یکی از بهترین انواع تفریحات انجام دادن کارهای غیرممکن است. “والت دیزنی”
خلاصه کتاب سختترین نکات در مورد سختترین چیزها : نوشته: بن هوروویتز
معرفی و خلاصه کتاب سختترین نکات در مورد سختترین چیزها : نوشته: بن هوروویتز
این روزا بازار راه اندازی کسب و کار حسابی داغه و همه در تلاشن برای خودشون یه کسب و کاری داشته باشن، و قطعا هر بیزینسی هم به یک مدیر نیاز داره. درسته شما به تنهایی تصمیم گرفتین و تنهایی قراره این بیزینس رو راه بندازین اما بالاخره بعد از گذشت چند ماه آدمای جدیدی هم به این کسب و کار اضافه میشن و اونوقته که شما در مقام مدیر قرار می گیرید و باید راه و رسم مدیریت بلد باشید و گرنه ایده و مجموعه و کسب و کار چند روزه از بین میره و شما می مونید و حسرت هاتون. پس اگه قراره در آینده نزدیک کسب و کار خودتون راه بندازید یا سمت مدیریتی به عهده بگیرین یا در حال حاضر مدیریت یه مجموعه رو به عهده دارین، تو این خلاصه کتاب همراهمون باش، چون قرار نکاتی رو بهتون بگیم که حسابی به دردتون می خوره و میتونه کسب و کارتون رو متحول کنه.
خلاصه متنی رایگان کتاب سختترین نکات در مورد سختترین چیزها
این روزا بازار راه اندازی کسب و کار حسابی داغه و همه در تلاشن برای خودشون یه کسب و کاری داشته باشن
و قطعا هر بیزینسیهم به یک مدیر نیاز داره.
درسته شما به تنهایی تصمیم گرفتین و تنهایی قراره این بیزینس رو راه بندازین اما بالاخره بعد از گذشت چند ماه آدمای جدیدی هم به این کسب و کار اضافه میشن و اونوقته که شما در مقام مدیر قرار می گیرید و باید راه و رسم مدیریت بلد باشید و گرنه ایده و مجموعه و کسب و کار چند روزه از بین میره و شما می مونید و حسرت هاتون.
اینکه شما ایده ای به ذهنتون رسیده و کسب و کاری رو راه انداختین دلیل نمیشه اصول مدیریتی ام بلد باشید.
مدیریت کردن و مدیر بودن نیاز به آموزش و تجربه زیادی داره حتی خیلی از مدیرای به ظاهر تحصیل کرده هم یجایی کم میارن و احتمال اینکه تصمیم های اشتباهی برای شرکت بگیرن وجود داره.
پس اگه قرار در آینده نزدیک کسب و کار خودتون راه بندازید یا سمت مدیریتی به عهده بگیرین یا در حال حاضر مدیریتیه مجموعه رو به عهده دارین تا آخر این خلاصه کتاب همراهمون باش چون قرار نکاتی رو بهتون بگیم که حسابی به دردتون می خوره و میتونه کسب و کارتون رو متحول کنه.
در این خلاصه کتاب بن هوروویتز نویسنده کتاب از مسیر سخت مدیریت برامون میگه و تاکید داره مدیریت بر خلاف ظاهر گول زننده ای که داره پر از سختیها و مسئولیت های فراوونه که کمتر کسی می تونه به خوبی از عهده اش بربیاد.
بنجامین آبراهام هوروویتز تاجر، سرمایه گذار، وبلاگ نویس و نویسنده این کتاب
مدرک کارشناسی خودش رو در رشته علوم کامپیوتر از دانشگاه کلمبیا دریافت کرده و همین رشته رو در دانشگاه کالیفرنیا لس آنجلس ادامه داده و کار خودش رو به عنوان مهندس کامپیوتر شروع کرد و چند سال بعد معاون مدیرعامل شرکت Netscape شد و یک سال بعد هم به سمت قائم مقام بخش تجارت الکترونیک شرکت AOL رسید.
هوروویتز از مؤسسین و شرکای شرکت اندرسن هوروویتز که در شرکت هایی مثل فیس بوک، توئیتر، گوگل، اپل، اسکایپ، گیت هاب، پینترست، و...
سرمایه گذاری کرده و در حال حاضر در سیلیکون ولی زندگی می کنه. شرکت اندرسن یه شرکت سرمایه گذاری مخاطره ای در سیلیکون ولی که روی کارآفرینای جوون و نسل بعدی شرکت های تکنولوژی سرمایهگذاری می کنه.
