یکی از بهترین انواع تفریحات انجام دادن کارهای غیرممکن است. “والت دیزنی”
خلاصه کتاب راهنمای یک فضانورد برای زندگی روی زمین : نوشته: کریس هدفیلد
معرفی و خلاصه کتاب راهنمای یک فضانورد برای زندگی روی زمین : نوشته: کریس هدفیلد
راهنمای یک فضانورد برای زندگی روی زمین یه کتاب پرفروشه که بهتون از فضا درسای زندگی میده. شاید شما فضانورد نباشین یا قصد فضانورد شدن نداشته باشین. شاید هیچ وقت نتونین تجربههایی مثل کریس هادفیلد داشته باشین، ولی این کتاب بهتون یاد میده که چطوری مثل یه فضانورد فکر کنین. چطوری توی سخت ترین شرایط نگرش روشن و مثبتی داشته باشین و به زندگی ادامه بدین.
خلاصه متنی رایگان کتاب راهنمای یک فضانورد برای زندگی روی زمین
سرهنگ کریس هدفیلد ، فضانورد بازنشسته، مهندس و خلبان جنگندهی نیروی هوایی کانادا و اولین کاناداییایه که توی فضا قدم زده
هدفیلد ۴۰۰۰ ساعت از زندگیش رو تو فضا گذرونده و توی تنها کتابش براتون از اتفاقای عجیب غریبی که توی اون سال ها براش افتاده تعریف میکنه. میگم عجیب غریب چون تو بعضی از اونا تا سر حد مرگ پیش رفته.
راستی یه ویدیو هم از کریس هست که تونسته توی سه روز بیشتر از ده میلیون بازدید بگیره. توی این ویدیو کریس توی فضا آهنگ 'شگفتی فضا' از دیوید بویی رو اجرا میکنه.
اگه ندیدینش میتونین بعد از شنیدن پادکست برین سراغش. شاید شما فضانورد نباشین یا قصد فضانورد شدن نداشته باشین. شاید هیچ وقت نتونین تجربه هایی مثل کریس هادفیلد داشته باشین ولی این کتاب به شما یاد میده که چطوری مثل یه فضانورد فکر کنین. چطوری توی سخت ترین شرایط نگرش روشن و مثبتی داشته باشین و به زندگی ادامه بدین.
اگه دوست دارین درس های زندگی رو از زبون یه فضانورد بشنوین، اگه عاشق فضا و سفر به اون و شگفتی های این دنیای پر رمز و راز هستین، خوندن این کتاب رو به شما پیشنهاد میکنم. توی این قسمت حرف اصلی کتاب رو توی چهار درس براتون روشن میکنم. امیدوارم تا آخر این پادکست همراهمون باشین.
اول پادکست گفتم که کریس توی زنگیش تجربه عجیب غریب کم نداشت. اون با یه چاقوی سوییسی وارد ایستگاه فضایی شد، در حالی که داشت با هواپیمای جنگیش پرواز می کرد یه مار زنده رو تو کابین میبینه و اون رو میکشه، بدتر از همه وقتی که از یه فضاپیما تو مدار آویزون بود موقتا چشماش هیچ جا رو نمیبینه و تو فضا سرگردون میشه.
کلا آدم ریسک پذیر و شیطونی بود. اما رمز موفقیت و جون سالم به در بردن کریس از نظر خودش، قانون نانوشته ای بود که توی ناسا یاد گرفته بود. قانون این بود : برای بدترین ها آماده شو و از تک تک لحظات زندگی لذت ببر. این جمله فضایی ما رو به سمت درس اول راهنمایی میکنه.
درس اول : قدرت منفی نگری
کریس میگه : مشاورا معمولا به کسایی که بهشون مراجعه میکنن پافشاری میکنن که فقط پیروزی رو توی ذهنشون تصور کنن. حتی بعضی از اون ها میگن که اگه روی افکار منفی تمرکز کنین درواقع دارین اتفاقات بد رو به واقعیت تبدیل میکنین.
تو نگاه اول شاید به نظرتون این حرف درست و منطقی بیاد. شاید الان با خودتون بگین چرا باید به اتفاقایی که شاید هرگز اتفاق نیفتن فکر کنم. خب اینجا جناب نویسنده جوابتونو میده. کریس میگه : پیش بینی مشکلات و پیدا کردن راه حل برای اونها در واقع علاوه بر این که ترس و اضطرابتون رو از بین میبره، برای شما مفیده.
