یکی از بهترین انواع تفریحات انجام دادن کارهای غیرممکن است. “والت دیزنی”
خلاصه کتاب قدرت پشیمانی : نوشته: دنیل پینک
معرفی و خلاصه کتاب قدرت پشیمانی : نوشته: دنیل پینک
تصمیماتی که توی زندگیمون میگیریم، باعث میشه هزاران هزار سناریو و شرایط مختلف برامون اتفاق بیفته. هیچ وقت نمیشه گفت کدوم اتفاق آخرش چطور تموم میشه و چه نتیجهای داره. اما با در نظر گرفتن احتمالات، میتونیم از خیلی از پشیمونیهایی که ممکنه تو زندگیمون حسشون کنیم، جلوگیری کنیم. و حتی میتونیم از اونایی که در حال حاضر تو زندگیمون وجود دارن، درس بگیریم، درکشون کنیم، و ازشون رد بشیم. توی کتاب "قدرت پشیمانی" نوشته دنیل پینک، از انواع پشیمونی و دلیل به وجود اومدنشون و همچنین راهکارهایی برای شناسایی و درکشون گفته شده که پیشنهاد میکنیم از دستش ندین.
خلاصه متنی رایگان کتاب قدرت پشیمانی
اگه کسی به شما بگه که تا الان هیچ پشیمونی ای تو زندگیش نداشته
یا مشکل مغزی داره یا داره به خودش دروغ میگه. هر شخص ۶ سال به بالایی که از لحاظ ناحیه پیشانی مغز سالم باشه، پشیمونی رو تجربه میکنه. حالا شاید ما از حسی که پشیمونی بهمون میده خوشمون نیاد و سعی کنیم اون رو نادیده بگیریم ولی این احساس، چیزیه که تو کل دنیا تجربه میشه.
این واقعیت خیلی بهمون کمک میکنه چون بجای اینکه بزاریم پشیمونی تمام افکار و شادی هامون رو ازمون بگیره، باعث میشه راحت تر باهاش کنار بیایم و درک کنیم که همه آدم ها در زندگیشون، کار های احمقانه انجام دادن که خیلی ازشون پشیمونن.
اینکه بدونیم پشیمونی جزئی از تجربه انسان بودنه، بهمون این اجازه رو میده که از داشتن این حس، شرم نداشته باشیم. وقتی که این حس کنترل و قابل درک میشه، میتونیم ازاین پشیمونی برای خلق پند و داستان در ذهنمون استفاده کنیم.
به گفته روانشناس ها: شخصیت ما، از داستان هایی که برای خودمون و درباره خودمون میسازیم، شکل میگیره
ما معمولا دو داستان به خودمون میگیم: داستان ناپاکی ها و داستان رستگاری ها
داستان هایی که از ناپاکی ها به خودمون میگیم معمولا درباره وضعیت خوبی هست که به تدریج بد شده اما داستان هایی که از رستگاری ها به خودمون میگیم درباره وضعیت نامناسبی هست که به یک پایان خوش تبدیل میشه.
ممکنه یه اتفاق وحشتناک و باور نکردنی ای به وجود بیاد که با تلاش و کوشش به وضعیت خوب و ثابتی تبدیل بشه.
کسایی که بیشتر روی داستان نا پاکی ها تمرکز میکنن، در کار خودشون موفقیت کمتری تجربه میکنن و زندگی شادی ندارن.
اما کسایی که بیشتر داستان رستگاری ها رو برای خودشون یادآوری میکنن، در زندگی، خوشبخت تر و موفق تر هستن و معنی های بیشتری تو زندگیشون پیدا میکنن.
پشیمونی، بهترین نقطه شروع برای ساخت یک داستان رستگاری هست. مثلا اگه از سن جوونی سیگار کشیدن رو شروع کردیم و خیلی از بی اهمیتی به سلامتمون پشیمون باشیم، میتونیم با ترک سیگار و شروع فعالیت بدنی مناسب، به درجه بهتری از سلامت در زندگی برسیم و این داستان رستگاری رو تجربه کنیم.
