یکی از بهترین انواع تفریحات انجام دادن کارهای غیرممکن است. “والت دیزنی”
خلاصه کتاب مخاطب یک نفره : نوشته: گورو سیرنیواس رائو
معرفی و خلاصه کتاب مخاطب یک نفره : نوشته: گورو سیرنیواس رائو
خیلی از ادما دوست دارن کار خلاقانهای انجام بدن اما نمیدونن که بازخورد اون کار چی خواهد بود. حتی اصلا نمیدونن که اون کار رو برای چه کسی باید خلق کنن. سیرینواس رائو توی کتاب مخاطب یک نفره، سعی کرده به شما کمک کنه تا از این مرحله عبور کنید و کار خلاقانه خوبی بسازید. توی این کتاب نکتههای فوقالعادهای هست که بهت کمک میکنه قدر خلاقیتت رو بدونی و ازش بیشترین استفاده ممکن رو بکنی.
خلاصه متنی رایگان کتاب مخاطب یک نفره
چند وقته که دنبال یه ایده عالی برای یه کتاب، فیلم یا یه کمیک میگردی؟
یا شایدم همیشه دلت میخواسته که بلاگ خودت رو رابندازی، نقاشی کردن رو شروع کنی، یا شایدم اصلا بری سراغ گیتار و گیتار زدن یاد بگیری؟ خبر خوب اینه که سررشتههایی از خلاقیت توی تو وجود داره ولی همزمان صداهای دیگهای درون تو بهت میگن که نباید سراغ این چیزا بری چون پولی توشون نیست.
شاید اصلا برای دوستت تعریف کرده باشی و اون با تمسخر به رویاهای خلاقانه تو خندیده باشه. باز همه چیزم بذاریم کنار، اگه نتونی از دلش یه مسیر حرفهای رو پیدا کنی اصلا به چه دردی میخوره؟ خب، گورو سیرینواس رائو ، نویسنده کتاب که یه پادکستره معروفه اینجاست تا به تو بگه چرا خلاقیت تو نباید متاثر از چیزی باشه که دوستت یا هر کس دیگهای فک میکنه. خلاق بودن به خودی خود یه موهبته.
رائو به یه تناقض جالب اشاره میکنه: میگه اگه فک کردن درباره مخاطب احتمالی خودت رو متوقف کنی، خلاقیت تو قدرتمندتر، شخصی تر و گیراتر میشه. بنابراین زمانیکه شروع کنی به خلق کردن برای یک نفر، شانس بیشتری داری که مخاطب بیشتر و پر و پا قرصتری پیدا کنی.
توی این خلاصه درباره این موضوعات حرف میزنیم:
- چرا تمیز کردن اطرافت برای خلاقیت خوبه؟
- چرا باید با دکمه خاموش گوشیت بیشتر آشنا بشی و
- چطور داشتن یه نقطه اتکا میتونه بهت کمک کنه کارها رو انجام بدی
یه زندگی خلاقانه رضایتبخش، اونیه که به صدای درونی خودت وفادار باشی و دنبال تاییدهای بیرونی نگردی
اگه تکانهها خلاقانه قویای درون خودت داری ممکن احساس کنی که توی یه منگنه گیر افتادی. یه طرفش خواسته خودت برای وفادار موندن به صدای درونیت و طرف دیگه نیاز به خلق چیزی که همه خوششون بیاد. فک کن که اخیرا با یه نفر درباره یه پروژه خلاقانه حرف زدی. مثلا یه کتاب، نقاشی یا یه اپلیکیشن. اولین پاسخ اون ادم به تو یه سری توصیه خواهد بود که چطور به قول معروف کارت رو برای اینکه مخاطب خوشش بیاد تغییر بدی.
