یکی از بهترین انواع تفریحات انجام دادن کارهای غیرممکن است. “والت دیزنی”
خلاصه کتاب رنگ : نوشته: ویکتوریا فینلی
معرفی و خلاصه کتاب رنگ : نوشته: ویکتوریا فینلی
رنگها، دنیای شگفتانگیزی دارن و هر رنگی به تنهایی میتونه درک و احساس ما رو از تماشا کردن تغییر بده. اما شاید کمتر پیش اومده باشه به این فکر کنیم که رنگها از کجا اومدن؟ تاریخچه هر رنگی چیه و چه قصههایی با خودش داره. کتاب رنگ نوشته ویکتوریا فینلی دقیقا سراغ همین موضوع رفته و درباره این حرف میزنه که چرا جهان پیرامون اینقدر رنگارنگه.
خلاصه متنی رایگان کتاب رنگ
رنگها، دنیای شگفتانگیزی دارن و هر رنگی به تنهایی میتونه درک و احساس ما رو از تماشا کردن تغییر بده
اما شاید کمتر پیش اومده باشه به این فکر کنیم که رنگها از کجا اومدن؟ تاریخچه هر رنگی چیه و چه قصههایی با خودش داره. کتاب رنگ نوشته ویکتوریا فینلی دقیقا سراغ همین موضوع رفته.
این کتاب درباره اینه که چرا جهان پیرامون انقد رنگارنگه .اکثر ما خیلی برامون مهم نیست که چی باعث میشه یه ابنبات چوبی قرمز، چنین رنگ سرخ زیبا و جذابی داشته باشه. اما ایا میدونستید یکی از مواد سازنده رنگ قرمز، خونه گونه خاصی از حشراته؟ یا میدونستید که مرگ معروف ناپلئون به نوعی سم که توی رنگ سبز وجود داره نسبت داده شده؟
باورتون میشه این رنگ های زیبایی که روی لباس، ماشین، یا جواهرات ما وجود دارن چقدر قدرت، سیاست یا حتی مرگ رو به خودشون دیدن؟ این خلاصه به شما میگه که رنگهای زیبایی که هر روز ما از دیدن اونا لذت میبریم هر کدوم چه تاریخچه پیچیده و عجیب و غریبی برای خودشون دارن. همچنین به شما درباره اینکه
- چرا زرد مایل به قهوه ای اولین رنگ برای نقاشی بوده
- چه چیزی باعت چنین تلالو درخشانی در نقاشی شیشه استادان المانی میشه
- و اینکه چطور گلولهها در طول جنگ ویتنام جایگزین رنگدانه های زرد شدن
توضیح میده.
رنگ اکر ( Ochre ) اولین رنگ در نقاشی بود و هنوز که هنوزه جایگاه مهم خودش رو حفظ کرده
آیا تا به حال نقاشی های ماقبل تاریخ درون غارها رو دیدین؟ این نقاشی ها به شکل های شگفتانگیزی طراحی شدن اما پالت رنگی اونا بسیار محدوده.هنرمندانی که این نقاشی ها رو کشیدن از رنگی به نام اکر استفاده میکردن؛ رنگی طبیعی که بسته به میزان اکسید موجود در اون از قهوه ای تا زرد و قرمز ممکن بود تغییر کنه.
اکر قدیمی ترین رنگ کشف شده روی زمینه و سالها قبل از بقیه رنگ ها مورد استفاده قرار میگرفته. اونطور که گفته شده صخرههای اطراف دریای سیاه یکی از غنیترین منابع اکر به حساب میان اما رنگدانه اون تو بسیاری از مناطق دیگه هم یافت میشه.برای مثال بومیان امریکایی رنگدانه اکر رو روی پوست خودشون میمالیدن و باور داشتن این کار اونا رو از ارواح خبیث محافظت میکنه. همینطور اکر از اونا دربرابر نیش حشرات در فصل گرم و سرما در فصل سرد محافظت میکرد. در واقع علت این هم که سفید پوستا به بومیان امریکایی لقب سرخ پوست داده بودن، رنگ قرمز اکر روی بدن اونا بود. از طرف دیگه اکر نقش مهمی در هنر بومیان استرالیایی داشته، مخصوص ساکنان کویر مرکزی استرالیا.
نقاشیهای اکر معمولا شامل الگوها، نقطهها و اشکالی میشدن که به کمک اونا سعی میشد معنا منتقل بشه. مثلا دایره ها نمادی برای حفره های اب در کویر بودن، بیضی ها برای نشون دادن سر پناه استفاده میشدن و خطوط مواج معمولا نشونگر ادمایی بودن که دور اتیش جمع شده بودن. همینطور که میبینید اکر یک رنگ باستانی بوده که روی پوست، سنگ و بوم مورد استفاده قرار میگرفته، البته هنوز تازه اول سفرمون به دنیای رنگ ها هستیم!