اگه از خوب درس نخوندن تو دانشگاه و نگرفتن نمره های قابل قبول پشیمون باشیم، میتونیم با قبول کردن مسئولیت های بیشتر در زندگی کاری خودمون، پیشرفت کنیم، ترفیع بگیریم، و این پشیمونی رو جبران کنیم.
که حتی بعد ها بتونیم دعوت شیم به اون دانشگاه یا موسسه و به عنوان سخنران مهمان، همایشی درباره مسیر زندگیمون، ترتیب بدیم.
وقتی بتونیم بجای خودخواهی هامون، کارهای رستگاری بخش انجام بدیم، با تفکر بیشتری کارها رو به سمت جلو پیش ببریم و بجای سستی، تلاش و کوشش بیشتری داشته باشیم، اونوقته که میشه لحظه ی مهمی برای ساخت و توسعه شخصیت، به وجود بیاریم.
اما خیلی از پشیمانی ها مثل خالکوبی هستن، میشه برای پاک کردنشون تلاش کرد، اما جاشون همیشه میمونه
اگه حتی بعد از ساخت یه داستان رستگاری، اون حس پشیمونی بازم باقی بمونه، اتفاق بدی پیش نمیاد. اتفاقا از باقی مونده ی این حس، میشه درس گرفت و گوش به زنگ پشیمونی هایی شد که ممکنه در آینده برامون اتفاق بیفته.
یک روز صبح در سال ۱۸۸۸ میلادی، آلفرد نوبل داشت یک روزنامه ی محلی رو ورق میزد که آگهی مرگ خودش رو توش دید! برادر آلفرد، لوتیک، تازه فوت شده بود. اما روزنامه نگار ها به اشتباه فکر میکردن که اون خود آلفرد بود که فوت شد.
آلفرد نوبل یک شیمی دان بسیار مشهوری بود که دینامیت رو به وجود آورد و برای دهه ها باعث رشد و توسعه معدن کاری شد.
اما اون آگهی فوت که زود تر از مرگ واقعی آلفرد چاپ شده بود، فقط و فقط روی اختراع مواد منفجره نظامی تمرکز کرده بود. روزنامه نگاری که اون متن رو نوشته بود، اسم نوبل رو با عنوان "تاجر مرگ" چاپ کرد.
و توضیح داد که"دکتر آلفرد نوبل، بخاطر پیدا کردن راهکار هایی برای کشتن بیشتر و سریعتر مردم، پولدار شد"
آلفرد که از این داستان وحشت کرده بود، تصمیم گرفت که راه و روش زندگیشو تغییر بده. هشت سال بعد، موقع مرگ واقعیش، ۹۴٪ از ثروت خودش، که امروز میشه نزدیک ۵۰۰ میلیون دلار رو، به دانشمندایی اهدا میکنه که بتونن در زمینه های مختلف، اخراعات و اکتشافات بسیار حیاتی و مفیدی ارائه بدن. تو متن آگهی فوت بازنویسی شده آلفرد نوبل، از اون به عنوان یک بشردوست و قهرمان علمی یاد شده.
نوبل شانس این رو داشت که نگاهی به آینده خودش بندازه و تونست چیزی که بعد ها ممکن بود ازش پشیمون باشه رو تغییر بده.
وقتی بتونیم پشیمونی هایی که ممکنه در آینده برامون اتفاق بیفته رو پیش بینی کنیم، ما هم میتونیم همچین شانسی رو تجربه کنیم.
