یکی از بهترین انواع تفریحات انجام دادن کارهای غیرممکن است. “والت دیزنی”
خلاصه کتاب راه هنرمند : نوشته: جولیا کامرون
معرفی و خلاصه کتاب راه هنرمند : نوشته: جولیا کامرون
کتاب راه هنرمند، یکی از پرفروشترین کتابهای حوزه خلاقیته که سعی میکنه نگاهی متفاوت به مقوله خلاقیت داشته باشه. جولیا کامرون نویسنده راه هنرمند معتقده که همه انسانها از نعمت خلاقیت برخوردارند اما باید اجازه بروز این خلاقیت رو به خودشون بدن و کشفش کنن. حالا این کتاب میاد با یه برنامه عملی 12 هفتهای کمکمون میکنه که بتونیم خلاقیتمون رو کشف و قدرت درونمون رو آشکار کنیم.
خلاصه متنی رایگان کتاب راه هنرمند
وقتی بچه بودید میتونستید با دل خوش ساعتهای متوالی آواز بخونید یا نقاشی بکشید؟ براتون پیش اومده که شبها به جای خوابیدن، یه چراغ قوه ببرید زیر پتو و مخفیانه خاطرات خودتون رو یادداشت کنید؟
الان چی؟ امروز در چه حالید؟ آیا زندگیتون هنوز هم پر از شور و اشتیاق هنریه؟ یا انقدر درگیر کارهای روزمره شدید که فقط یه سایه از اون همه هنر همراهتونه. شاید هم تونستید به عنوان یه هنرمند سر و سامانی به زندگیتون بدید، اما همچنان از موانعی که بر سر خلاقیتتون هست رنج میبیرید.
توی این خلاصه کتاب، قراره هنرمند درون شما رو از هر چیزی که به بندش کشیده، رها کنیم. این کتاب نوشته خانم جولیا کامرون، نویسنده، شاعر، نمایشنامهنویس، فیلمساز و آهنگساز آمریکاییه. خانم کامرون که همسر سابق مارتین اسکورسیزی کارگردان مشهور آمریکایی و خواهر جیمز کامرون کارگردان فیلم تایتانیک هم هست، بیشتر شهرتش رو مدیون نگارش همین کتابیه که امروز خلاصه اون رو براتون آماده کردیم. کتاب راه هنرمند که تا الان میلیونها نسخه ازش تو سراسر دنیا به فروش رفته. کتابهای جولیا کامرون بیشتر به صورت راهنما و همراه با تمرینات عملی برای رفع مانع خلاقیت نوشته شدن و به زبان ساده و گام به گام خواننده رو تو این مسیر هدایت میکنن.
توی این خلاصه کتاب قراره کلی نکات جالب رو با هم بفهمیم، مثلا اینکه:
- چرا اینکه از خودتون بخواید که با خودتون برید سر یه قرار منطقیه
- چرا باید از موجودات عجیب و غریبی به نام «دیوانهکنندهها» بترسید و ازشون دوری کنید
- چه ارتباطی میان عالم هستی و یه فیلمنامه عالی وجود داره
تکنیک صفحات صبحگاهی
اگه میخواید دوباره چراغ خلاقیت خودتون رو روشن کنید، به نوشتن یه شاهکار ادبی نیاز ندارید. میتونید با قدمهای سادهتری شروع کنید، مثل تکنیکی که نویسنده بهش میگه «صفحات صبحگاهی».
این تکنیک بهتون کمک میکنه تا همون ابتدا که از خواب بیدار شدید، بتونید خلاقیت رو در خودتون به جریان بندازید. کافیه بشینید، بذارید افکارتون هر جا که دلشون خواست برن و هر چیزی که به ذهنتون اومد رو بنویسید. قرار نیست نوشتههای شما هنری یا درخشان باشن. فکر کنید این یه نوع مدیتیشن هست؛ دنیای بیرون رو خاموش کنید و فقط روی کاری که تو اون لحظه دارید انجام میدید تمرکز کنید. اگه نمیدونید چی بنویسید، در مورد همین واقعیت که نمیدونید چی بنویسید، بنویسید.
وقتی روی صفحات صبحگاهی خودتون کار میکنید، تلاش کنید تا بخش انتقادی و منطقی مغزتون رو خاموش کنید و جاش رو بدید به مغز هنری خودتون. نگران اشتباه کردن نباشید، نیازی نیست به خودتون فشار بیارید تا چیز بینظیری بنویسید. ذهن هنری شما دوست داره بازی و تجربه کنه، بذارید هر جا دلش خواست بره.