رنگ سفید، محبوب، کشنده و تا حدودی حال بهم زن بود
از هر چیزی که بتونید تصور کنید تا حالا برای تولید رنگ سفید استفاده شده. از گچ بگیر تا فسیل جانوران دریایی و برنج، اما هیچکدوم از اونا به اندازه کافی خوب نبودن. از نظر تاریخی محبوب ترین نوع رنگ سفید از ماده ای بسیار خطرناک تولید میشده: سرب!
هنرمندان اروپایی در قرن ۱۶ و ۱۷ عاشق رنگ سفید سرب بودن. این رنگ به حدی خالص بود که ازش برای هایلایت کردن جزییات استفاده میشد، مثلا برای نشون دادن انعکاس روی رودخونه یا درخشش درون چشم یک نفر. این رنگ سفید به طور ویژه مورد توجه مکتب آلمانی و نقاشانی مانند ورمیر (Vermeer ) و رامبراند بود.
اینکه سرب ماده ای سمیه از مدت ها قبل کشف شده بود و نقاشا میدونستن که اگه سرب وارد دهانشون بشه موجب مرگشون خواهد شد اما قرن ها طول کشید و مرگهای زیادی ناشی از سرب اتفاق افتاد تا مردم متوجه بشن که سرب از راه تماس پوستی هم جذب بدن میشه.با این حال خطر به همینجا ختم نمیشد چون خیلی از هنرمندا توی فرایند اماده سازی رنگ، ذرات سمی ناشی از سرب رو استنشاق هم میکردن.
ولی با وجود همه این خطرها محبوبیت این رنگ باعث شد که مصرف اون تا مدت ها ادامه داشته باشه. مثلا توی آمریکا مصرف سفید سربی تا سال ۱۹۷۸ ادامه داشت و از اون زمان بود که دیگه به عنوان ماده ای ممنوعه تلقی شد.نکته مهم اینه که این رنگ توی ازمایشگاه های پیشرفته و محافظت شده تولید نمیشده و فرایند تولیدش به خودی خود کاری سخت، ازاردهنده و قدیمی به حساب میومده، یعنی اینطور که از زمان روم باستان تغییری نداشته.
برای تولید این رنگ برش های سرب در دیگ های جوشان پر از سرکه ریخته میشده. این کار به واسطه نوعی واکنش شیمیای کربنات سرب تولید میکرد، ماده ای سفید که پایهی تولید سفید سربی محسوب میشد. در طول دوره رنسانس آلمانی ها کشف کردن که اگه سرکه رو با کود گاو بپوشونن میتونن فرایند تولید رنگ رو بهینه تر کنن. با این شیوه واکنش شیمیایی تشدید میشد در نتیجه رنگ سفید بیشتری در مدت زمانی کمتر بدست میومد.ممکن باورش براتون سخت باشه اما این رنگ کشنده و حال بهم زن، تا مدت ها اونقدر مهم بود که هیچ جایگزینی نداشت.
رنگ قرمز کارمین وقتی روی بوم میومد با قوام بود اما به مرور کم رنگ میشد
وقتی توی یه گالری قدم میزنید احتمالا فک میکیند که دارید همون اثری رو تماشا میکنید که نقاش از روی بوم خودش برداشته، خب باید بهتون بگم که این تصور شما کاملا اشتباهه.
برای مثال اثر معروف ویلیام ترنر ( William Turner ) نقاش انگلیسی به نام موجها علیه باد متعلق سال ۱۸۳۵، اگرچه امروز یه غروب خاکستری رنگ دیده میشه اما واقعیت اینه که این نقاشی رنگ اصلی خودش رو که نوعی قرمز روشن به نام کارمین بود، از دست داده!