چنین توصیههایی شاید از روی خیرخواهی باشن اما نتیجه این خواهد بود که وقتی برای رضایت و براورده شدن انتظرات دیگران کاری بسازی، این تویی که هرگز خوشحال نخواهی بود. اگه که توسط نظرهای منتقدانه، جایزههای مالی و تشویق مخاطبین احاطه شدی احتمالا موجود بیچارهای شده باشی چرا که همه اینا انگیزههای خارجی هستن. یعنی چیزهایی که از اختیار تو خارج ند و نتیجه نهایی کار تو، فارغ از اینکه چند نفر بگن یه شاهکاره یا چند نفر بخوان بگن که یه اشغاله، از اختیار خودت خارجه. پس اگه روی این انگیزههای بیرونی تمرکز کردی باید بدونی که داری خودت رو به سمت ناامیدی میبری.
از طرف دیگه اگه تسلیم این حرفا بشی و کارت رو طبق اوناتغییر بدی تا رضایت همه رو جذب کنی، ممکنه بیشتر حسرت بخوری. مخصوصا اگه نتیجه کار چیزی که انتظار داشتی نشه. بزرگترین لذت خلاقیت اینه که برای خودت نگاهی داشته باشی که اون رو تبدیل به واقعیت کنی، این فرایندیه که کاملا تحت کنترل خودته و نتیجهش هم رضایت و شادمانیه ناشی از کاره.
دیوید بویی همیشه درباره کار کردن برای رضایت بقیه هشدار میداد و تاکید میکرد که یادتون نره قبل از هر چیزی برای چی احساس کردید باید چیزی خلق کنید. بویی خودش هیچ وقت برای مشهور شدن کار نساخت، بلکه برای فهم بهتر خودش کار کرد و برای اینکه از نظر هنری کاری با ارزش و مهم انجام داده باشه. یا مثلا دفت پانک، گروه موسیقی دو نفره فرانسوی که انقد به شهرت بی توجه بودن، هویتشون رو پشت ماسک پنهان میکردن و انقد نسبت به مسائل مالی بیتوجه بودن که تمام درامدشون از یه کنسرت توی سال ۲۰۰۶ رو خرج همون کنسرت کردن تا بهترین کنسرت ممکن بشه.
در نهایت واقعی ترین جایزهای که میتونی از خلق کردن بگیری اینه که خلق کردن برات اسونتر از قبل بشه. وقتی خلق کنی چون حس میکنی که چقدر فرایند لذت بخشیه، دیگه جایزهای بالاتر از خلق کردن به خاطر خود اون و عشقی که بهش داری برات وجود نداره.
افسانه موفق شدن رو بریز دور و فقط برای یه نفر خلق کن:برای خودت
این روزها فشار زیادی هست که کار خلاقانه تو رو تبدیل به پول کنه. اما خلق کردن برای پول نه تنها رضایت بخش نیست بلکه غالبا موفق هم نیست چرا که هیچ نگاه شخصیای تو اون اثر وجود نداره. وقتی که برای خودت خلق میکنی نه تنها خوشحالتر خواهی بود بلکه میتونی امیدوار باشی که کارت مخاطبهای بیشتری هم به خودش جذب کنه.
ممکنه پیش خودت فک کنی که این تناقض نیست؟ چرا هست، اما غلط نیست. اول از همه باید بدونی که موفق شدن یه افسانه است. شاید پیش خودت فک کنی موفقیت یعنی که دیگه بشینی عقب وبه تخت خودت تکیه بزنی ولی این روزا موفقیتاونم از جنس شهرت بسیار فراره. ممکنه یه نفر امروز مرکز توجه همه باشه اما ۲۴ ساعت بعد هیچکس در موردش حرف نزنه.
فراموش نکن که جایزه اصلی، خود فرایند هستش و تنها مخاطبی که باید در موردش نگران باشی خود تو عه. وقتی که برای خودت کار میکنی، فوایدی وجود داره که بهت کمک میکنه صدای خلاق خودت رو شکل بدی و قویترش کنی، در نتیجه بتونی مخاطب بیشتری بدست بیاری. ساختن این خلاقیت، زمان میبره و نیازمند تجربه و آزمون و خطلاست و چه بهتر که خطاهاش دور از چشم عموم اتفاق بیوفته. تو نیاز داری که از طریق خلق کردن یاد بگیری و رشد کنی و ببینی چه جاهایی نیاز به کار داره تا روشون تمرکز کنی.