با هم خلاصه این کتاب مفید و کاربردی رو بشنویم.
هوروویتز میگه شیوه مدیریت کردن من مثل جنگجوهای ساموراییه
پیشنهادش به بقیه اینه که همیشه مرگ رو در نظر داشته باشید.
اگه یه جنگجو همیشه مرگ رو در نظر داشته باشه و جوری زندگی کنه که انگار هر روز آخرین روز عمرشه ، تموم کارهاش رو درست انجام میده. در حالت مشابه هم اگه یه مدیر همیشه این درس رو در ذهنش داشته باشه، تمرکز کافی برای انجام کارهاش داره.
بن هاروویتز به قطعیت میگه اگه انتخاب بین گزینه های وحشتناک و فاجعه رو نمی پسندین و براتون سخته یکیش رو انتخاب کنید، هرگز مدیرعامل نشید چون این مسیر پر از انتخابای سخت و چالشای کمرشکنه که فقط تعداد محدودی از آدما به خوبی از پسش برمیان.
در لابه لای تجربیاتش از مدیریت هم خاطره ای رو تعریف می کنه و میگه:
بیل کمپل رئیس هیئت مدیرهی اپل، همیشه به من میگفت: تو بهترین مدیرعاملی هستی که باهاش کار کردم.
این حرف برای من خیلی غیرقابل باور بود چون کمپل سابقه کار با استیو جابز، جف بزوس و آدمای معروفی رو داشت. اما شرکت من از اون شرکت هایی بود که اون زمان در مسیر سراشیبی قرار داشت.
وقتی دلیل حرفش رو ازش پرسیدم گفت:
مدیرعامل های خوب در زمان صلح و مدیرعامل های خوب در زمان جنگ کم نیستن، ولی تقریباً هیچ مدیرعاملی نمی تونه هم در زمان صلح و هم در زمان مان جنگ خوب عمل کنه. ولی تو از اون مدیرعامل های جنگ و صلح هستی!
از نظر نویسنده مدیری میتونه موفق باشه که از پشت عینک جدیدی به دنیای تجارت نگاه کنه و برای بهبود کارش فرمول منحصر به فرد خودش رو در کار پیدا کنه. برای داشتن یه شرکت خوب و موفق در درجه اول باید یه تیم درجه یک داشته باشیم اما چطور می تونیم به این اطمینان برسیم؟
همه مدیرا در تلاشن تا بهترین نیروها رو استخدام کنن و گاهی شتاب زده شروع به نیرو گرفتن می کنن و دنبال استخدام افرادی میرن که در بازار کار با عنوان بهترین مدیر فروش، بهترین مدیر منابع انسانی و ... برچسب خوردن اما چه تضمینی هست که اون فرد در شرکت شما هم خوب عمل کنه و در همین سطح بالا باقی بمونه.
اگه مدیر باتجربه ای باشید باید بدونید که استخدام بهترین ها همیشه هم خوب نیست و بارها پیش اومده که افراد مبتدی در شرایط سخت به کمک شرکت اومدن و ایده هایی رو ارائه دادن که تونسته شرکت رو از ورشکستگی نجات بده.
پس به عنوان اولین نکته، باید بدونیم اینکه فردی در مصاحبه اش خوب باشه و نظر آدمای معرفش هم در موردش عالی باشه به این معنی نیست که در آینده هم عملکرد خوبی در شرکت ما داره.
در این مورد دوتا دیدگاه وجود داره: دیدگاه اول اینه که برای شما مهم باشه فردی که استخدام می کنید اسم و رسم خوبی داشته باشه و در حوزه کاری خودش آدم معروفی باشه، اما دیدگاه دوم اینه فردی که قراره استخدامش کنید کارش رو با چه کیفیتی انجام میده و در عمل کارش رو چطور به شما نشون میده.
شما می تونید از یه آدم مبتدی با آموزش های شرکتی نیرویی بسازید که هزار برابر بهتر از همون آدم معروف کار کنه و استاندارد بالاتری داشته باشه.
اگه عزمتون رو جزم کردین
و تصمیم گرفتین این مسئولیت مهم رو به عهده بگیرین و اسم مدیرعامل رو با خودتون داشته باشید باید بدونید شما تا آخرین لحظه در زمین مبارزه هستید و سرنوشت شرکت و اعضای تیم به دست شماست و موقعیت هایی پیش میاد که باید تصمیمات مرگ و زندگی بگیرید.