اگرچه خود ترنر می دونست که این اتفاق برای رنگ نقاشیش خواهد افتاد اما استفاده از این رنگ براش مهم بود. اسنادی درباره این نقاشی وجود داره که نشون میده حتی فروشنده رنگ تلاش کرده اون رو متقاعد کنه تا از رنگ دیگه ای استفاده کنه اما ترنر روی اثری که این رنگ محو شونده روی نقاشیش میذاشت تاکید داشته.نکته اینجاست که ایده مهمی توی ذهن ترنر وجود داشته. این گذرا بودن رنگ به خوبی با دغدغه ذهنی اون هماهنگ بود. به هر حال هر طوری که بخوایم به ماجرا نگاه کنیم، هیچ چیزی گذرا تر و تغییر پذیرتر از طبیعت نمیشه پیدا کرد، اینطور نیست؟
علت اینکه چرا قرمز کارمین به مرور کم رنگ میشه یه فکت ساده است و اون اینه که این رنگ از خون نوعی حشرات به اسم کشینل ساخته میشه.این حشرات به خصوص، در صحراها زندگی میکنن. تغذیه اونا از کاکتوس هاست و سرعت تولید مثلشون به حدی بالاست که به راحتی میشه اونا رو جمع اوری و از پرس کردنشون رنگ قرمز تولید کارمین تولید کرد
شاید براتون عجیب باشه اما این فرایند امروز هم در جریانه، البته نه فقط برای ساختن رنگ بلکه حتی توی صنایع غذایی! از کارمین توی لوازم ارایشی مثل رژ لب و سایه چشم استفاده میشه، همینطور توی کیکها و ابنبات های طعم گیلاس که توی سرتاسر اروپا و امریکا وجود دارن. واقعا عجیبه که بشر هنوز نتونسته بیخیال این ماده ي ناپایدار و رویه تولید نسبت خشنش بشه!
یکی از رایجترین رنگهای زرد از آسیا میاد، اما خلوص رنگدانه های این رنگ، هیچوقت یکدست نبوده
وقتی در تاریخ از واردات کالا از آسیا صحبت میشه احتمالا اولین چیزی که توی ذهن همه میاد جادهی ابریشمه؛ جادهای که به واسطه اون ادویه ها و کالاهای مختلف به قاره های دیگه صادر میشدن.
در میان این کالاها، رنگدانه ای به اسم زرد عاجی وجود داشت که یکی از قدیمی ترین رنگهای زرد به حساب میاد. نکته جالب درباره این رنگ، اینه که بر خلاف اسمش از نوعی درخت بدست میاد نه از عاج حیوانات. درختی که زرد عاجی از اون گرفته میشه گارسینیا ( garcinia ) نام داره که نوعی درخت انبه ست منتهی به جای میوه، صمغی نرم به نام گامبوجی( gamboge ) از خودش تولید میکنه، رنگدانه زرد عاجی از همین صمغ ساخته میشه. نکته جالب درباره این صمغ اینه که در اثر عواملی مثل جنگ ویتنام، میزان خلوص رنگدانه حاصل از اون در طول قرن ۲۰ ام همواره تغییر داشته.
در طول جنگ و در اثر بمباران ها بسیاری از درختان گارسینیا اسیب دیدن و در نیجه صمغ اونا با گل و لای اطرافشون ترکیب شد. محلی ها به جمع اوری صمغ ادامه میدادن اما از اونجایی که رنگ ناخالص بیشتر شبیه تافیهای قهوه بود تا زرد روشن زعفرانی، میزان فروشش خیلی کمتر شد.
البته گل و لای تنها ناخالالصی وارد شده به صمغها نبودن. کمپانی وینسور و نیوتن Winsor & Newton) که وارد کننده رنگدانه ها بود طی یه بررسی متوجه شد توی رنگدانه ها نشانههایی از ورود گلوله وجود داره و خب شکی وجود نداشت که گلوله ها در طول جنگ وارد بدنه درختا شده بودن. اگه فک میکنید تا الان با مواد سمی و البته خشونت تو تاریخچه رنگها آشنا شدین بهتون توصیه میکنم که عجله نکنید چون تازه اول راهیم و هنوز درباره رنگدانههای پایه آرسنیک چیزی نگفتیم!!
مرگ ناپلئون احتمالا به خاطر آرسنیک استفاده شده در رنگ سبز بوده
حتما تا الان توی داستان های جنایی درباره کاربردهای سمی ارسنیک خوندین، اما حتی افسانه ای ترین کاراگاه ها هم نمیتونستن استفاده از اون توی نقاشی رو به معمای ناپلئون ربط بدن. کدوم معما؟ این معمای تاریخی کمی پس از مرگ ناپلئون در سال ۱۸۲۱ شروع شد، یعنی زمانیکه یکی از پزشکا چند تار موی اون رو به عنوان نمونه برداشت.
ناپلئون در تبعید توی جزیره سنت هلن ( Saint Helena ) در جنوب اتلانتیک درگذشت. پزشکان اون علت مرگ رو سرطان یا افسرگی ناشی از تبعید عنوان کردن. اما در سال ۱۹۶۰، موهای اون توی یه حراج فرخته و انالیز شدن و به شکل شگفت انگیزی اثار ارسنیک در اونها پیدا شد. این اتفاق پای سوالبزرگی رو وسط کشید: آیا ناپلئون در اثر مسمویت مرده بود؟ سرانجام این معمای ارسنیک به نوعی رنگ سبز که در اون زمان مورد استفاده بود، ارتباط داده شد.
