خلاصه کتاب لذت کار کردن : نوشته: ماری کندو، اسکات سوننشین

معرفی و خلاصه کتاب لذت کار کردن : نوشته: ماری کندو، اسکات سوننشین

? اگه تو زندگی شخصی و کاریت درگیر بی‌نظمی و آشفتگی هستی، این خلاصه صوتی با کلی راهکار عملی بهت یاد میده چطور به زندگیت و شغلت سر و سامون بدی و آرامش بیشتری رو تجربه کنی.

خلاصه متنی رایگان کتاب لذت کار کردن

کتاب لذت کار کردن به قلم ماری کندوMarie kondo

نویسنده پرفروش نیویورک تایمز New York times و آمازون Amazon و اسکات سوننشین Scott sonenshein با زبون و لحن دوستانه از شیوه‌ها و راهکارهای بسیار ساده و در عین حال کاربردی ای حرف میزنه که موجب بهبود کیفیت زندگی شخصی و شغلیتون میشه.

اگه از شیوه زندگی پر مشغله و آشفتگیای فکری مداوم خسته شدید و دنبال راهی برای نظم بخشیدن به زندگی شخصی و کاریتون می گردید، این اثر شگفت‌انگیز رو از دست ندید.

تصور کنید وارد محل کارتون میشید و همه جا بهم ریختست؛ لیوان چاییتون روی میزه، خودکاراتون پخش و پلاست، برگه های روی میز و تو قفسه ها نامرتبه و کلی وسیله رو گذاشتید روی هم دیگه.

اسم این وضعیتو میشه گذاشت فاجعه و تاثیری که روی شما میزاره، اینه که انقدر توجهتون به وسایل مختلف جلب میشه، هنوز شروع به کار نکرده، کلی از انرژیتونو از دست میدید.

بنابر یه سری تحقیقاتی که تو دانشگاه کالیفرنیا(UCLA) انجام دادن

وقتی شما تو یه محیط شلوغ و نامرتب کار می‌کنید، به مرور کورتیزول خونتون میره بالا و در نتیجه به استرس مزمن، افسردگی و بی خوابی دچار میشید، و از طرفی بقیه اونایی که شما رو تو همچین دفتر یا محل کاری می‌بینن، دید بدی نسبت بهتون پیدا میکنن و شما یه شخص نالایق و غیر قابل اطمینان به نظرشون میاید.

اگه محل کار یا دفترتون نامرتب و بی نظمه و میخواید شر این استرسو از سرتون کم کنید و به دیگران این حسو بدید که میتونن تو کارای مهم روی شما حساب کنن و با خیال راحت بهتون اطمینان کنن، بهتون توصیه میکنم از روش کنماری kenmari که تو این کتاب توضیح داده استفاده کنید.

یکی از نویسنده های این کتاب، ماری کندو marie kondo که به خاطر کتاب قبلیش به اسم "جادوی نظم" خیلی معروف شده بود،

این روش رو ابداع کرد و اسمشو گذاشت کندو کنماری kondo kenmari که بیشتر یه راهکار واسه مرتب کردن خونه و کمد لباس بود و روالش اینجوری بود که اول تمام لباس هارو از تو کمد میزارید یه جا، و دونه دونه هر لباسو برمی‌دارید و این سوالو از خودتون میپرسید:

آیا من از داشتن این لباس لذت میبرم؟ اگه قبلا به یه دلیلی از یه لباس لذت میبردید، ولی الان اون حس کمرنگ شده، از لباس بخاطر حس خوبی که به شما داده، تشکر کنید و دور بندازیدش یا میتونید به شخص نیازمندی اهداش کنید.

اگه همش به این فکر کنید که ممکنه بعدا به دردتون بخوره، هیچ تغییری ایجاد نمیشه و دوباره همون آشه و همون کاسه.

بعد از استفاده از این روش، هر بار که کمدتونو باز کنید، بجای اینکه حس کنید دارید توی کلی لباس غرق میشید، حس خوبی بهتون دست میده؛ چون تمام لباسایی که میبیند رو بهشون علاقه مندید و از داشتنشون لذت میبرید.

اکثر کسایی که میخوان از این روش استفاده کنن، اولش فکر میکنن هیچی واسه دور انداختن ندارن، ولی وقتی اینکارو به طور کامل و درست انجام میدن، میبینن که دو سوم وسایل کمدشونو ریختن دور.

راز موفقیت این روش اینه که تمام وسایلتون رو به طور همزمان مرتب کنید

اینکار به شما این امکانو میده که همه وسایلو باهم مقایسه کنید و براشون دسته بندی تعریف کنید، مثلا لباسای زمستونی و تابستونی.

داخل کمدتونم برای هرکدوم از این دسته بندیا یه جای مشخص تعریف کنید و از این به بعدم هر وسیله یا لباس جدیدی که بخواد وارد کمدتون بشه، میدونید که جاش کجاست و باید تو کدوم دسته قرار بگیره.