کار دیگهای که باید بکنید اینه که با بخش هنری خودتون برید سر قرار، اون هم به طور مداوم. پس یه برنامه برای قرار گذاشتن با خودتون بچینید. چندین ساعت در هفته برای خودتون کنار بذارید و روی هنرمند درونتون متمرکز بشید. برید به ساحل، البته اگر شمال یا جنوب ایران هستید، یه فیلم قدیمی تماشا کنید، برید به موزه یا اصلاً پیاده روی کنید. نکته مهم اینه که بتونید با خودتون ریلکس باشید و اجازه بدید زهنتون برای خودش بچرخه.
بعد از مدتی، میفهمید که هر چقدر بیشتر در دنیای خودتون و بیرون از خودتون بگردید، با هنرمند درونتون ارتباط بیشتری میگیرید. به همین دلیله که میگیم خیلی مهمه که در مورد خودتون و محیط اطرافتون بیشتر یاد بگیرید و خودتون رو بیشتر بشناسید. همیشه به دنبال صداها، بوها، طعمها و چشماندازهای جدید باشید.
واقعا هم کار سختی نیست، مثلا همین که مسیر جدیدی برای برگشتن به خونه پیدا کنید و بخش جدیدی از شهر رو ببینید، یا به آسمان نگاه کنید و از بو کردن گلهای تو مسیرتون لذت ببرید. هر زمان، هر جا و هر لحظه که از دستتون برمیاد، سعی کنید چیز جدیدی کشف کنید.
دشواریهای زندگی و زندگی در سایه
هممون زمانهای دشواری رو تو زندگیمون تجربه میکنیم، اما اگه میخواید خلاقتر باشید، نمیتونید از این دشواریها فرار کنید.آدمای خلاق معولا ناچارن با مشکلات و شرایط سخت موجه بشن و بهشون غلبه کنن. به عنوان مثال، خیلی از پدر و مادرها، مخالف این هستن که بچشون به دنبال هنر بره، چون میترسن بچشون در آینده نتونه از نظر مالی خودش رو تامین کنه.
این بچهها معمولا در آینده «هنرمند در سایه» میش. هنرمندای در سایه، حتی اگه در اینده یه شغل نون و ایداری پیدا کنن و وضع مالیشون خوب بشه، همیشه حسرت زندگی خلاقانهای رو میخورن که نمیتونن داشته باشن.
ادوین (Edwin)، یکی از همین هنرمندای تو سایه هست که نویسنده باهاش صحبت کرده. پدر ادوین همیشه تشویقش میکرد تا بره دنبال سرمایه گذاری؛ حالا ادوین خودش رو غرق در هنر و هنرمندا کرده تا اون مسیر هنری که از دست داده رو جبران کنه.
هنرمندای در سایه، معمولا در نهایت شغلهایی پیدا میکنن که به زمینه هنری که عاشقش بودن، ربط داشته باشه. به عنوان مثال، کسی که عاشق شعر گفتن بوده، ممکنه در آینده یه تولید کننده محتوا بشه.
پس اگه احساس میکنید از هنر به کلی دور شدید، لازمه ذهنیتهای منفی در مورد هنرمند شدن رو کنار بذارید و روی جنبههای مثبتش تمرکز کنید. اگه بهتون گفتن که هنرمندا تنبل هستن، باید آگاهانه به خودتون بگید که: «هنرمندا عاقل هستن».
علاوه بر این، باید همه چیزهایی که به نوعی مانع شکوفایی هنرمند درونتون هستن رو بذارید کنار. گاهی افکارمون ما رو به گروگان میگیرن. شک و تردید میتونه ویرانگر باشه. به عنوان مثال یه نویسنده رو تصور کنید؛ شک و تردید میتونه کاری کنه که این نویسنده هیچ وقت نتونه یه شاهکار بنویسه.
البته افکار فقط یه مسئله هست. مسئله دیگه، آدمایی هستن که میتونن شما رو زمین بزنن. ممکنه گیر آدمایی بیوفتین که نویسنده بهشون میگه «دیوانهکننده»؛ کسایی که از توجه شما تغذیه میکنن اما همزمان دست به تحقیرتون میزنن. دیوانهکنندهها معمولا خودشون هنرمندای موفقی هستن و معمولا دور و بر خودشون هنرمندای با استعدادتری جمع میکنن که اعتماد به نفس پایینتری دارن.هیچ وقت به یک دیوانه کننده اجازه ندید شما رو بترسونه. به خاطر بسپارید: تنها کسی که مسئول خلاقیت شما هست، خودتونید.
