یکی از بهترین انواع تفریحات انجام دادن کارهای غیرممکن است. “والت دیزنی”
خلاصه کتاب طرز فکر : نوشته: کارول دوِک
معرفی و خلاصه کتاب طرز فکر : نوشته: کارول دوِک
کارول دوک سعی داره توی این کتاب طرز نگاه مارو نسبت به زندگی و موفقیت تغییر بده و معتقده که امکان پیشرفت برای همه وجود داره و انسانهای نابغه، آدمهای خارقالعادهای نبودن؛ فقط نگاه و طرز فکر متفاوتی نسبت به زندگی داشتن.
خلاصه متنی رایگان کتاب طرز فکر
دکتر کارول دوک؛ محقق ، نظریه پرداز حوزه یادگیری و انگیزش، استاد دانشگاه استنفورد و متفکر روانشناسی مثبت گراس
خارج از فضای دانشگاه کارول بیشتر به خاطر کتابی تحت عنوان ذهنیت یا طرز فکر شناخته میشه. کتابی که ازش صحبت میکنیم یه کتاب خیلی موفق و پرفروشه که میشه به حرفاش اعتماد و روش حساب کرد.
وقتی صحبت از یه کتاب روانشناسی مثبت گرا میشه، همه یاد کتابای زرد پرشماری میفتن که اگه بخوام اسم ببرم دو سه تا پادکست طول میکشه ولی اینطور نیست؛ کارول حدود سی سال از عمرش رو صرف تحقیق تو این زمینه کرده و نظریههاش نه فقط بین مردم بلکه توی کسب و کارهای بزرگ هم داره دست به دست میشه.
اون توی چند دهه پژوهش تونسته قدرت ذهن ما رو کشف کنه و توی این کتاب توضیح میده که چرا فقط توانایی و استعداد نیست که ما رو به موفقیت میرسونه و ذهنیت توی این قضیه نقش اصلی رو بازی میکنه.
توی این کتاب متوجه میشیم که چرا تعریف و تمجید از هوش و توانایی باعث عزت نفس و موفقیت نمیشه و حتی ممکنه اون رو به خطر بندازه. اواخر کتاب، راهکارهای عملی زیادی برای تغییر طرز فکر مطرح میشه که میتونه خیلی جذاب باشه.
این کتاب رو به همه کسایی که میخوان خودشونو بهتر بشناسن و بدونن که طرز فکر چه تاثیری روی خودشون و اطرافیانشون داره پیشنهاد میکنم.
همونطور که گفتم کارول توی سالها تحقیقاتش چیزی رو که شاید همه پدرمادرای خوب معلما و ورزشکارها از قبل میدونستن رو برامون آشکار کرده : این که ذهنیت ما اساس موفقیتمونه. در ادامه حرف اصلی کتاب رو توی شش درس براتون روشن میکنیم. امیدوارم تا آخر پادکست همراهمون باشین.
درس اول : دو نوع متفاوت ذهنیت
مردم با ذهنیت ثابت فکر میکنن که میزان هوش ثابته و قرار نیست تغییر کنه.
این باعث میشه که اونها از دور باهوش به نظر بیان چون هیچ وقت خودشونو به چالش نمیکشن، وقتی که شکست میخورن از اون درس نمیگیرن و به گذشته نگاه نمیکنن که این باعث عقب موندگی اونها میشه.
تو مواجهه با موانع اون ها حالت تدافعی میگیرن یا به راحتی تسلیم میشن. این افراد تلاش رو بی فایده میدونن و معتقدن که فقط نابغه ها هستن که از ما برترن چون اون ها با یه استعداد خاص متولد شدن.
آدمای با ذهنیت ثابت وقتی ازشون انتقاد میشه، سریع ردش میکن. این جور آدما با دیدن موفقیت بقیه احساس خطر میکنن چون معمولا اونها نسبت به تواناییشون دستاوردهای کمتری دارن.
در مقابل ، آدم های با ذهنیت رشد یافته معتقدن که هوش قابل پیشرفت و رشده. این ما رو به سمت یادگیری سوق میده؛ در نتیجه به جای اجتناب از چالش، از اونها استقبال میکنن. اون ها در مواجهه با موانع تسلیم نمیشن و برای حل کردنشون پافشاری میکنن و تلاش رو راهی برای موفقیت میدونن.