اگه مهارت نقاشی تو فعلا عالی نیست این معنی رو نمیده که نمیتونی روش کار کنی، تلاش کن و سبک منحصر به فرد خودت رو پرورش بده و بهترین نقاش دنیا شو. اما اگه همون اول کارت رو به مخاطبای زیادی نشون بدی و از قضا انتقادهای شدیدی هم به کارت بشه ممکنه همون جا قلموهات رو دور بندازی، قبل از اینکه بتونی عمق خلاقیت خودت رو درک کنی.
پس به جاش، برای خودت خلق کن و شکست بخور و اینکار رو انقد ادامه بده تا فرایند کار رو حس کنی و مطمئن شی که صدای خلاقیتت قویتر شده. این ازادی فوق العادهایه که از کار کردن برای خودت ناشی میشه. توی این خلاصه ما به بررسی راههایی میپردازیم که به کمک اونها میتونی به خالق درونت نزدیک تر بشی و صداش رو عمیقتر و بلندتر کنی.
راهکار اینکه بتونی بخش بیشتری از خودت رو توی کارت بیاری، اعتماد کردن به خود، بودن در لحظه و بها دادن به تنهاییه
اینها سه راه اولیه برای باز کردن قفل خلاقیت و پرورش اون هستن، و کار همه شون هم اینه که از تو بخوان به خودت و هر چیزی که اطرافت هست گوش بدی. به طور دقیقتر همه اینها شیوههایی برای گوش دادن هستن: یعنی گوش دادن به خود، گوش دادن به محیط و گوش دادن به دیگران. همه اینها هم به تو کمک میکنند بخش بیشتری از خودت رو توی کار وارد کنی و کار قویتری بسازی. برای گوش دادن به خود راههای مختلفی وجود داره که اولین اونها اعتماد کردن به خودت و چیزیه که باید بگی.
معنی این حرف چیه؟ یعنی اینکه محکم و راحت روی چیزی که بهش اعتقاد داری بایستی و نسبت به ارزشهات سست نباشی. اگه درباره ارزشهات شک داری میتونی از خودت سوال بپرسی، مثلا بپرسی چیه که تو رو عصبانی میکنه؟ چی بهت حس شادی و هیجان میده؟ انتظار داری زمانیکه مردم وارد جهان توی میشن، چه چیزی رو تجربه کنن؟ اگه میخوای که دیگه خیلی دقیق بشی میتونی حتی برای خودت یه مانیفست بنویسی!
بودن در لحظه راه دیگهای برای گسترش صدای خلاقیت توعه. اگه در لحظه حاضر نباشی، لحظههای عمیق الهامات خلاقانه و تجربیاتی که صدای خلاقیت تو رو تعریف خواهند کرد رو به سادگی از دست خواهی داد. تعداد زیادی از ادما عادت دارن که غرق در فکر کردن درباره اینده و تصور کارهای فرداشون باشن، فردایی که به خیال خودشون همه چیز قراره سر جای خودش باشه. تو باید از این نوع نگاه اجتناب کنی و به جاش ببینی با منابعی که همین الان توی دستت داری چیکار میتونی بکنی.
همینطور مهمه که ذهن خودت رو از قضاوت کردن خالی کنی و همزمان به تنهایی و خلوت کردن بها بدی.یکی از دلایلی که مانع از بودن در لحظه میشه، قضاوت و انتقاد کردن از خوده. تو نمی تونی همزمان هم خلق کنی هم منتقد باشی، پس قضاوتها رو بریز دور و روی خلق کردن تمرکز کن، روی فرایند گوش دادن به اونچه که صدای خلاقیت تو میخواد بگه.
یه راهی عالی برای شنیدن این صدا، بها دادن به تنهاییه، چیزی که به اسم فکر کردن هم میشناسیمش.