ممکنه گاهی لازم باشه بهترین دوستاتون رو اخراج کنید یا حتی کمی پیچیده تر کل تیم رو اخراج کنید.
کسی که اهل دوستی و رودروایسیه و نمیتونه به بقیه نه بگه و اسیر احساسات میشه نمی تونه مدیر خوبی باشه.
شخصی رو در نظر بگیرید که با هزار رویا شرکتی رو تاسیس کرده و مدیریت شرکت رو قبول کرده.
شما رویای پول دار شدن، تفریح کردن، پیشرفت روز به روز رو توی سرتون دارید و احساس می کنید همه اینها در یه قدمی شما قرار داره.
متأسفانه هیچ شرکتی قرار نیست خیلی زود به این رویاها برسه و حتی ممکنه هیچ وقت در یک قدمی اونها هم قرار نگیره.
مشکلات زیادی ممکنه سر راه شما قرار بگیره: بحران های مالی، از دست دادن مشتریای بزرگ، فروپاشی اعضای تیم، و در نهایت ورشکستگی! مبارزه بخشی اجتناب ناپذیر از مسئولیت یک شرکته و این میتونه شامل تحمل استرس و بیخوابی و به خطر افتادن زندگی عاطفی و اتفاقای این چنینی باشه.
استرسی که در شرایط بحرانی وجود داره میتونه سلامت روحی و جسمی شما رو تحت شعاع قرار بده و روابط اجتماعی شما رو متزلزل کنه.
اما در نهایت مدیر عامل مسئول مذاکره است و باید در مقابل چالش هایی قرار بگیره که شرکت باهاشون دست و پنجه نرم می کنه.
این مبارزه میتونه غیر قابل تحمل به نظر برسه. کشمکش و درگیری در کار بخش جدا نشدنی مدیریته و هر مدیری باید قبل از مواجه با چالش های پیش رو استراتژی های خودش رو برای مقابله با اونها داشته باشه و فراموش نکنه در این مواقع کار گروهی میتونه کمک زیادی به خودش و شرکت بکنه.
اشتباهی که خیلی از افراد در زمان مواجه با چالش انجام میدن اینه که بار مشکلات رو به تنهایی به دوش می کشن و اجازه نمیدن کسی وارد مرز اونها بشه.
اونها حصاری دور خودشون می کشن و اجازه نمیدن بقیه افراد تیم وارد بشن.
در صورت مواجهه با بحران تا حد امکان سعی کنید از مشورت های گروهی کمک بگیرید و اجازه بدین دیگران هم برای کمک داوطلب بشن.
تجربه ای که یکی از مدیرای یه شرکت برنامه نویسی داشته این بوده که در محلی خارج از شرکت افراد تیم رو دور هم جمع کرده و صادقانه مشکل رو با اونها مطرح کرده، و به اونها این اطمینان داده که با کمک هم مشکل رو حل می کنن و به روزای اوجشون برمی گردن اما از طرفی این حق رو برای اونها هم در نظر گرفته که اگه فردی دوست داره میتونه شرکت رو ترک کنه.
اون شرکت تونست زنده بمونه و قیمت سهام خودش رو افزایش بده.
راهکار دیگه ای که در این مواقع باید ازش استفاده کنیم خلاقیته
فراتر از وضعیت فعلی فکر کنیم. خیلی از شرکت هایی که با مشکل مالی مواجه میشن گاهی تصمیم های سرنوشت سازی گرفتن به عنوان مثال شرکتی که برای تامین مالی بیشتر، سهامش رو عمومی می کنه و سرمایه مورد نیاز رو به دست میاره و شرکت جون تازه ای به خودش می گیره یه نمونه از خلاقیت در تفکر رو نشون میده
خلاقیت میتونه درهای بزرگی رو به روی شما باز کنه و شما رو چند قدم جلوتر از جایی که الان هستین قرار بده. اگه به اندازه کافی خلاق نیستین و توانایی حل مساله رو ندارید شاید این سمت برای شما ساخته نشده.
یکی دیگه از راهکارهایی که میتونه نجات دهنده باشه دوری از مشکلات اطرافتونه. افق دیدتون رو بازتر کنید.
راننده ماشین مسابقه ای رو در نظر بگیرید که هدفش برد در مسابقه اس. اگه اون راننده به جای تمرکز روی جاده پیش رو، روی یه قدمی خودش تمرکز کنه و حواسش پرت دورو برش باشه هیچ وقت نمیتونه طعم برد رو بچشه.