حالا بیاین تصور کنین دارین توی یه فیلم سفر در زمان زندگی میکنین
و یه ایمیل مرموزی دریافت میکنین که تاریخش برای هفت روز جلوتر از زمان خودتونه و تمام پشیمونی های این هفت روز برای شما تو این ایمیل لیست شده. این ایمیل به چهار بخش تقسیم شده. چون با توجه به یافته های نویسنده "دنیل پینک" توی "پرسشنامه جهانی پشیمانی" خودش، که از پاسخ های مردم ۱۰۵ کشور جهان تهیه شده، ۱۶۰۰۰ حسرت جمع شد و اکثرا که ۴ نوع مختلف تقسیم میشن:
- پشیمانی های اساسی
- پشیمانی های جسورانه
- پشیمانی های اخلاقی
- پشیمانی های ارتباطی
پشیمونی های اساسی به این صورت هستن که به خودمون میگیم : "اگه فقط بیشتر کار میکردم...الان وضعیت این نبود"
پشیمونی اساسی رو وقتی تجربه میکنیم که حس میکنیم سلامتیمون رو داریم از دست میدیم، شرایط مالیمون، زندگی رو سخت تر میکنه، و یا زندگی کاری و حرفه ایمون اونقدری که قبلا فکر میکردیم، برامون خوشآیند نیست.
یک مثال میتونه این باشه که: "اگه کمتر مشروب میخوردم و رژیم بهتری داشتم، الان این مشکلات جسمی رو نداشتم" یا "اگه یکم بیشتر تو مقدار خرج کردن و سرمایه گذاری، نظم و ترتیب داشتم، الان بیشتر از چیزی داشتم که طی این سال ها براش کار کردم " و "اگه تو دهه دوم زندگیم بیشتر کار میکردم، الان توی این کار بدرد نخور گیر نمیکردم "
پشیمونی های جسورانه رو موقعی حس میکنیم که زیادی در زندگی خودمون محتاط و محافظه کار عمل میکنیم. مثل وقتی که به خودمون میگیم: "اگه فقط یکم ریسک پذیر تر بودم و اون کارو انجام میدادم..." به این فکر میکنیم که زندگیمون چطوری میتونست باشه ؟
"اگه فقط به اون دختره پیشنهاد میدادم بریم بیرون..."
"اگه فقط قبل بچه دار شدن به اون سفر میرفتم"
"اگه فقط اون بیزنس رو راه مینداختم " و خیلی مثال های دیگه که ذهن مارو درگیر میکنه.
نویسنده این کتاب، دنیل پینک، میگه: پشیمونی های اساسی از بی برنامه بودن ، نداشتن ثبات قدم و آمادگی لازم برای اتفاقات آینده، به وجود میان
پشیمونی های جسورانه از نداشتن آمادگی لازم در به وجود آوردن حرفه ای ثابت، به وجود میاد. و باعث میشه نتونن از مقامی که در زندگی شون دارن بهترین بهره رو ببرن و نتونن از اون به عنوان سکویی برای جهش به سمت موفقیت، استفاده کنن.
پشیمونی های اخلاقی مثل اینه که با خودمون بگیم "اگه فقط کار درستو انجام میدادم...الان اینجوری نمیشد"
ریشه پشیمونی اخلاقی توی خطا های لحظه ای هست که هر چقدر سنمون میره بالا، بیشتر برامون اتفاق میفته.
مثل "ای کاش اون بچه رو تو مدرسه اذیت نمیکردم" یا "ای کاش تو اون مسابقه تقلب نمیکردم"
یا " ای کاش به زنم خیانت نمیکردم"
پشیمونی های ارتباطی یه چیزی هستن تو مایه های "اگه زودتر زنگ میزدم... اینجوری نمیشد"
این پشیمونی ها رو وقتی تجربه میکنیم که اجازه میدیم رابطه های مهم و حیاتی، رفته رفته کمرنگ بشن و بیش از اندازه منتظر این میمونیم که دوباره به حالت اولش برگرده.
از نمونه های رایج این نوع پشیمونی میشه گفت: "ای کاش به دوستم قبل از اینکه از سرطان فوت شه، زنگ میزدم" "ای کاش وقتی جوون بودم با مادرم بهتر رفتار میکردم" و "ای کاش از پسرم معذرت خواهی میکردم و رابطمونو زودتر درست میکردم"
پشیمونی های ارتباطی جز از رایج ترین نوع هستن. چون وقتی به آخرای زندگیمون نزدیک میشیم، رابطه هایی که داریم برامون بیشتر از هر چیزی، با ارزش میشه.