نقاط ضعف و موانع خلاقیت
اگه مدت زیادیه که خلاقیت به خرج ندادید، ممکنه بازیابی بخش هنرمندتون یخورده دشوار شده باشه. اما نگران نباشید، وقتی کند و کاو در دنیای درون خودتون رو شروع کنید، خیلی زود افکار و احساسات درونتون به جریان میوفته. البته ممکنه با افکار و احساساتی مواجه بشید که ترسناک باشن، اما این هم بدونید که جدا از ترسناک بودنشون، اساسی و ضروری هم هستن.
به عنوان مثال، خشم؛ شاید در ظاهر احساس خشم ناخوشایند باشه، اما لزوماً چیزی نیست که بخوایم ازش فرار کنیم. خشم میتونه به شما انگیزه بده تا در مسیر درستی قدم بردارید. مثلا، ممکنه یه فیلمی رو تماشا کنید و بعدش عصبانی بشید، چون با خودتون فکر میکنید که میتونستید از بازیگرای این فیلم بهتر بازی کنید. اگه همچین احساسی دارید، کاملا جدیش بگیرید. افکارتون رو بنویسید و برای رسیدن به این هدف، سخت تلاش کنید.
یکی از ویژگیهای هنر اینه که میتونه خلق و خوی شما و مخاطبانتون رو تنگ کنه. ممکنه مردم به شما خرده بگیرن که چرا کاری کردید که اونا از منطقه امنشون خارج بشن. به عنوان مثال یه فیلنامه سیاسی نوشتید که ممکنه خیلیها باهاش مخالف باشن. شما نباید اجازه بدید که دیگران شما رو از انجام کارهای خلاقانه خودتون خجالت زده کنن. باید به خودتون باور داشته باشید. یه راهکار خوب اینه که به نظرات مثبتی که روی کارهای قدیمیتون گرفتید هم توجه کنید. اجازه ندید منفی گرایی شما رو از پا در بیاره.
وقتی شروع به یادگیری در مورد خودتون کردید، خواه ناخواه نقاط قوت و ضعف بیشتری در خودتون پیدا میکنید. ممکنه یه نویسنده که تا الان دهها رمان هم نوشته، همچنان از مواجه شدن با یک صفحه خالی بترسه. اگه فکر میکنید راه در رویی ندارید، میتونید از یک نفر درخواست کمک کنید. شاید اگه کسی رو پیدا کنید که بتونه بهتون ایده نوشتن بده، راحتتر باشید. مثلا وقتی سردبیر یه سایت یا مجله ازتون میخواد یه داستان درباره شهر پراگ (Prague) بنویسید. کمک خواستن و ایده گرفتن هیچ ایرادی نداره!
خشم، منفی گرایی، موانع، اگه دارید با این نقاط ضعف مواجه میشید، یعنی در مسیر درستی قدم برداشتید. یعنی فرایند بازیابی شما به درستی داره کار میکنه. صبور باشید و سعی کنید به نوشتنهای صبحگاهیتون ادامه بدید. این نوشتنها بهتون کمک میکنن تا به هدفتون متعهد بمونید و یک بار دیگه با نابغه خلاق درونتون ارتباط برقرار کنید.
ایدهها ساخته نمیشوند... کشف میشوند!
وقتی میکل آنژ (Michelangelo) مجسمه داوود (David) معروفش رو تراشید، گفت که داوود رو نساخته، بلکه پیداش کرده! میکل آنژ هم مثل خیلی از هنرمندان بزرگ دیگه، میکل آنژ خودش رو مثل رگی میدونست که یک چیز بزرگتر از خودش رو به جریان میندازه. درست هم میگفت.
هنرمندا ایدهها رو از درون خودشون تولید نمیکنن، بلکه اونا رو از جهان هستی پیدا میکنن. وقتی این واقعیت رو بپذیرید، دیگه از موانعی که بر سر خلاقیت شما قرار میگیرن رنج نمیبرید.
تحمل فشاری که پیدا کردن یه ایده ناب به آدم وارد میکنه، واقعا دشواره. نکته اینجاست، خلق یه ایده، درست مثل خلق به درخته. مثل یه درخت، یک ایده هم از یک بذر کوچک شروع میشه و از اونجا به بعد، شما مسئول رشد و پرورشش هستید.
«بذر» همه فیلمها، رمانها، آهنگها، نقاشیها و سایر کارهای خلاقانه تو دنیا وجود داره. وقتی یکی رو پیدا کردید، ازش نگهداری کنید. بهش بپردازید تا بتونه رشد کنه. این تمام کاریه که یه هنرمند باید انجام بده.
