خلاصه کتاب قانون ۱۰ برابر : نوشته: گرنت کاردون

معرفی و خلاصه کتاب قانون ۱۰ برابر : نوشته: گرنت کاردون

اگه از بزرگ فکر کردن می‌ترسی، حتما حتما این خلاصه کتاب رو گوش کن! کتاب قانون ۱۰ برابر، پر از راهکارهای عملی برای موفقیت توی کسب و کاره و به هر کسی که دنبال پیشرفته، پیشنهاد می‌کنیم این کتاب رو بخونه.هر جور حساب کنیم، توصیه‌های آدمی که خودش مدیرعامل چندین شرکت بزرگ و سودآوره، خیلی می‌تونه جذاب و کمک‌کننده باشه! گرنت کاردون متخصص آموزش فروشه که راه و رسم فروش بیشتر و پیشرفت رو به خیلی از کسب و کارهای بزرگ دنیا هم آموزش داده.  تازه این کتاب سومین کتاب پرفروش این نویسنده هم هست!

خلاصه متنی رایگان کتاب قانون ۱۰ برابر

گرنت کاردون؛ نویسنده، سخندان، کارآفرین و متخصص آموزش فروش هستش

که راه و رسم فروش بیشتر و پیشرفت در کسب و کار رو به شرکت های سراسر جهان آموزش داده است. این کتاب سومین کتاب پرفروش اون هستش.

گرنت کاردون تو این کتاب میگه: اگه ما دنبال موفقیت فراتر از حد تصور هستیم و میخواهیم توی میدان رقابت پیروز میدان باشیم، مجبوریم که 10 باربر بیشتر از رقبامون برای رسیدن به برنامه ها و اهداق خودمون تلاش و کوشش کنیم.

قانون 10 برابر به این معناست که یعنی 10 برابر زمان و انرژی بذاریم که نتایج و دست آوردهامون 10 برابر بشوند.

10 باربر بیشتر سرمایه گذاری کنیم و 10 برابر پیشرفت کنیم.

اهدافتون رو 10 برابر کنید

اهدافمون باید 10 برابر بزرگتر از اون چیزیز باشه که انتظارشو داشتیم. اون موقع نتایجی که به دست میاریم 10 باربر بیشتر از اونیه که انتظارشو داشتیم. البته اگه میخواهید به این نتایج بزرگ تو کسب و کارتون برسید باید 10 برابر بیشتر از رقبا تلاش کنید.

مثلا : اگر میخواهید محصولتون رو به صورت تلفنی بفروشید و فکرمیکنید که اگه در طول روز با 10 مشتری تماس بگیرید کافیه با این نکته شما باید تماس با 100 مشتری رو هدف روزتون قرار بدید تا به نتایج شگفت انگیزی برسید.

آرزوهای بزرگ داشته باشید و هدفتون رو فراتر از رویاهاتون در نظر بگیرید. شاید کمی احمقانه به نظر بیاد ولی اگر رسیدن به هدفتون خیلی راحت باشد ممکن است حتی بعد از رسیدن به هدفتون احساس ناامیدی کنید و اگر شکست هم بخورید احساسا سرخوردگی و بی ارزشی کنید.

به اعتقاد گرند کاردون بهتر است که در راه برآورده کردن یک انتظار خیلی بالا شکست بخورید تا اینکه به یه هدف خیلی معمولی برسید.

مثلا اگه شما رویاتون نویسنده شدنه باید خودتون رو برای نوشتن یک رمان آماده کنید یعنی این هدفتون باشه نه نوشتن یک داستان 2 صفحه ای .

تا حالا در مورد 4 درجه از عمل چیزی شنیده اید.این مفهوم به این اشاره دارکه وقتی با یک موقعیت چالش برانگیز مواجه شدید به یکی ازین 4 روش میتونید عمل کنید.