اما فکر کردن زمانیکه چیزهای زیادی به طور مکرر حواس ما رو پرت میکنه کار سادهای نیست پس لازمه که به تنهایی بها بدی. یکی از کارهایی که ادمهای خلاق برای ایجاد ارتباط با درون خودشون میکنن تمرینات مدیتیشنه، نویسنده کتاب حتی میگه استفاده از هدفون برای کم کردن نویز اطراف هم میتونه بهت کمک کنه.
برای اینکه صدای خلاقانه خودت رو بشنوی، باید به بدن خودت هم گوش بدی
یکی از جنبههای مهم گوش دادن به صدای خلاق خود، شنیدن صدای بدن خودته، حتما میدونی که از قدیم گفتن ذهنیت سالم با داشتن بدن سالم ارتباط مستقیم داره. به این ماجرا اینجوری نگاه کن: خلاق بودن یعنی پر بازده بودن، قبول داری؟ حالا برای اینکه تا جای ممکن پر بازده باشی باید به سلامت کلیت توجه کنی. یکی از بهترین کارهایی که میتونی برای افزایش بازده کاری خودت انجام بدی، داشتن خواب مناسبه. جالبه که خود خواب هم میتونه برای تو چیزهایی داشته باشه.
برای خیلی از تازه کارا، رویاها یکی از منابع اصلی الهام به حساب میان، یعنی اینکه شروع کنی به عنوان یه تمرین رویاهای خودت رو بنویسی میتونه برات الهام بخش باشه. ممکن البته در ابتدا کار سختی باشه ولی ادامهش بده چون با مرور زمان راحت میشه.
یکی از حقههای جالب بین افراد خلاق، پرسیدن یه سوال مهم درست قبل از خوابه. این کار رو بکن، مطمئن شگفت زده خواهی شد از اینکه میبینی جواب توی رویا بهت داده میشه. حتی اگه بلافاصله بعد از بیدار شدن نتونی همه رویات رو به یاد بیاری، میتونی به کمک نوشتن روی کاغد بخشهای بیشتری رو به خاطر بیاری و با این کار جواب هم برات واضحتر بشه.
خلاق بودن به قدرت ذهنی نیاز داره و مطالعات نشون داده بدنی که پر از غذاهای اماده و چربیهای اشباع باشه در مقایسه با بدنی که رژیم غذایی سالم و به خصوص میزان کافی امگا ۳ و ویتامینهای گروه ب داشته باشه، قدرت ذهنی کمتری داره. منظور این نیست که برای همه ادما یه رژیم غذایی کامل وجود داره، تو باید به بدن خودت گوش بدی و غذاهایی رو مصرف کنی که اون بیشتر نیاز داره. اینجا یه بار دیگه یادداشت کردن میتونه به کمکت بیاد.
برای یک یا دوهفته، میزان بازده کاری و رژیم غذاییت رو یادداشت کن، بعد ببین توی اون روزایی که عالی بودی برنامه غذاییت چی بوده. نکته اخر ورزش کردنه. ورزش کردن هم از نظر علمی ثابت شده که به افزایش راندمان کاری ما کمک میکنه. ورزش باعث به وجود اومدن میتوکندری توی بدن میشه که به عضلهها و مغز انرژی میده. برای بزرگسالان هم هیچ راهی بهتر از بالا بردن ضربان قلب برای ساخته شدن سلولهای جدید مغزی وجود نداره. ورزش یه زمان عالی برای بها دادن به تنهایی و فکر کردن عمیق هم هست.
برای اینکه بهترین کار ممکن رو بسازی، به محیطی که توش کار میکنی نگاه موشکافانه داشته باش
بعد از اینکه صدای خودت رو شنیدی، نوبت اینه که صدای محیطت رو بشنوی. منظورم این نیست که یه سری پوستر روی در و دیوار بچسبونی، منظورم همهی محیط اطرفته، همه منظرهها، صداها و بوها. خب، بیا با فضای فیزیکی اطراف شروع کنیم.