کنار اومدن با بدترین شرایط و برنامه ریزی برای اون به شما آرامش میده. مثلا وقتی کریس سوار آسانسور میشه با خودش فکر میکنه چی میشه اگه آسانسور یه دفعه از کار بیفته.
درست وقتی اون سوار هواپیما میشه هم همین افکار به سراغش میان. اون همیشه فکر میکنه که بعد از این چه اتفاق خطرناکی ممکنه براش رخ بده. میدونم الان با خودتون میگین طرف دیوونهاس یا اگه یکم احترام برای درجهاش قائل باشین میگین خییلی بدبینه.
اما کریس میگه : خوش بینی زمانی سراغم میاد که شکست رو تصور میکنم و به این فکر میکنم که چطور اون رو از خودم دور کنم. مثل بیشتر فضانوردا مطمئنم که میتونم با هر اتفاقی که زندگی برام رقم میزنه کنار بیام چون همون قدر که موفقیت رو تصور کردم، به این هم از قبل فکر کردم که چه اتفاقی میفته اگه اوضاع درست پیش نره. این قدرت تفکر منفیه.
درس دوم : به سمت معمولی بودن قدم بردارین
توی زندگی شما از دید دیگران توی یکی از سه دستهای که در ادامه میگم قرار میگیرین. دسته منفی: کسایی که به طور بالقوه مشکل آفرینن و خودشون و بقیه رو تو دردسر میندازن.
دسته صفر : افراد خنثی و معمولی و دسته مثبت : کسایی که مدام به بقیه سود میرسونن و تاثیر مثبت دارن. خب اینجور که معلومه همه میخوان تو دسته مثبت قرار بگیرن. اما برای قرار گرفتن تو این دسته معمولا ادما درباره موفقیت ها و دستاوردهاشون تا جایی که میتونین جار میزنن و خیلی وقت ها خالی میبندن شاید مثال های زیادی رو دور و برتون دیده باشین.
کریس میگه کسی که خودش رو مهم تر از بقیه نشون میده و بالاتر از بقیه میدونه نمیتونه تبدیل به یه فضانورد بشه و شاید بشه گفت حتی نمیتونه رنگ کار کردن توی ناسا رو هم ببینه.
با عرض پوزش؛ ناسا احمق ها رو استخدام نمیکنه. مسئله جون مردم توی ناسا مطرحه. علاوه بر اون خیلی ها توی ناسا سرمایه گذاری میکنن که این بار مسئولیت سنگینی رو روی شرکت میذاره.
مردم که دلاراشونو از سر راه نیاوردن! پس چطور میشه توی دستهی مثبت قرار گرفت؟ کریس این دفعه چیزی بهمون نگفته. ولی جری راس( Jerry Ross ) رو بهمون معرفی میکنه که توی موسسه شون ریش سفید فضانوردا بود. کریس تعریف میکنه که جری بعد از یه مدت ، هر روز یه ساعت زودتر به محل کارش میرفت تا به امور اداری رئیس رسیدگی کنه با این هدف که رئیسش بتونه روی مسائل مهم تر تمرکز کنه. کسی از جری نخواسته بود که اون کار رو انجام بده و جری هم انتظار پاداشی بخاطرش نداشت.
اون نیازهای بقیه رو تو اولویت قرار داده بود.
این دانش و تجربه نبود که اون رو تشویق به این کار میکرد بلکه کاملا مثل یه آدم تو دستهی صفر رفتار میکرد؛ توانمند ولی متواضع.
توی استرالیا به این جور آدما میگن: آدم برتر. اگه شما واقعا تلاش میکنین و به جای جلب توجه دیگران و خودنمایی دنبال یادگیری هستین احتمالش خیلی زیاده که تبدیل به آدم مفیدی برای بقیه بشین. وقتی کریس یه دانشجو بود یعنی یه کم قبلتر از این که پاش به فضا باز بشه، توی یه عملیات شبیه سازی، کریس متوجه شد که فرمانده دستور داده یه دکمه اشتباه فشار داده بشه. کریس تو این شرایط بیکار نمیشینه و میگه : صبر کنین. اون دکمه درست نیست.
چند ماه بعد، توی مرکز فضایی جانسون، فرمانده جلوی همه از کریس قدردانی میکنه و کمی بعد از اون کریس اولین ماموریتش رو به صورت رسمی شروع میکنه. البته کریس تایید میکنه که شاید هیچ ارتباطی بین این دو تا اتفاق نباشه اما مطمئنا اینا بد شانسی نبود.
خلاصه اینکه، واسه اینکه تو دسته مثبت قرار بگیرین، سعی کنین متواضع باشین.