الان ممکنه این مسئله ذهنتونو درگیر کنه که خب همه اینا درست، این روش خیلی عالی و کاربردیه، ولی این روش رو نمیشه تو محل کار یا دفتر پیاده کرد.

مثلا اگه یه برگه گزارش کار یا لیست هزینه ها باعث شادی و لذت ما نشد، خب نمیتونیم دور بندازیمش! دقیقا به همین دلیل هستش که نویسنده های این کتاب با تعریف ۳ سوال کلیدی، این روشو برای محل کار تغییر دادن.

سوال اول: آیا این وسیله برای انجام کار من ضروریه؟

این سوال باعث میشه شما وسایلی مثل پانچ و منگنه و ماژیک هایلایتر خودتونو نگه دارید.

سوال دوم: آیا این وسیله در آینده باعث خوشنودی و لذت من میشه؟

این سوال باعث میشه شما دفترچه ای که نکات مربوط به کار و پروژه های قبلیتون رو داخل نوشتید، نگه دارید؛ چون کمکتون میکنه پروژه های بعدیو تکمیل کنید و تو شغلتون ارتقا پیدا کنید و ترفیع شغلی باعث خوشحالی و رضایتتون میشه.

سوال سوم: آیا این وسیله جرقه حال خوب در من ایجاد میکنه؟

وسایلی مثل عکس خانوادگیتون، یادگاری ای که از یه نفر گرفتید و یا یه گلدون گل، جزء این دسته حساب میشه.

بعد از شنیدن این مطلب، از این سه سوال برای مرتب کردن کتاب ها و دفترای قفسه کتاباتون استفاده کنید. همه کتابا و دفترا رو بریزید وسط اتاقتون و هربار یه کتابو بردارید و این سه سوالو از خودتون بپرسید: آیا این کتاب برای کار من ضروریه؟

آیا این کتاب درآینده به من کمک میکنه؟ آیا این کتاب جرقه خوشحالی و حس خوب در من ایجاد میکنه؟ اگه کتابی به هیچکدوم از این سه تا سوال جواب مثبت نداد، اون کتابو یا دوربندازیدش یا اهداش کنید.

کتابایی که دور ریخته میشن

اکثرا کتابای هستن که بهتون هدیه دادن و یا کتابایین که موقع خریدشون، ذوق خوندنشون رو داشتید،

اما به مرور حستون به خوندن اون کتاب کمرنگ شده، و یا کتابایی که شمارو به هدفی که از خریدنشون داشتید رسوندن و کاری که باید انجام میدادن رو انجام دادن و الان دیگه نیازی بهشون ندارید.

نویسنده های این کتاب میگن که در اینجور مواقع باید به خاطر لذتی که این کتابا به زندگیتون اضافه کردن، قدردان باشید و رهاشون کنید. بعد از این کار کتابایی که میمونن رو به قفسه برگردونید.

حالا وقتی وارد دفترتون میشید و چشمتون به قفسه کتابا میافته، کتابایی رو می‌بینید که حس خوبی بهتون میده و از دیدنشون لذت میبرید و انرژی ای که برای شروع روزتون نیاز دارید، تامین میشه.

حالا همین کار رو با همه برگه ها و کاغذای دفترتون بکنید؛ فقط کاغذایی رو نگه دارید که برای کارتون ضرورین، در آینده لازمتون میشه و یا حس خوبی بهتون القا میکنه.

بعدش همه‌ی این برگه هارو به جای داخل جعبه گذاشتن و روی هم تلنبار کردن، داخل پوشه و کشوهای بایگانی بزارید.

بعد این کارو برای تمام وسایل رو میزتون، مثل لیوان چایی و فلش مموری flash memory و وسایل برقیتون بکنید. همه این وسایلو که جمع کردید، با توجه به اون ۳ سوال جداشون کنید، برای اونایی که باقی موندن دسته بندی تعریف کنید و برای هر دسته رو میزتون یه قسمت رو مشخص کنید.

با اینکار این وسیله ها دور از چشمتونن و اگرم بهشون نیاز داشته باشید، دقیقا میدونید کجا باید دنبالشون بگردید.

بعدش باید برید سراغ وسایلی که باعث تحریک احساسات و عواطفتون میشن، که سخت ترین قسمتشم همینجاست؛ چون این وسایل اغلب شامل عکسای خانوادگی و هدایا و یادگاریای اطرافیانه.

راهکارش اینه که بپذیرید وقتشه با این وسایل خداحافظی کنید و انرژی مثبتی که باید به شما میدادنو دادن

حالا اگر خیلی جدایی از این وسایل براتون سخت بود، میتونید از این وسایل عکس بگیرید، تا اگر بعدا دلتون واسشون تنگ شد، با دیدن این عکسا دلتنگیتون برطرف شه.

تا اینجا شلوغی و بی نظمی محیط کار فیزیکیتون رو از بین بردید، حالا وقتشه سراغ بی نظمیای محیط کار دیجیتالتون برید.