شاید تا الان کتاب جادوی تمیز کردن، نوشته کاری کندو رو خونده باشی، در هر صورت باید بدونی که عنوان این کتاب واقعیه. با یه کمی تر و تمیز کردن محیط فیزیکی اطرافت میتونی هم از مرتب شدن محیط لذت ببری هم به همون اندازه ذهن خودت رو تر و تمیز کنی. چطوری؟ وقتی به دور انداختن چیزی فکر میکنی از خودت بپرس، آیا اون رو دوست داری؟ ایا تاثیر مثبتی روی زندگی تو داره؟ اگه نه بندازش بره. به همین سادگی. اگه اون شی بهت حس خوبی نمیده یا برات الهام بخشی نداره به احتمال خیلی زیاد مخل خودت و خلاقیت تو عه.
فضاهایی که برای روح تو شگفتانگیز میتونن باشن، محیطهای طبیعیند. مثلا راه رفتن توی جنگل نه تنها برای تجربه تنها و تفکر عمیق خوبه، بلکه به واسطه مطالعات طبیعت درمانی ثابت شده به کاهش ۱۲ درصدی هورمون کورتیزول، مرتبط با استرس کمک میکنه. بودن توی طبیعت همینطور راهی عالی برای رهایی از سر و صدا و چیزهای حواس پرت کن تکنولوژیهای دنیای مدرنه. اگرچه هدفونهای ضد نویز برای کار کردن در محیطهای عمومی عالی هستن، اما مغز عموما با گوش دادن به موسیقی یا نویز سفید یا همون نویزهای چند بسامدی بهتر کار میکنه.
اگه مشغول خوندن یا نوشتن باشی احتمالا بخوای که از موسیقیهای سنگین یا تکست دار اجتناب کنی، اما اگه کار تجمسی انجام بدی، مثلا نقاشی یا مجسمه سازی ممکن موسیقیهای لیریک دار خیلی هم برات عالی باشن. ممکنه حتی برا خودت عادتهای موسیقایی پیدا کنی، مثل دوست نویسنده کتاب که هر زمان مشغول کار سرامیک میشه، به موسیقی مشخصی از فیلیپ گلس گوش میده.
این روزها بسیاری از سایتها و اپلیکیشنها به گونهای طراحی شدن تا توجه شما رو به طور کامل درگیر خودشون کنن، اتفاقی که مطمئنا تاثیر منفی روی خلاقیت شما میذاره. همینطور شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک و اینستاگرام که میخواهند تمام وقت شما رو متوجه خودشون نگه دارن.
چک کردن ایمیل هم میتونه همینقدر مخل تمرکز شما باشه. ممکنه شما هم حس کنید که لازمه هر ۵ دقیقه ایمیل خودتون رو چک کنید که قربانی اون، تمرکز شما خواهد بود. این کار باعث میشه شما وضعیتی که به اصطلاح روی کار خودتون قفل شدید رو از دست بدید. حالا برای حذف این عوامل مخل تمرکز چکار باید کرد؟ بریم سراغ ادامه کتاب.
شروع کن که عوامل حواسپرتی و المانهای سمی رو از زندگی روزمرهت حذف کنی
امیدوارم تا الان درباره تاثیر منفی تکنولوژیهای مدرن روی فرایند تمرکز کردن شنیده باشی، با این حال تعداد کمی از ما حاضریم که گوشی خودمون رو کنار بذاریم، درسته؟ حالا سوال اینه که پس چیکار باید کرد؟ خوشبختانه کارهایی هست که به تو کمک کنه این چیزا رو از زندگیت حذف کنی.
یادت باشه این تو هستی که وسیلهت رو کنترل میکنه، نه بر عکس. میتونی به قسمت تنظیمات بری و تعداد زیادی از نوتیفیکیشن ها رو خاموش کنی. می تونی شرکت هایی که راه به راه برات ایمیل های تبلیغاتی میفرستن و هیچ سودی برای زندگیت ندارن رو انساسبکرایب کنی. حتی یه قدم خیلی مهم همین الان میتونه این باشه که خودت رو از هر چیزی که فایدهای برای زندگیت نداره جدا و روی بلاگها، پادکست ها و چیزای سودمند برای زندگیت تمرکز کنی. وقتی میخوای کار مهمی رو انجام بدی میتونی حتی گوشیت رو خاموش کنی و توی یه اتاق دیگه بذاریش. حتی اگه وسط یه پروژه هم نباشی باز داشتن برنامهای برای فاصله گرفتن از گوشی می تونه خیلی به خلاقیتت کمک کنه.
