یکی از بهترین انواع تفریحات انجام دادن کارهای غیرممکن است. “والت دیزنی”
خلاصه کتاب رهبری : نوشته: الکس فرگوسن و مایکل موریتز
معرفی و خلاصه کتاب رهبری : نوشته: الکس فرگوسن و مایکل موریتز
الکس فرگوسن یکی از موفقترین سرمربیهای دنیاست که سالها رهبری تیم منچستر یونایتد انگلیس رو به عهده داشت و حالا توی این کتاب از تجربیات این سالها حرف میزنه. ? این کتاب پر از نکات مدیریتی و درسهایی برای زندگیه که به هر مدیری توی هر سطحی و هر کسی که به مباحث مدیریتی علاقه داره، پیشنهاد میشه.
خلاصه متنی رایگان کتاب رهبری
الکس فرگوسن میدونه گوش دادن چقدر ارزش داره.
اون فقط با گوش دادن نکات و فوت و فنهایی رو یادگرفته که تا عمر داره براش مفیدن. برای مثال جیمی سیرل مدیر نات کونتی یه بار به فرگوسن گفت که اون همیشه مراقب بوده که قرارداد بازیکنا هیچ وقت همزمان با هم تموم نشه. این باعث جلوگیری از تبانی علیه مدیر و باشگاه میشده. مثل گوش دادن، دیدنم میتونه نکات باارزشی رو براتون به ارمغان بیاره.
این موضوع رو فرگوسن وقتی کشف کرد که دستیار مدیریتیش آرچی ناکس پیشنهاد داد که به جای دویدن تو تمرینا، باید آروم بشینه و بازیکنا رو تماشا کنه. این کار به نقطه عطفی تو مربی گری فرگوسن تبدیل شد.
موقع مربیگری، در کنار بازیکنای خودش تمرکز فرگوسن روی توپ بود
با عقب رفتن و مشاهده تمرین بازیکناش از راه دور، جزئیات عملکرد اونا کمتر به چشم میومد؛ ولی الگوی کلی رفتار نگرش و سطح انرژی شون واضحتر میشد. البته تمرکز روی جزئیاتم مهمه.
فرگوسن به خاطر همین یه سیستمی برای تماشای دقیق و تجزیه و تحلیل تصاویر تیمهای مقابل قبل از بازی ایجاد کرد. این استراتژی به تیم فرگوسن کمک کرد تا تو فینال لیگقهرمانان1999 مقابل بایرن مونیخ برنده بشه.
اون بر اساس تجزیه و تحلیل و اطلاعاتی که از این فیلم به دست آورد، تونست دو تعویض بایرن مونیخ تو آخرای بازی رو پیشبینی کنه.
کسب موفقیت بدون نظم و عزم راسخ شدنی نیست
بیشترمون تصور میکنیم که بهترین بازیکنای فوتبال از همون بدو تولدشون مهارتای فوق العادهای داشتن. اما این رمز بهترین بودنشون نیست. بازیکنای با استعداد زیادی تو فوتبال هستن و این موضوع رقابت رو سخت میکنه.
به خاطر همین نظم و انضباط خیلی موضوع مهمیه. فرگوسن رو نظم و انضباط به شدت حساسه و خیلیم سخت گیره. وقتی کارش رو به عنوان سرمربی تو منچستریونایتد آغاز کرد، اول اومد یه سری مشکالت خاصی رو حل کرد.
بازیکنا معمولا لباس هر شرکتی که از اونا حمایت مالی میکرد رو میپوشیدن. این باعث شده بود که ظاهر تیم غیر حرفهای به نظر برسه. فرگوسن از یه کد لباس مناسب برای از بین بردن این مساله استفاده کرد.
قانونایی هم در مورد کوتاهی مو و استفاده از جواهرات تعیین کرد که به بازیکنا نشون میداد سهل انگاری تحمل نمیشه. نظم و قاطعیت دست به دست هم میدن.
برای مثال وقتی فرگوسن کریستیانو رونالدو رو به یونایتد آورد، عزم و قاطعیت رونالدو برای تبدیل شدن به بزرگترین بازیکن فوتبال جهان مثل روز روشن بود.
این عزم و قاطعیت همون چیزی بود که بهش اجازه داد نظم و انضباط فوق العادهای رو حفظ کنه. حتی الان هم رونالدو بعد هر مسابقه دوش آب سرد میگیره و وزنش رو هفت پوند کمتر از وزن مطلبوش نگه میداره.
این جور سخت گیریا باعث شدن تا اون با وجود سنی که داره همچنان تو سطح فوق العاده بالایی ار فوتبال بازی کنه.
آمادگی داشتن یکی دیگه از عوامل اصلی تضمین کننده عملکرد ورزشی بالاست
تو منچستریونایتد در طول یه مسابقه بازیکنایی بهترین عملکرد رو نشون میدادن که بیشترین آمادگی رو داشتن.
دیوید بکهام، کریستیانو رونالدو و وین رونی معروف بودن به این که بعد از تمرین اصلی تیم تا دیر وقت تو زمین بازی میموندن تا ضربات آزادشونو بیعیب و نقص کنن. تو سال 1996 دیوید بکهام تو بازی با تیم ویمبلدون یه گل از وسط زمین زد.
همه فکر میکردن که این یه معجزه هست، اما از نظر بکهام این چیزی جز آماده بودن نبود. اون این شوت رو ساعتها تمرین کرده بود تا تو بازی بتونه از این فرصت استفاده کنه. اما فقط بازیکنا نباید به آینده فکر کنن و براش آماده باشن. سازمانای ورزشی هم باید این طرز تفکر رو داشته باشن. پرورش استعدادای جوون یه پروژه طولانی مدته.
