کن!
ذهنت رو از طریق بدنت گسترده کن، با اسکن کردن و تحلیل سیگنال هایی که بهت می ده!
ذهنت رو با استفاده از زبان اشاره گسترده کن، از حرکات دستات برای توضیح دادن مسائلی که داری در موردشون حرف می زنی استفاده کن.
و در پایان، ذهنت رو از طریق محیط کار و اطرافت گسترده کن، ایده هات رو بنویس و نصب کن روی دیواری که همیشه جلوته و دست از ایده پردازی برندار.
با انجام دادن این سه تا کار، هوشت گسترده می شه و جوری فکر می کنی که قبلا ذهنت از پسش بر نمیومد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب ذهن زیبا : نوشته: سیلویا نسار
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب دلایلی برای زنده ماندن : نوشته: مت هیگ
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب هوشمندانه بخوابید : نوشته: شان استیونسون