تا پیش از ناپلئون رنگ سبز از مواد معدنی ساخته میشد اما در سال ۱۷۷۵، یک شیمیدان سوئدی به نام کارل ویلهلم شیل ( Carl Wilhelm Scheele ) در فرایند تولید رنگ زرد کشف جالبی کرد. اون به طرز اتفاقی به ترکیب کلر و اکسیژن، ارسنیک اضافه کرد و به جای رنگ زرد، نوعی سبز روشن ساخته شد!
علیرغم نگرانی بابت سمی بودن این رنگ، شیل کلی برای رنگ جدیدش تبلیغ کرد، به هر حال کشف بزرگی کرده بود و می تونست بین اشراف زادگان وقت محبوبیت زیادی بدست بیاره. در سال ۱۹۸۰، دکتر دیوید جونز، یک پروفسور شیمی، تعدادی از کاغذ دیواری های اورجینال اتاق ناپلئون رو از جزیزه سنت هلن جمع کرد. میتونید حدس بزنید چه رنگی بودن؟ درسته، سبز، و البته به طور قطع همراه با ارسنیک. دکتر جونز ادعا کرد که به دلیل رطوبت بالای جزیره سنت هلن احتمالا دیوارها بیش از حد مرطوب میشدن و این اتفاق از طریق یک واکنش شیمیایی موجب ازاد شدن ارسنیک شده.
البته به طور قطع نمیشه گفت که این ادعا درسته و علت مرگ ناپلئون ارسنیک موجود در رنگ سبز کاغذ دیواری های اتاقش بوده اما به هر حال به طور قطع میشه فهمید که ارسنیک روی سلامت کلی اون تاثیر داشته.
آبی لاجوردی در بسیاری از فرهنگ ها مورد ستایش بوده و هنوز که هنوزه با ارزش به حساب میاد
نشنال گالری لندن ( National Gallery) محل اصلی نگهداری نقاشیهای میکل آنژ ( Michelangelo ) به حساب میاد. نقاشی تدفین ( ۱۵۰۱) میکل آنژ؛ ، اگرچه اثر زیباییه اما در قسمت پایین، گوشه راست، فضای خالی عجیبی داره. متخصصا میگن که میکلانجلواون قست رو از قصد خالی گذاشته تا مریم مقدس رو اونجا بکشه، اما مشکل چی بوده؟ مریم مقدس به طور مرسوم با لباسی به رنگ ابی لاجوردی نشون داده میشده و از اونجایی که این رنگ در اون زمان خیلی گرون قیمت بوده، احتمالا میکلانجلو نتونسته از پس پرداخت هزینه ش بر بیاد.
ابی لاجوردی بسیار گرون قیمته چون باید ازنوعی سنگ زینتی بسیار کمیاب که در اسیا و به طور ویژه افغانستان یافت میشه ساخته بشه. از طرف دیگه فرایند ساخت رنگدانه اون بسیار دشواره و ناخالصی هایی مثل کربنات کلسیوم باید با دقت ازش جدا بشه. بعد از اون سنگ پودر و با موادی مانند صمغ و روغن ترکیب میشه و سه روز هم زمان برای استراحت نیاز داره تا مایع ابی رنگ ازش اون خارج بشه.
در نهایت مایع ابی بخار میشه تا ماده اصلی که پایه رنگ ابی لاجوردیه بدست بیاد. اولین استفاده از آبی لاجوردی رو میشه توی تندیس های بودا در شهر بامیان افغانستان دید. ساخت این تندیس ها به قرن ششم میلادی برمیگرده. در اون زمان بودیست های زیادی تو اون منطقه ساکن بودن و از اونجایی که بامیان در مسیر جاده ابریشم واقع بود، شرایط برای اینکه هنر و ابزارهای اونها به مناطق دیگه برسه هم فراهم بود. متاسفانه در سال ۲۰۰۱ طالبان هر دو تندیس رو علیرغم اینکه جزو اثار جهانی یونسکو بودن منفجر کرد و به کلی از بین برد
اما خبر خوب اینه که همه ی آبی ها انقد گرون قیمت نیستن و لازم نیست که از سنگ خاصی بدست بیان. پس اجازه بدید بریم سراغ ابیهای رایج تر.