شما هم به عنوان یه مدیر باید یاد بگیرید که روی آینده و راه حل های پیش رو تمرکز کنید نه مشکلات اطراف خودتون! برای تسلط به اوضاع حرفهای تیم رو بشنوید و به اونها اجازه بدید مشکلات خودشون و شرکت رو صادقانه با شما در میون بذارن و اگه راهکار یا پیشنهادی دارن ارائه بدن. با روی باز مشکلات رو بپذیرید و منتظر نباشید مشکلات دونه دونه شما رو از پا دربیارن.
قبل از هر چالشی به مبارزه با اون چالش برید و ممنون کارمندایی باشید که شما رو آگاه می کنن. نیروی کار شفاف و صادق برای موفقیت شما خیلی مهمه. پس قدرشون رو بدونید.
یادتون باشه روی مشکلات شرکت سرپوش نذارید، اخبار بد خیلی سریع پخش میشن پس تلاش برای مخفی کاری و رازداری میتونه بزرگترین آسیب رو به شما و شرکت بزنه.
و به سرعت اعتماد کارمنداتون از دست میدین و روحیه اونها تضعیف میشه. قبل از هر شایعه سازی خودتون دست به کار بشید و با افراد تیم صحبت کنید.
مورد بعدی که یه مدیر باید ازش آگاه باشه اخبار به روز. شما باید از جدیدترین تکنولوژی ها باخبر باشید و برای هر تغییر احتمالی خودتون رو آماده کنید.
خیلی از مدیرا از توهم مثبت رنج می برن و این ایده رو دارن که کارمندای من نمیتون شرایط شرکت رو درک کنن و من خودم به تنهایی از پس مشکل برمیام. پس فقط اخبار مثبت رو با اونها در میون میذارن و مدام در تلاشن تا تنهایی و یه تنه مشکلات رو حل کنن.
اما این رفتار بزرگترین آسیب رو در درجه اول به شرکت و بعد به شما میرسونه. چون مدیر عامل همیشه مقصر هر بحرانیه و باعث میشه که اون بحران ویرانگرتر بشه.
شاید بزرگترین مشکل برای شما همین موضوعی باشه که قراره در موردش صحبت کنیم
اخراج کردن!! یکی از کارهایی که هر مدیر عاملی از اون می ترسه، اخراج افراد . اما باید بدونیم هیچ کس دوست نداره کسی رو اخراج کنه اما اگه این کار به صلاح شما و شرکت باشه باید بی معطلی اون رو انجام بدین. البته اخراج منصفانه.
واضحه که این عمل شما میتونه تبعاتی رو در شرکت داشته باشه و اگه به اشتباه این کار انجام بدین تبعات جبران ناپذیری رو داره و میتونه تیم رو بهم بریزه. اما زمانی که به اخراج نیاز هست، مهمه که سریع باشید و زود تصمیم گیری کنید. این کار رو به تعویق نندازید.
چون این کار مثل این میمونه که شما روی یه زخم رو فقط بپوشونید.
اما زخم به قوت خودش باقیه. مرحله بعدی شفاف سازی این کار برای بقیه اعضای تیمه. اونها حق دارن بدونن این تصمیمات بر چه اساسی گرفته میشه و خودشون رو در معرض اخراج شدن احساس نکنن.
البته اخراج کارمندا به مراتب ساده تر از اخراج مدیرای اجرایی و میانیه.
زمانی که یه شرکت روزهای سختی رو میگذرونه و از نظر مالی و ابعاد دیگه در خطر شاید به صلاح شرکت باشه که بعضی از مدیرای اجرایی و میانی اخراج بشن.
این یکی از همون تصمیماتیه که ازش با عنوان تصمیم مرگ و زندگی یاد میشه.
شما باید همه جوانب رو بررسی کنید و اگه تصمیم درستی برای اخراج گرفتید این درک رو داشته باشید که این کار به نفع شرکت بوده و بررسی کنید که چرا مرتکب این استخدام اشتباه شدین و این موضوع رو به هیئت مدیره توضیح بدین.
پذیرفتن اشتباه اعتماد سازی می کنه و باعث میشه شرکت از وضعیت بدی که در اون گیر افتاده بیرون بیاد.
فراموش نکنید افراد رو با تحقیر اخراج نکنید
هر رفتار شما میتونه تاثیر بزرگی روی عملکرد خودتون و شرکت داشته باشه.