شما میتونید هیچ کاری نکنید، تسلیم بشید، کار معمولی انجام بدید...یا دست به کاری بزرگ بزنید

روش آخر کلید موفق شدنه. برای اینکه این اصول رو در زندگی واقعی ببینید از دید کودکان بهش نگاه کنید. وقتی اون ها با یه چالش روبرو میشن برای حلش از تمام توانشون مایه میذارند. بنابراین از اونها الگو بگیرید. به جای اینکه مشخص کنید چند ساعت برای کار باید وقت بذارید، فقط زیاد کارکردن رو به عادت تبدیل کنید.

اگه میخواید محصولی رو به یه نفر بفروشید از جونتون برای قانع کردن اون شخص مایه بذارید و تا وقتی که محصولتون رو نفروختید عقب نکشید.

طبق قانون 10 برابروسط گذاشتن همه چیز، یعنی برای رسیدن به هدفتون تلاش انرژی و ایده ها رو سرمایه گذاری کنی.

وسط گذشاتن همه چیز یعنی برای پیدا کردن راه حل برای مشکل ها باید خارج از چارچوب فکر کنید.اگر

اهداف 10 برابر انتخاب کنید با مشکلات بزرگی روبرو میشید.این مشکلات افراد متوسط رو از پا درمیاره.

شما باید هوشمند باشید و از ذره ذره انرژی وتلاشتون استفاده کنید تا موفق بشید

برای رسیدن به موفقیت میانبری وجود ندارد. اگر میخواهید به موفقیت های بزرگی دست پیدا کنید باید مسیر های سختی رو پشت سر بذارید.موفق شدن اصلا راحت نیست.

میتونیم به ثروت دست پیدا کنیم اما اون مستلزم تلاش کوشش خستگی ناپذیر است.

مسئولیت 100 % زندگیتون رو به عهده بگیرید.

توی مسیر اهدافمون اگه بخواهیم خودمون رو قربانی بدونیم و تسلیم سرنوشت بشیم مطمعنا نمیتونیم به موفقیت برسیم. این رو بدونید که تا وقتی که از دست روزگار یا هرچیزی گله و شکایت کنید و خودتون رو قربانی بدونید، به هیچ دست آوردی توی زندگی نمیرسید.

موفقیت چیزی نیست که اتفاق بیوفته بلکه چیزیه که شما باید براش تلاش بکنید.

برای موفقیت باید کارهای بزرگ انجام بدید

وقتی خودتون رو برای کارهای بزرگ آماده میکنید فرصت هایی رو میبینید که قبل از این اصلا اون هارو نمیبینید.اگرتوی زندگیتون هیچ مشکلی ندارید مطمعن باشید که اهداف بزرگی توی سرتون نیست و کارهای بزرگی انجان ندادید.

بترسید اما حرکت کنید

وقتی میخواهیم کارهای بزرگی انجام بدیم و اهداف بزرگی داریم قطعا ذهن ما میترسه و مارو مجبور میکنه که اونرو رها کنیم ولی ما وقتی میدونیم موفقیت به این راحتی ها نیست نباید از پذیرش مسولیت وتلاش 10 برابری عقب نشینی کنیم و به متوسط بودن قانع بشیم.

باید دل به دریا بزنیم و ترس خودمون رو مدیریت کنین. باید نگرش خودتون رو نسبت به ترس تغییر بدید.

گرند کاردون میگه :کنترل کردن احساس ترس کار تازه ای نیست اما برای خلق موفقیت امری ضروری هستش.شای وجود ترس مانع از این شده باشه که پولتون رو سرمایه گذاری کنید و به مشتری خوب زنگ بزنید و در شهر دیگری برای یک موقعیت کاری خوب سفر کنید و رابطه ی خوبی رو برای به مرحله ی جدی تری برسونید.

همه ی ما ترس رو تجربه میکنیم اما چیزی که زندگی تون رو به کلی تغغیر میدهد این است که چگونه به ترس واکنش نشون میدیم. ترس شاخصی عالی هستش که افراد ثروتمند و موفق اون رو به عنوان سیگنالی برای فراتر از رفتن از اهداف الانشون در نظر میگیرند.