درس سوم : جهت داشته باشین
فرنگیا برای بیان طرز فکر و دیدگاه از واژه اتیتود ( attitude ) استفاده میکنن. این کلمه توی فضانوردی به معنی جهته. این که فضاپیماتون نسبت به خورشید و زمین و بقیه سیاره ها به کدوم طرف حرکت میکنه.
از دست دادن جهت میتونه باعث بشه که فضاپیماتون از کنترل خارج و از مسیر دور شه. علاوه بر اون اگه وسیلهنقلیهتون سوخت نداشته باشه به آخر عمرتون نزدیکتر میشین. تعیین جهت توی فضا برای رسیدن به موفقیت حیاتیه. کریس معتقده همین مسئله توی زندگی همه ما وجود داره. خیلی از چیزها خارج از کنترل شماس.
شما نمیتونین کاری کنین که همه دوستتون داشته باشن. شما نمیتونین اقتصاد رو کنترل کنین و توی هر بازی نمیتونین برنده باشین؛ ولی یه چیز هست که دست شماس و اون مسیر زندگیتونه.
کریس آگاهانه مسیر زندگیش رو کنترل میکنه. چون برای اون منحرف شدن از مسیر اصلی زندگیش از شکست خوردن خیلی بدتره. شانس فضانورد شدن کمه؛ خیلی کمه.
رفتن به فضا بستگی به خیلی چیزها داره و شرایط و مولفههای خاصی برای این کار لازمه که خیلی هاشون هم متاسفانه از اراده شما خارجه. به این فکر کنین که از بین پنج هزار و سیصد و پنجاه و یک کانادایی داوطلب فقط دو تاشون برای این کار انتخاب شدن.
اگه شخصیتی داشته باشین که مورد نظر ناسا نباشه یا اگه بیماری هر چند جزئیای داشته باشین باید بگم ناسا به هیچ وجه شما رو انتخاب نمیکنه. اگه تنها هدف شما از فضانورد شدن پرواز کردن توی کهکشانه، از من که نه ، از یه فضانورد خبره بشنوین که قطعا از این شغل متنفر میشین.
به عنوان یه قانون کلی هر چند ماهی که روی زمین تمرین میکنین، تنها معادل یه روز تو فضاس. به همین خاطره که کریس هیچ وقت انتظارش رو نداشت که یه روز به فضا بره. اون هیچ وقت رفتن به فضا رو شرط عزت نفس و شادبودنش ندونست. هدف اون لذت بردن از لحظه لحظهی زندگی بود؛ چه روی زمین باشه، چه توی فضا.
درس چهارم : به جزئیات توجه کنین
فضانوردی که به چیزای کوچیک اهمیت نمیده یه فضانورد مرده اس. سخت گیری ناسا دربارهی جزئیات شاید از بیرون خنده دار به نظر برسه ولی وقتی فضانوردی اخراج میشه، دلیلش معمولا یه مسئله نادیده گرفته شده اس که شاید تو اون لحظه بی اهمیت به نظر میرسید.
یه مثال میزنم. اون قدیم ندیما فضانوردا لباس مخصوص فضانوردی نمی پوشیدن. گرمایی نبودنا ولی چندتا دلیل داشتن واسه خودشون.
میگفتن لباسا جاگیره، سنگینه و اصلا چرا باید اونا رو بپوشن وقتی فضاپیما واسه این طراحی شده که از اونا مراقبت کنه. ولی توی سال ۱۹۷۱ روسها بعد از اینکه دیدن یه فضاپیما به خاطر نقص فنی سقوط کرده و همه سرنشیناش جان به جان آفرین تسلیم کردن، به پوشیدن لباس فضانوردی رو آوردن.
فضانوردای شاتل هم بعد از اینکه توی سال ۱۹۸۶ یه فضاپیما به اسم چلنجر ( challenger ) منفجر شد از خواب غفلت بیدار شدن و دوباره لباس فضانوردی به تن کردن.
اما دلیل این فجایع خطای بزرگی نبود. خیلی وقتا یه ترک خوردگی، یه پیچ یا یک قطعه جابجا شده کافیه تا یه سقوط بزرگ رقم بخوره. به خاطر همینه که کریس حتی روی سیاره خودش هم به همه جزئیات توجه میکنه؛ مخصوصا وقتی داره تو مسیر هدف اصلی زندگیش حرکت میکنه.
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب این راهش نیست : نوشته: اریک بارکر
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب قبایل : نوشته: ست گادین
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب استاندارد بیتکوین : نوشته: سیف الدین آموس