به گفته یک محقق سرشناسی که در زمینه توسعه و رشد بشر فعالیت میکنه: "خوشبختی مساویست با عشق"
الان که هر چهار پشیمونی جهانی رو میدونیمُ بیاین پیش بینی کنیم که ما در هفت روز آینده، به چه صورت این جمله هارو بیان میکنیم؟
در بخش پشیمونی های اساسی : "ای کاش این هفته از سلامتیم مراقبت میکردم" "ای کاش کار و حرفمو گسترش میدادم" و "آرزو میکنم در این هفته میتونستم پس اندازمو بیشتر کنم"
در ناحیه پشیمونی های جسورانه: "ای کاش سعی میکردم" " ای کاش شروع میکردم" و "ای کاش میپرسیدم"
در ناحیه پشیمونی های اخلاقی میتونیم بگیم: "ای کاش به فلانی وفادار بودم" "ای کاش با فلان کس مهربون تر بودم" و "ای کاش پشت فلان شخص در میومدم"
و در بخش پشیمونی های ارتباطی اشاره میکنیم به جمله هایی مثل: "ای کاش حال فلانی رو میپرسیدم و بهش زنگ میزدم" و "ای کاش فلان کس رو میبخشیدم"
میتونیم هر شنبه یا دوشنبه صبح، برای خودمون پی در پی، یک سری ایمیل بفرستیم و طوری به این جمله ها فکر کنیم که انگار هفته خیلی بدی داشتیم.
پیش بینی پشیمونی هایی که ممکنه در طول هفته داشته باشیم، باعث میشه بتونیم هفته بهتری برای خودمون بسازیم
مثل آلفرد نوبل که برای خودش زندگی بهتری ساخت وقتی آگهی فوت خودشو تو روزنامه دید.
تمرکز روی پشیمونی های هفتگی به ما این اجازه رو میده قبل اینکه پشیمونی های بزرگی در زندگیمون به وجود بیاد، ازشون جلوگیری کنیم. مثل: طلاق، ورشکست شدن، و یا دیابت.
نویسنده این کتاب گفته: دو سوم تمامی پشیمونی هایی که در "پرسشنامه جهانی پشیمانی" جمع آوری شده، از کار های نکرده تشکیل میشه. پروژه هایی که شروع نشده، تماس های تلفنی که بر قرار نشده ، حرف های نزده. که کاملا با عقل جور در میاد چون وقتی یه کار احمقانه ای انجام میدیم، حداقل میتونیم نتیجشو ببینیم. و به این صورت میتونیم برای آینده آماده بشیم و حواسمون باشه که دوباره تکرارش نکنیم. اما وقتی کاریو انجام نمیدیم، به این فکر میکنیم که ممکن بود چه اتفاق هایی برامون بیفته که از دستشون دادیم.
همونطور که یک مرد ۴۳ ساله کانادایی به پینک توی پرسشنامه خودش گفت: "من از منفعل بودن پشیمونم ، قرار نذاشتن با دختری که ازش خوشم میومد، زود شروع نکردن بیزنسی که میخواستم، شرکت نکردن در یک کنفرانس"
و همه این ها پیام های مهمی هستن که ما از کتاب "قدرت پشیمانی" نوشته "دنیل پیک" میگیریم.
این کتاب تمام احساس نادیده گرفته شده رو یک جا جمع میکنه و بهمون کمک میکنه که بتونیم اون هارو تبدیل به احساساتی فعال و سازنده کنیم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب مهمها را بسنجید : نوشته: جان دوئر
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه خلاصه رایگان : تاب تفکر خلاق (درون چارچوب)
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب قانون هشتاد بیست : نوشته: ریچارد کخ