اگه برای مراقبت از این ایدهها تلاش کنید، ممکنه به این نتیجه برسید که احتمالا یک نیروی بزرگی اون بیرون هست که داره بهتون کمک میکنه. وقتی نسبت به درک و نگاه هنری خودتون علاقه پیدا کنید، فرصتهای جدیدی پیش پاتون قرار میگیرن. مثلا ممکنه یه نقش خیلی خوب بهتون پیشنهاد بشه یا یه ناشر معتبر برای نوشتههاتون پیدا کنید.
طبیعت و شعور عالم هستی میتونه بهتون کمک کنه، اما بدونید که در نهایت این شما هستید که در خط مقدم زندگی خلاقانتون قرار دارید. اگر از وضعیت فعلیتون رضایت ندارید، تنها کسی هستید که میتونه تغییرش بده.
نویسنده این کتاب، خانم کمرون، نویسندهای رو میشناخت به نام کارا (Cara). کارا یه مدیر برنامه با پرستیژ داشت که البته آدم پرخاشگری هم بود. با این وجود، کارا مایل نبود همکاری باهاش رو قطع کنه. در نهایت، بعد از یه تماس تلنفی بد و توهین آمیز، تصمیمش رو گرفت و اخراجش کرد. تو همون روز، همسر کارا یه شماره از یه مدیر برنامه دیگه دریافت کرد. کارا با اون فرد تماس گرفت و از اون موقع دارن به خوبی با همدیگه همکاری میکنن.
ترس بدترین دشمن یه هنرمنده
ترس میتونه کاری کنه که دیگه دنبال رویاهاتون نرید، ترس میتونه مسیر خلاقیتتون رو ببنده، و باعث بشه حتی وقتی همه چیز خوب داره پیش میره، باز هم به خودتون شک کنید.
معمولا، ترس از شکست ریشه در تجربیات کودکی داره. پدر و مادری که حمایتگر نیستن یا معلمی که به دانش آموزش میگه تو هیچ وقت تو زندگیت نمیشی، میتونن یه ترس از شکست در سراسر زندگی فرد ایجاد کنن. اما میتونید با این ترس مواجه بشید و بهش غلبه کنید. چطوری؟ با پرسیدن سوالات متعدد از خودتون.
اهداف غیر واقعی، مثل نوشتن یک رمان تو شب عید، خیلی خطرناک هستن. شما نمیتونید به چنین اهدافی برسید و در نتیجه خودتون رو سرزنش میکنی، پشیمونی و ناراحت میشید و از خودتون بدتون میاد. در نهایت هم هیچ وقت نمیتونید خلاقیت رو در خودتون به جریان بندازید. بعد هم به اینباور میرسید که دیگه هیچ کاری رو نمیتونید تمام کنید و اعتماد به نفس خودتون رو از دست میدید. از کار کردن روی پروژههای جدید میترسید و در نهایت، تسلیم میشید.
ترسناکه نه؟همه این ترسهایی که ممکنه برای خودتون ایجادکنید، 2 عادت خطرناک و غیرمولد دیگه هم هستن که باید حواستون رو بهشون جمع کنید و کنار بذاریدشون.
اولین عادت خطرناک، اعتیاد به کار هست. بعضی از آدما با بیش از اندازه کار کردن به احساسات خلاقانشون واکنش نشون میدن. اگه شما فکر میکنید که خلاقیت مثل یک انرژیه که درونتون جاری میشه، منطقی به نظرتون میرسه که چرا خیلیها در واکنش به چنین احساسی، تصمیم میگیرن بیش از اندازه کار کنن.
اما اعتیاد به کار، مولد بودن رو از بین میبره. کار زیاد کشف انرژیهای درونیتون رو ناممکن میکنه. بهتره به مغزتون اجازه بدید تا به آرامی ایدهها رو کشف کنه، نه اینکه مجبور به این کار بشه.
عامل دیگهای که میتونه جلوی خلاقیت شما رو بگیره، رقابتپذیریه. رقابت پذیری باعث میشه توجهتون بره سمت سوالات اشتباهی مثل: «چرا این فیلم ساخته شد، ولی فیم من نه؟». با پرسیدن سوالات مثبت و درستی مثل: «امروز رو فیلمنامم وقت گذاشتم» از این تله دوری کنید.
اعتماد به نفس خودتون رو بسازید!