این آدما انتقاد رو میپذیرن و از اونها برای پیشرفتشون استفاده میکنن. در نهایت، اون ها از موفقیت بقیه الهام و از اونها یاد میگیرن. این ویژگی ها باعث میشه اونها از نهایت پتانسیلشون استفاده کنن.
درس دوم : ذهنیت در ورزش
حتما مایکل جوردن ( Micheal Jordan ) رو میشناسین. بسکتبالیستی با استعداد خارق العاده که میشه گفت یه انسان معمولی نیست. اون یکی از سختکوشترین ورزشکارای تاریخ بود.
شاید باورتون نشه ولی اون از طرف تیم بسکتبال دبیرستان و دو تا از تیم های لیگ انبیای ( NBA ) رد شده بود. مادرش مدام بهش میگفت که سخت کوش و منظم باشه و این دقیقا کاری بود که انجام میداد.
اون ساعت شیش صبح از خونه بیرون میرفت تا قبل از شروع مدرسه تمرین کنه. ولی همه که مثل اون نیستن. تکلیف آدمای معمولی چی میشه؟ وقتی میگیم آدمای معمولی یعنی داریم درباره اکثر مردم حرف میزنیم
کارول اینطور جواب میده : با نهایت احترام برای مهارت های اونها و با وجود مقدار کمی تلاش که نیاز بود تا آدمای نابغه رو به چیزی که هستن برسونه، همه میتونن ذهنیت ثابتشون رو ارتقا بدن.
ممکنه ادمای معمولی یاد نگرفته باشن که چطور سخت کار کنن یا با شکست ها کنار بیان اما رمز موفقیت ورزشکارها یه ذهنیت رو به رشده که بهشون اجازه میده تا روند موفقیتشون رو تو طولانی مدت حفظ کنن.
کارول متوجه شد که ورزشکارهای با ذهن رشد یافته چند تا مولفه ذهنی دارن : اول این که اونا موفقیت رو توی یادگیری و پیشرفت با تمام قوا میدونن. دوما شکست رو به انگیزه تبدیل میکنن و در نهایت فرایندهایی که موجب موفقیت اونها میشه رو با جدیت دنبال میکنن.
درس سوم : ذهنیت در کسب و کار
جیم کالینز ( Jim Collins ) و همکاراش طی پنج سال پروژه تحقیقیای رو انجام دادن تا متوجه بشن که چطور شرکتها از خوب به عالی تبدیل میشن. یه چیزی که متوجه شدن این بود که پشت شرکت هایی که پیشرفت چشمگیری داشتن رییسهایی با ذهن رشد یافته بود.
توی اواخر سال ۱۹۸۰ شرکت آی بی ام به یه مشکل برخورده بود. فرهنگ اون ها طوری شکل گرفته بود که مردم سعی میکردن فقط از هم دیگه بهتر و نسبت به هم رقابت جو باشن. فرهنگ اون ها باعث شده بود که آدمها حالت تدافعی داشته باشن که این جلوی یادگیری و پیشرفتشون رو میگرفت.
توی سال ۱۹۹۳، اونها از یه آدم حرفهای به نام لو گرستنر ( Lou Gerstner ) خواستن تا یه سر و سامونی به اوضاع بده و مدیرعامل شرکت بشه. لو یه ذهنیت رشد یافته داشت و سعی کرد تا از کارتیمی حمایت کنه و از شر این فرهنگ خشک و به دردنخور خلاص بشه. طی ۹ سال، ارزش شرکت آیبیام ۸۰۰ درصد اضافه شد.
کارول این طور استدلال میکنه که کسب و کارهای موفق باید رییسها و مدیران و کارمندایی تربیت کنه که ذهن رشدیافته داشته باشن. این وضعیت حاصل نمیشه مگر اینکه این طرز تفکر رو تو جامعه پرورش بدیم.
برای این کار باید باید چند تا باور رو جا بندازیم : اولا مهارت ها قابل یادگیری هستن و از آسمون نیومدن. ثانیا؛ شرکت ها و سازمان ها برای یادگیری و پشتکار ارزش قائلن نه واسه استعداد ذاتی صرف.
ثالثا؛ آدما باید از هم دیگه انتقاد کنن. نه اینکه همو بکوبنا؛ انتقادی که باعث پیشرفت و یادگیری طرف مقابل در آینده بشه و سر آخر اینکه از مدیرها باید به عنوان ریش سفید راهنمایی گرفته بشه. هر چی باشه اونا چندتا پیرهن بیشتر پاره کردن.