به همون صورتی که یه جوون به عنوان کارآموز تو یه شرکت استخدام میشه با این هدف که بتونه یه روز معاون رئیس یا مدیرعامل شرکت بشه، یه بازیکن جوون تو منچستریونایتد از آکادمی جوانان به تیمB وارد میشه و از اونجا میتونه به تیم A، بعدش به تیم ذخیره و در نهایت به تیم اول ارتقا پیدا کنه.
باشگاه بارسلونا هم برای آموزش بازیکنای جوون خودش رویکرد مشابهی داره.
تو اینجا مزایای اجازه دادن به بازیکنای جوون برای رشد در کنار هم در طول سالها روشنه گروه سه نفره عالی مسی اینیستا و ژاوی رو به یاد بیارین. این بازیکنا برای مدت طولانی با هم تمرین کرده بودن. همدیگه رو خیلی خوب میشناختن و پاس کاری فوق العاده پیشرفتشون دفاع حریفو متحیر میکرد.
بین نقاط قوت و ضعف بازیکنای خودتون توازن برقرار کنین و واقع بینانه عمل کنین
یه قانون مهم در مورد مدیریت تیم دوری از افراط و تفریطه. افراط و تفریط میتونه به پیوندای نزدیک تو یه تیم آسیب برسونه. حفظ توازن تیم میتونه از ایجاد تنشی که علتش افراط و تفریطه جلوگیری کنه.
یه تیم متعادل باید تنوع رو در کنار وحدت داشته باشه.
برای مثال رویکرد فرگوسن در مورد سن بازیکنا رو در نظر بگیرین.
فرگوسن نمیخواست که فقط بازیکنای جوون و کم تجربه داشته باشه، از اون طرف نمیخواست که باز فقط بازیکنای مسن و نامتناسبی تو تیمش باشن. تو این حالت مخلوطی برابر از هر دو گروه بهترین راه حل بود.
فرگوسن حواسش بود که تیمش از تعداد متعادل بازیکنای خلاق و قابل اعتماد تشکیل بشن.
مطمئنا بازیکنای خلاق موقع حمله میتونن بازی رو هیجان انگیز کنن، مثل کریستیانو رونالدو که میتونست با یه سرعت باورنکردنی در اطراف زمین بدوه. اما تیم باید با اندازه کافی مدافعای خلاقی هم داشته باشه تا بتونه برنده بازی باشه.
از طرفی انتظارات هم باید متعادل باشه. فرگوسن این درس رو تو اوایل کارش یاد گرفت. بعد از پیروزی تو هشت بازی فرگوسن به مطبوعات اعلام کرد که تیمش تو اون فصل حتی یه بازی رو هم نمیبازه.
اما دقیقا بعد از این حرف، تیمش همه بازیها به جز یکی رو باخت و در رده ششم جدول قرار گرفت. فرگوسن فهمید که انتظارات زیاد فقط باعث فشار به بازیکنا میشه. انتظارات زیاد به جای تشویق معمولاً باعث عملکرد ضعیف تری میشه.
حضور و تشویق ابزار قدرتمندی برای کسب بهترین نتیجه از بازیکناس. بهترین رهبرا به تیمشون روحیه میدن.
رهبرای بزرگ حضور خودشون رو محسوس میکنن حتی بعضی وقتا بدون اینکه خودشون متوجه بشن
این کار رو میکنن. فرگوسن تصور میکرد که حضورش برای تیم خیلی هم مهم نیست، تا این که تو چند جلسه تمرینی شرکت نکرد.
ریو فردیناند گفت که وقتی فرگوسن نیست جلسات تمرینی انرژی که باید داشته باشه رو نداره. اینجا بود که فرگوسن فهمید که حضورش باعث میشه بازیکنا انگیزه بگیرن و بهتر تمرین کنن. فرگوسن در طول 27 سال مربی گری به جز سه بازی تو تموم 1500 بازی منچستر یونایتد حضور داشت. رهبرای بزرگ میدونن که اگه نیاز به تغییری وجود داره حمایت موثرتر از انتقاده.
فرگوسن همیشه به جای اینکه بلافاصله از بازیکنا انتقاد کنه، همیشه صبر میکرد تا بازیکنا بعد از بازی به آرامش برسن. انتقادای خودشو هم به عنوان نوعی تشویق مطرح میکرد و به بازیکنا می فهموند که باور داره اونا توانایی عملکرد بهتر رو دارن.
یادتون باشه که رهبرای بزرگ به خوبی درک میکنن.
وقتی دیوید بکهام تو مطبوعات به خاطر گرفتن کارت قرمز تو مسابقه جام جهانی 1998 برابر آرژانتین مورد انتقاد شدید قرار گرفت، فرگوسن میدونست کاری که کمترین کمک رو میکنه اینه که اونم مثل بقیه از بکهام انتقاد کنه. اما اون با بکهام صحبت کرد و بهش فهموند که این اتفاقا پیش میاد و نباید اجازه بده این جور اتفاقا اعتماد به نفسش رو از بین ببره. فرگوسن معتقده جمله کارت خوب بود، قدرتمندترین ابزاریه که یه مربی برای کمک به بازیکناش در رسیدن به تموم تواناییهای بالقوه شون داره.
امیدوارم از این پادکست لذت برده باشید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب رهبر درونگرا : نوشته: جنیفر کانوایلر
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب ذهن گسترده : نوشته: آنی مورفی پال
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب کی بود کی بود؟ : نوشته: کارول تاوریس و الیوت آرونسون