هر هنرمندی به میزان کافی اعتماد به نفس نیاز داره، پس اگه میخواید خود هنریتون رو دوباره زنده کنید، باید به گذشته خودتون نگاه کنید و ببینید چه چیزی باعث شده اعتماد به نفستون بیاد پایین و چطوری میتونید دوباره ببریدش بالا.برای شروع، به گذشته نگاه کنید و 3 تجربهای که باعث شدن اعتماد به نفستون بیاد پایین رو انتخاب کنید. هر نوع تجربه یا خاطرهای رو میتونید انتخاب کنید، حتی اونایی که ممکنه احمقانه به نظر برسن. اگه وقتی که تو کلاس سوم دبستان بودید، «مریم» نقاشیتون رو مسخره کرد، میتونید بذاریدش تو لیست.
با شناسایی لحظاتی که اعتماد به نفستون توش آسیب دیده، میتونید باهاشون مواجه بدشید و در نهایت بهشون غلبه کنید. این تنها راه شما برای درمان زخمی هست که در گذشته خوردید.
همچنین میتونید با تمرینات تصویر سازی اعتماد به نفستون رو بیشتر کنید. مثلا بهترین روزی که داشتید و حسابی توش خلاق بودید رو تو ذهنتون بازسازی کنید. اون روز وقتی از خواب بیدار شدید، اولین کاری که کردید چی بوده؟ در پایان روز چه کاری رو انجام دادید؟
همچین، خودتون رو تصور کنید که تونستید بر چالشها پیروز بشید، به خودتون یاداوری کنید که میتونید.تاییدات هم یه راه خوب دیگه برای ارتقاء خودِ هنریتونه. هر هفته، 4 جمله تایید کننده انتخاب کنید و مرتباً به خودتون یاداوریشون کنید. به عنوان مثال: «من آدم با استعدادی هستم، خلاقیت گنج منه، چیزای زیادی برای ارائه کردن دارم» و...
سعی کنید عادات مفید رو هم به سبک زندگیتون اضافه کنید. اگه دیدید کلافه شدیدی و نمیتونید به اندازه کافی خروجی داشته باشید، سعی کنید عادت به متوقف شدن و نفس عمیق کشیدن رو تو زندگیتون بیارید. یک لحظه بایستید، بعد واقع گرایانه درباره اینکه در ادامه روز چه کارهایی میتونید انجام بدید فکر کنید.
همچنین بهتره عادت کنید که همیشه لذتهای کوچیک زندگی در اطرافتون قرار داشته باشن. خونه خودتون رو با بوی خوب پر کنید یا بدون اینکه دلیل خاصی داشته باشه، لباس بیرون مورد علاقتون رو بپوشید. برای خودتون یادداشتهای مثبت بنویسید، مثل: «اگه با خودم مثل یک وجود گرانبها برخورد کنم، قویتر میشم». این راهکارها رو عملی کنید تا خیلی زود ببینید که دوباره به روزهای سرشار از خلاقیت خودتون برگشتید.
جمعبندی: شما پتانسیل خلاقیت دارید!
به عنوان جمع بندی بگیم که فعال کردن پتانسیل خلاقانه کار چندان سادهای نیست. اما همه از پسش بر میان. اگه مطمئن نیستید که شدنیه، کافیه با این چند قدم کوتاه شورع کنید: افکارتون رو صبح و بعد از بیداری آزادانه یادداشت کنید، به دنبال کشف موضوعات و تجربیات جدید باشید و با خودتون، برید سر قرار. وقتی به درون خودتون نگاه میکنید و روی اهداف هنری خودتون تمرکز دارید، میبینید که یک بار دیگه خلاقیت خودتون رو به دست آوردید.
این رو هم اضافه کنیم که تا جای ممکن، سعی کنید بهتون خوش بگذره. فرایند بازیابی خلاقیت باید لذت بخش هم باشه. فوتبال بازی کنید، دوچرخه سواری کنید، برید کوه یا حتی تو خونه بمونید و یه فیلم خوب تماشا کنید. گاهی وقتا لازمه استراحت کنید تا بتونید یک بار دیگه با انرژی بیشتری به سمت خلاقیت حرکت کنید. امیدواریم از این پادکست لذت برده باشید و بتونید هنرمند درونتون رو یک بار دیگه پیدا کنید و بهش اجازه بدید دنیا رو به جای زیباتری برای زندگی هممون تبدیل کنه.
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب اول سود : نوشته: مایک میخالوویچ
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب راز استعداد : نوشته: دنیل کویل
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب کفش باز : نوشته: فیل نایت