درس چهارم : ذهنیت در رابطه
معمولا ادما برای تسکین درد تموم شدن روابطشون از دو راه استفاده میکنن. راه اول اینه که به خودشون برچسب میزنن که من دوست داشتنی نیستم و از این حرفا و دنبال یه راه برای انتقام میگردن.
این طرز فکر آدمای با ذهنیت ثابته. اون ها اجازه میدن که این افکار بهشون آسیب برسونه و اون ها رو از مسیر اصلی زندگی و برقراری مجدد رابطه با دیگران در آینده دور کنه.
از اون طرف، آدمای با طرز فکر رو به رشد یاد میگیرن، میبخشن و ادامه میدن هرچند که عمیقا از این تجربیات آسیب دیده باشن. توی یه رابطه شما باید ویژگی های خودتون و طرف مقابلتون رو باور کنین.
در این صورته که رابطه پابرجا باقی میمونه. ذهن رو به رشد میگه برای یه رابطه همیشه راه پیشرفت وجود داره. دو تا از تفکرهای ذهن های ثابت درباره رابطه اینه که، اولا اگه نیاز بود روی رابطه کار کنین، رابطه از اول به وجود نمیومد.
حقیقت اینه که همه رابطه ها جای کار دارن و باید براشون زحمت کشید. شما نمیتونید انتظار داشته باشین که طرف مقابلتون بدون این که باهاش مراوده داشته باشین از نیازهای شما باخبر باشه.
ایده رومانتیکی که از یه رابطه بدون مشکل میگه که خود به خود خوب پیش میره از بیخ اشتباهه. دومین طرز فکر ذهنیت ثابت دربارهی رابطه اینه که اگه مشکلی تو رابطه وجود داره نشون دهنده نقص شخصیت طرفین رابطه اس. معمولا آدما مشکلات رو گردن طرف مقابل میندازن و اون رو به شخصیتش ربط میدن.
اون ها فکر میکنن که طرف مقابلشون ذاتا عصبانیه در حالی که مشکل فرد نیست بلکه وضعیتیه که اونها توش قرار گرفتن. مثلا اگه جولی وقتی جیم هرروز از سر کار برمیگرده عصبانیه، جیم به جای اینکه جولی رو به خاطر عصبانی بودنش سرزنش کنه میتونه به اوضاع دقت کنه و با صحبت کردن با جولی متوجه بشه که چرا اون عصبانیه. با انجام دادن این کار، راه حل میتونه پیدا بشه.
در آخر اینکه طرف مقابلتون ممکنه مهارت ها ، باور ها و ارزش های متفاوتی نسبت به شما داشته باشه. ذهنیت رو به رشد نسبت به یک رابطه به خودتون و طرف مقابل شما کمک میکنه تا به هدف هاتون برسین و از حداکثر مهارتتون استفاده کنین.
درس پنجم : ذهنیت والدین و معلم ها
حسی که بچه ها نسبت به خودشون دارن به شدت بستگی به پیامها و انتقادهایی داره که از والدین و معلم هاشون دریافت میکنن. این مسئله تاثیر مستقیمی رو یادگیری و پیشرفت اون ها داره.
توی هر برخوردی که با بچههاتون میکنین از خودتون بپرسین آیا من دارم پیام یه ذهن ثابت رو به بچه میدم و قضاوتش میکنم یا دارم به شیوه یه ذهن رشدیافته باهاش برخورد میکنم که پیام اصلیش اینه که تو یه آدم رشدیافته ای و من از پیشرفت تو لذت میبرم.
یه درس مهم دیگه اینه که هوش بچه هاتون رو تحسین نکنین. اگه به بچه بگین : تو خیلی سریع یادش گرفتی؛ تو خیلی باهوشی، چیزی که بچه میشنوه اینه که اگه چیزی رو سریع یاد نگیرم پس باهوش نیستم.
یا اگه شما بگین تو خیلی نابغه ای چون تونستی بدون اینکه درس بخونی نمره کامل بگیری، چیزی که بچه میشنوه اینه که بهتره درس نخونم تا والدینم فکر نکنن که نابغه نیستم.
این به این معنی نیست که بچه هاتون رو تشویق نکنین بلکه تلاش ها و انتخاب هاشون رو تحسین کنین؛ نه هوش و استعدادشون رو. میتونین بگین تو واقعا برای امتحان آماده شدی و پیشرفتت رو ثابت کردی. تو درست رو چندبار مرور کردی و خودت رو محک زدی. این فوق العاده اس!