نگرشتون رو نسبت به انتقاد عوض کنید

وقتی ما در مسیر موفقیت هستیم افراد زیادی از مسیرو طرز فکر ما انتقاد میکنند.اما باید بدونید که این انتقاد ها نشونه ی اشتباه بودن مسیر ما نیست بلکه دقیقا برعکس .نشونه ی اینکه دقیقا تومسیر درستی هستیم.

مثلا :شخصی و رو در نظر بگیریم که شغلی ثابت و با جایگاه عالی خودش رو رها میکند تا کسب و کار شخصی خودش رو راه اندازی کند. تواین مسیر اعضای خونواده و دوستان انتقاد های زیادی میکنند ولی این نشونه ی اشتباه بودن مسیرش نیست بلکه داره توی مسیر موفقیت قدم میذارد.اگر مثل بقیه باشیم و اشتباهی نکنیم دلیلی ندارد که افراد سد راه ما باشند و از ما انتقاد کنند.

خاصیت کارهای بزرگ اینه که انتقاد برانگیزه.

یکی از قاعده های این کتاب اینه که براساس میزان انتقادی که به ما میشه میتونیم میزان موفقیت مون رو بسنجیم و اون رو ارزیابی کنیم.

کنترل روز کاری و احساساتتون رو در دست بگیرید خیلی از افراد نگران مدیریت زمانشون هستند. زمان محدوده و شما باید این نگرش رو در خودتون ایجاد کنید که انجام هرچیزی ممکن است.استراتژی موثر اینه که در زمان کمتر کار بیشتری رو انجام بدید. ببینید چقدر وقت دارید و بعد سخت کارکنید و زمانتون رو بودجه بندی کنید.

گرند کاردون بعد از به دنیا اومدن دخترش 1 ساعت زودتر بیدار میشد تا بتونه این زمان رو کنار دخترش سپری کنه و به همسرش اجازه بده که استراحت کند و این در حالی بودک همثل همیشه کار میکرد.

در این مسیر احساساتتون هم بسیار مهم هستند . احساساستی مثل ترس و غرور میتونند شماره عقب نگه دارند. ترس از ریسک میتونه جلوی موفقیت شمارو بگیرد. غرور بیش از حد هم شمارو از بازخورد گرفتن بیزار میکند.وقتی با این احساسات مواجه شدید کار شما اینه که از کنترل خارج نشید و به حرکت به سمت هدفتون ادامه بدید.

هدفتون رو چگونه انتخاب میکنید

توی این مسیر کاری که نباید انجام بدید اینه که راه کسانی رو دنبال کنید که اهدافشون رو به خاطر چیزی انتخاب کردند که از طرف جامعه ،بهشون تحمیل شده است.

مثلا :همیشه به افراد گفته شده که رضایت مشتری اهمیت بالایی دارد اما اکثر شرکت ها از همون اول مشتری های زیادی ندارند.پس باید در اینجا هدف باید بزرگ تر کردن دایره مشتری هاشون باشد. با ذهنیتی که ازین کتاب به دست میارید شما نباید از رضایت پایین مشتری ترسی داشته باشید،چون شما همیشه فراتر از انتظارشون ظاهر میشید.در نتیجه انرژیتون رو میتونید صرف پیدا کردن مشتری های جدید کنید.

برندهای بزرگ جلب مشتری رو نسبت به رضایت مشتری در اولویت قرار میدهند.

اونا میدونند که هرچی آدم های بیشتری در مورد برندشون صحبت کند مشتری های بیشتری رو سمت خودشون جلب میکنند.

در ادامه این مسیر شما باید اسم و برند شرکتتون رو به عنوان بزرگترین داراییتون در نظر بگیرید و روی یادآوری اون تمرکز کنید

مثلا وقتی مردم به خدمات حمل و نقل وتاکسی فکر میکنند به یاد اسنپ میوفتند. پس کاری رو انجام بدید که شرکت های موفق انجام دادند و محصول یا خدمتتون رو با افتخار تبلیغ کنید.

برای بازاریابی و استراتژی تبلیغاتتون زمان کافی بذارید و بودجه بندی کافی رو در نظر داشته باشید.

امیدوارم نهایت لذت رو ازین پادکست برده باشید.

در آخر، يک جمله طلایی از ايلان ماسک :