مدیر شرکت اپل، میگه: شما نمی تونید اجازه بدین اون فرد شغل خودش رو حفظ کنه، اما شما می تونید به اون فرد اجازه بدین احترام خودش رو حفظ کنه."
رفتار منصفانه و محترمانه چیزیه که شما رو متمایز می کنه. مراقب افراد شرکت باشید ساختار منابع انسانی رو طوری بچینید که تمرکزشون روی آموزش خوب به اعضای تیم باشه. استاندارد های اونها رو بالا نگه دارید و تیم باکیفیتی بسازید.
یه مجموعه خوب با مراقبت خوب به دست میاد. افراد مهم تر از محصولات یا سود شما هستن.
پس چطور می تونید به خوبی از این اعضا مراقبت کنید؟ در درجه اول اطمینان پیدا کنید که منابع انسانی قابل اعتمادی دارید.
اونها می تونن سیگنال های ارزشمندی در مورد تیم به شما بدن. مشکلاتی که در شرکت برای شما قابل مشاهده نیست رو می تونید از طریق منابع انسانی به دست بیارید.
روی آموزش کارمنداتون سرمایه گذاری کنید تا بهتر با نقش هاشون تناسب داشته باشه. برای اونها ارزش قائل باشید و اونها رو جزئی از شرکت بدونید.
برای اینکه بعدا به فکر اخراج نیفتید افراد رو بر اساس نقاط قوتشون استخدام کنید.
در زمان استخدام تمرکز شما باید رو نقاط قوت افراد باشه و اونها رو صرفا به خاطر نقاط ضعفشون رد نکنید .
استخدام نیروی مناسب کاری مشکل و زمانبر. و معیارهای استخدام برای هر سمتی متفاوته. شما نمی تونید استانداردی که در زمان استخدام یه کارشناس فروش دارید رو همزمان وقتی قرار یه مدیر فروش استخدام کنید داشته باشید.
هر مدیر عامل و مؤسسی دوست داره افراد از کار کردن در اونجا لذت ببرن اما واقعی کردن این رویا به راحتی گفتنش نیست.
سیاست هایی رو برای استخدام و جذب نیرو داشته باشید تا بهترین انتخاب رو داشته باشید.
بعد از استخدام نوبت به ساختن یه محیط شاد و آروم میرسه محیطی که همه در کنار هم رشد کنن و یاد بگیرن. این رو نه فقط یه شعار که یه مسیر در نظر بگیرید و هر روز برای زیباتر شدنش تلاش کنید.
برای رسیدن به سود بالاتر و درامد بهتر چشمتون رو روی خیلی از مسائل نبندید. برای اعضای تیمتون ارزش قائل باشید و برای اونها وقت بذارید. زمانی که به عنوان یه مدیر عامل، مسیر درست رو پیدا کردید جهت رو به بقیه هم نشون بدید و از اونها بخواید این مسیر رو دنبال کنن.
اداره یه کسب و کار یه کار سخت و پر چالشه و باید به چشم یه مبارزه بهش نگاه کنید.
مسئوليت مدیریت شرکت رو باید اینطوری نگاه کنیم که یه مدیر میتونه با تصمیماتش شرکت رو زنده نگه داره یا در آینده ای نزدیک از بین ببره. همیشه شما رویاهای مدیر شدن و یه شبه پولدار شدن رو در سرتون داشتین اما وقتش بود با ابعاد بزرگتری روبرو بشید.
شما باید همیشه تلاش کنید که معتبر باشید و به شرکت وفادار بمونید.
این کتاب پر از نکته بود و هر خطی از کتاب بخشی از تجربه نویسنده اس. تموم سعی مون رو کردیم تا کلیدی ترین و مهم ترین نکات رو در این خلاصه کتاب بگنجونیم. امیدواریم مطالب گفته شده براتون مفید باشه. اگه تصمیم تون رو گرفتین و چالش های مدیریت رو به جون می خرید و قصد شروع یه بیزینس رو دارید ما بهتون خلاصه کتاب استارتاپ 100 دلاری رو پیشنهاد میدیم که از 365 بوک بشنوید. امیدواریم از پس چالش های زندگی به خوبی بربیایید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب اگه آبروتون جلو جمع بره : نوشته: جان رانسون
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب قبیله میلیونرها : نوشته: دیوید آزبورن، پَت هیبان
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب رقابت در برابر شانس : نوشته: کلایتون کریستنسن