این سناریو رو در نظر بگیرین: الیزابت یه بچه نه ساله اس که ژیمناستیک رو دوست داره و مصممه که توی مسابقات ژیمناستیک منطقهای اول بشه. اون خیلی تلاش کرد ولی این برای اول شدنش کافی نبود.
اون ناامید و افسرده شده. اگه شما پدر و مادرش بودین چی کار میکردین؟ ازتون میخوام از بین جوابهایی که میگم یه دونه رو انتخاب کنین: گزینه اول؛ بهش میگفتین به نظر ما تو بهترینی. گزینه دوم؛ بهش میگفتین اول شدن حقش بود و اونا این حق رو ازش گرفتن.
گزینه سوم؛ بهش میگفتین که مسئله مهمی نیست و ارزش غصه خوردن نداره. گزینه چهارم؛ بهش میگفتین که اون تواناییش رو داره و میتونه دفعه بعد موفق بشه. گزینه پنجم؛ بهش میگفتین که شایستگی برنده شدن رو نداشت. یه لحظه پادکستو نگه دارین و دربارش فکر کنین...
خب بیاین یکی یکی جواب ها رو بررسی کنیم.
جواب اول دروغی بیش نیست و علاوه بر اون باعث پیشرفتش نمیشه. توی جواب دوم مسئولیت رو گردن بقیه میندازیم در حالی که باید خود الیزابت رو مسئول بدونیم. جواب سوم دقیقا جواب یه ذهنیت ثابته که بهش یاد میده تا اگه نتونست تو مسیری موفق بشه، اون رو فاقد ارزش بدونه و از تلاش کردن براش دست بکشه.
درباره جواب چهارم مطمئنین که با همین توانایی الیزابت میتونه برنده بشه؟ اگه این دفعه نتونست برنده شه چه دلیلی داره که دفعه بعد اول بشه؟ جواب آخر به نظر یه کم بی رحمانه میاد ولی حتما شما به روش بهتری اون رو بیان میکنین.
اما این کار باید انجام بشه تا به الیزابت کمک کنین یه ذهنیت روبهرشد پیدا کنه که در آینده براش موفقیت به ارمغان بیاره. پدر الیزابت که ذهنیت رشد یافته ای داشت بهش گفت : الیزابت؛ میدونم چه حسی داری.
خیلی ناامیدکنندهاس که تمام تلاشت رو بکنی و برنده نشی. ولی میدونی که هنوز به هدفت نرسیدی. دخترای زیادی هستن که بیشتر از تو ژیمناستیک کار کردن و تلاش بیشتری کردن. اگه این چیزیه واقعا میخوای بهش برسی، باید با تمام وجود براش بجنگی. الیزابت این حرف رو آویزه گوشش کرد و زمان بیشتری رو برای ورزش مورد علاقه اش صرف کرد. سال بعد الیزابت برنده مسابقات منطقه ای شد.
درس ششم : چگونه ذهنیتتان را تغییر دهید
راه اول اینه که یه نگاهی به لپ تاپ کارول بندازیم. یه برنامه کامپیوتریه که برای شناخت ذهن طراحی شده تا با استفاده از فعالیت های کلاسی، وورک شاپهای آنلاین، وبینارها، سخنرانیها و ... باعث ایجاد یه ذهنیت رو به رشد توی دانشآموزا بشه.
این برنامه میتونه به شما هم کمک کنه. راه دوم برای تغییر ذهنیت اینه که ذهنیت رو به رشد رو خوب بشناسین. توی این پادکست ما اکثر ویژگی های این نوع ذهنیت رو بررسی کردیم.
تاثیری که شما با به اشتراک گذاشتن این پادکست میتونین رو بقیه بذارین رو تصور کنین. میتونین پادکست رو به دوستان، فامیل، همسر، دانش آموزا یا همکارانتون معرفی کنین. این یه پیام بازرگانی نیست. من برای تاثیر مثبت گذاشتن روی زندگی بقیه ارزش قائلم و با به اشتراک گذاشتن این پادکست شما میتونین به من تو این مسیر کمک کنین.
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب مهره حیاتی : نوشته: ست گودین
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب انسان خداگونه : نوشته: یووال نوح هراری
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب راهنمای یک فضانورد برای زندگی روی زمین : نوشته: کریس هدفیلد