آبی نیلی از یک گیاه بدست میاد. این رنگ توسط بومیهای انگلیسی در جنگ استفاده میشد
این روزها تتو زدن کار رایجیه، اما خب کار جدیدی نیست.
بومی های انگلیسی موقع جنگ پوست خودشون رو با ابی نیلی رنگ میکردن. این رفتار اونا در جریان دو حمله رومی ها در زمان جولیوس سزار اول به اون منطقه توی تاریخ ثبت شده. این بومی ها با استفاده از گیاهی به اسم گلستوم ( glastum ) پوست خودشون رو رنگ میکردن. گلستوم گیاهی مقاوم با قدرت رشد سریع و گلهای زرد رنگه. زنان بومی از رنگی که از گیاه بدست میومد روی بدنشون توی مراسمات مذهبی و مردان، موقع جنگ استفاده میکردن
اما علت چی بود؟ احتمالا این رنگ به نظر اونا خواص دارویی داشته و اگه توی جنگ زخمی میشدن، وجودش روی پوست از عفونت جلوگیری میکرده از طرف دیگه وقتی این رنگ روی پوست مالیده میشده موجب انقباض میشده در نتیجه در صورت ایجاز زخم، خون کمتری از فرد مجروح خارج میشده.
بنفش با شکوه ترین رنگه، رنگی که پاش به ماجرای عاشقانه سزار و کلئوپاترا ( Cleopatra ) هم باز شد
اگرچه همه رنگها برای خودشون تاریخچه و قصههای زیادی برای گفتن دارن اما هیچکدوم از اونا به پای رنگ بنفش نمی رسن. در واقع رنگ بنفش یکی از عناصر اصلی در داستان عاشقانه سزار و کلئوپاترا، حاکم مصر به حساب میاد. در سال ۴۹ قبل از میلاد کلئوپاترا مهمونی ای برای سزار ترتیب داد تا پیروزیشون در جنگ برابر پمپئی( Pompey ) رو جشن بگیرن. توی این مهمونی همه چیز رنگ بنفش داشت. از لباس کلئوپاترا تا پرده های سالن و حتی سنگهای تزیینی کاخ و قایقهای درون رودخونه. البته این کار کار سادهای نبود چرا که بنفش رنگ گرون قیمتی به حساب میومد و از جانواران دریایی کمیابی ساخته میشد، با این وجود همه این تلاش ها کار خودش رو کرد و سزار تحت تاثیر کلئوپاترا قرار گرفته.
بعد از اون رنگ بنفش اهمیت بسیار بیشتری پیدا کرد. حتی رومی ها اون رو منحصر به طبقه اشراف کردن و پوشیدن رنگ بنفش رو برای افراد معمولی ممنوع اعلام کردن. حتی در زمان امپراطور نرون ( Nero ) این محدودیت شدیدتر شد و فقط شخص شاه بود که میتونست رنگ بنفش بپوشه و اگه کس دیگه ای اینکار رو میکرد، مجازاتش اعدام بود! البته این محدودیتها به مرور زمان کمتر شدن و مثلا در زمان امپراطور اورلیان ( Aurelian )پوشیدن بنفش برای همه زنان ازاد شد، مردان اشراف زاده هم میتونستن بنفش بپوشن ولی همچنان قیمت بالای این رنگ پوشیدن اون رو برای خیلی ها غیر ممکن میکرد.
حتی امپراطور دیوکلسین ( Diocletian ) ایده دیگه ای رو اجرا کرد. اون پوشیدن بنفش رو نه تنها برای همه ازاد کرد بلکه خیلی هم بابتش تبلیغ کرد، اما چرا؟ چون به خاطر قیمت بالای این رنگ مالیات سنگینی براش وضع شده بود و از این راه میشد پول خوبی بدست اورد! خلاصه که تاریخچه عجیب رنگ بنفش هم مثال دیگه ایه از اینه که چطور رنگها میتونن به ما کمک کنن تا تاریخ بشر رو درک کنیم!
وقتی ما تاریخچه رنگها رو بدونیم، بهتر میتونیم تجربیات بشر و ارتباطمون با محیط اطراف رو درک کنیم. رنگهای متنوع و زیبایی امروزی به شکل جادویی خلق نشدن و هر کدوم نتیجه ی کشفهای تاریخی خاصی بودن و بعضا فرایند های پیچیده ای داشتن؛ بنابراین میشه گفت که رنگها هر کدوم برای خودشون مملو از معانی بودن و هستن.
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب تو همانی که میاندیشی : نوشته: جیمز آلن
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب استراتژی خوب، استراتژی بد : نوشته: ریچارد روملت
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب بازاریابی چسب نواری : نوشته: جان جنش