وقتی برای شروع یه روز کاری لپتاپ laptop یا کامپیوترتون رو روشن میکنید، با چه جور دسکتاپی desktop مواجه میشید؟

دسکتاپتون مثل ماری کوندو Marie kondo یه پس زمینه قشنگ با یه پوشه به اسم ذخیره شده ها داره؟ یا بیشتر شبیه دسکتاپ اسکاته Scott که پر از پوشه و فایلای مختلفه که برای پیدا کردن یه فایل file، مجبوره کلی دنبالش بگرده؟

اینجا یه نمونه موردی از تجربه فردی که با همین روش ساده اما موثر تونسته حس بهتری تو محیط کارش داشته باشه رو مرور میکنیم:

«...هر موقع که کامپیوتر رو روشن میکردم، حس میکردم دارم بین اون همه فایل غرق میشم، به خاطر همین از روش کنماری kenmari استفاده کردم. سه سوالی که این دفعه برای نگه داشتن یا حذف کردن یه فایل از خودم پرسیدم، با سوالایی که برا مرتب کردن محیط کار فیزیکی بود، کمی تفاوت داشت.

سوالا این بود: آیا برای انجام کارم به این فایل نیاز دارم؟ فایلایی که با این سوال موندگار میشن ممکنه یه فایل ورد باشه که برای انجام پروژه بعدی بهش نیاز دارم، یا یه عکس باشه که برای پست بعدی وبلاگم میخوامش.

سوال دوم: آیا این فایل تو کارهای بعدیم در آینده، به من کمک میکنه؟

با این سوال، میتونم به عنوان مثال فایل یه پروژه قدیمیو نگه دارم که میتونه در آینده تو یه پروژه مشابه کمکم کنه و با مرورش سرعت کارمو ببرم بالا، یا یه یادداشت مربوط به یه نکته مهم باشه که ممکنه تو پروژه های بعدی به درد بخوره، و در نهایت

سوال سوم اینه که آیا این فایل بهم انرژی مثبت میده و حالمو خوب میکنه؟

بعد از پرسیدن این سه تا سوال، فایلهایی که اغلب حذف میشن

فایلایی هستن که فکر میکردم به درد میخورن، اما اینجوری نبوده، فایلایی که به خاطر سهولت ذخیره سازی رو دسکتاپ، اونجا ذخیره شدن، و یا فایلایی که تو رسانه های اجتماعی پستشون کردم یا به دیگران ایمیل زدم که هر موقع بهشون نیاز داشته باشم رو میتونم تو فضای ذخیره ‌ساز ابریم پیداشون کنم.

بعد از حذف فایلها و پوشه های اضافه، چیزایی که میمونه رو داخل سه پوشه کار، سوابق و بایگانی میریزم.

پوشه کار یه سری زیرپوشه ام داره که هرکدومشون برای یه پروژست که دارم روش کار میکنم. اگه پروژه هام از ۱۰ تا بیشتر شد، یه پوشه درست میکنم و اسمشو میزارم پروژه های غیر فعال و اون پروژه هایی که فعلا باهاشون کاری ندارم رو داخل این پوشه میزارم.

پوشه سوابق و بایگانی به همه چیزایی که به پروژه های کاریم ارتباطی نداره، ولی میخوام نگهشون دارم مربوط میشه، مثل عکس های خانوادگی و فایل های شخصی.

پوشه سوم، پوشه آرشیوه که تمام پروژه های قدیمی و چیزایی که ممکنه در آینده به دردم بخوره رو میریزم داخلش.

حالا وقتی صبح وارد دفتر کارم میشم، یه محیط تر تمیز و مرتب دارم و وقتی کامپیوترمو روشن میکنم یه دستکاپ منظم و مرتب شده دارم و این محیط کاری و کامپیوترم، باعث کاهش اضطراب و استرس کاریم میشه. حالا با خیال راحت میتونم پروژه بعدیو شروع کنم...»

وقتی به مرور یاد میگیرید که به فضای کاری فیزیکی و دیجیتالتون نظم بدید، کنترل بیشتری روی زندگیتون حس میکنید و از کار لذت بیشتری میبرید.

زمانی که فقط چیزایی که برای کارتون ضروری هست رو نگه دارید، محیط کار شادتر و سالم تری دارید که از استرستون کم میکنه و لذت بیشتری رو حین کار کردن بهتون القا میکنه. این پیام کلی بود که از کتاب فلان میگیریم. این کتاب راهکارای خوبی رو برای نظم دادن به زندگی و تجربه لذت حین کار کردن بهتون ارائه میده. امیدوارم همیشه حالتون خوب باشه و از خوندن این کتاب لذت کافی رو ببرید. ممنون از وقتی که گذاشتید، آرزوی موفقیت میکنم برای همتون، خدانگهدار.

در آخر، يک جمله طلایی از ايلان ماسک :