با این حال تکنولوژی تنها عامل پرت کننده حواس نیست که برای سلامت تو مسموم کننده به حساب بیاد. ادمهای زیادی هم ممکنه توی زندگی تو باشن که نه تنها چیزی به تو اضافه نکنن بلکه مثل وزنه تو رو هم پایین بکشن.
ممکنه اولش سخت باشه اما به مرور از اینکه چنین ادمهایی رو هم حذف کنی خوشحال خواهی شد. یه استراتژی خوب میتونه این باشه که با عوامل محیطت مثل غذایی که میخوری رفتار کنی، غذاهای حاضری و هر چیزی که حالت رو بد کنه باید کنار بذاری. در کنار حذف کردن پرت کنندههای حواس، باید تلاش کنی ابزارهای مفید رو هم وارد محیط خودت بکنی. به یاد داشته باش، یه وسیله مفید و کاربردی میتونه بهت کمک کنه که نگاه منحصر به فردی به زندگی پیدا کنی. مثلا اگه یه عکاس باشی، یه ابزار ادیت عکس خوب میتونه به تو کمک کنه که توی کارت دستت باز تر باشه و کار بهتری خلق کنی.
عادتهای خوبی وجود دارن که میتونن بهت کمک کنن بازده خودت رو افزایش بدی
همونطور چک کردن ایمیل هر ۵ دقیقه عادت بدی به حساب میاد، عادتهای خوبی هم هستن که به کمک اونا میتونی بازده خودت رو افزایش بدی. یکی از اون متدها، نقاط اتکا هستن. این عادت به معنی انجام نوعی کار یا ایین هست که بهت کمک میکنه حتی توی محیط های شلوغ هم ارامش خودت رو حفظ کنی. مثلا فرض کن که عادت داری قبل از شروع کار قهوه بخوری و هدفونت رو روی گوشت بذاری، این کار باعث میشه بلافاصله ذهن تو متمرکز بشه چون بهش این سیگنال رو میده که الان وقت کاره. یه عادت خوب دیگه پیدا کردن راههای کاهش خستگی در تصمیمگیریه.
برای مثال این کار رو میتونی انجام بدی: فردا صب، همون اول که بیدار شدی، لیست تصمیمهایی که باید بگیری رو روی کاغذ بنویس، از اینکه چیخوای بخوری بگیر تا چی میخوای بپوشی، هر تصمیمی.
به طور میانگین ما روزانه حدود ۳۰۰ تصمیم میگیریم که میتونیم این عدد رو کاهش بدیم و با کاهش اون میتونیم انرژی ذهنی خودمون رو ذخیره کنیم. خیلی از افراد خلاق، از یه دست لباس استفاده میکنن، این کار بهشون کمک میکنه تا به چیزهای غیر خلاقانه کمتری فکر کنن. یکی از بهترین مثالها برای این موضوع هم استیو جابزه. لازم نیست کمدت رو با ۵ دست لباس یک مدل پر کنی به جاش، اخر هفته یکم وقت بذار و مشخص کن تو هفته قراره چی بپوشی.
یه نکته مهم دیگه اینه که بدونی ساختن یه عادت خوب زمانبره.
مثلا فک کن میخوای روزی ۱۰۰۰ کلمه بنویسی، نباید همون روز اول انتظار ۱۰۰۰ کلمه رو داشته باشی چون اینجوری اگه موفق نشی، قبل از اینکه به خودت یه شانس منصفانه داده باشی ممکنه از کار زده بشی و کنارش بذاری. به جاش چند مرحله هدف دست یافتنی تعریف کن. مثلا هفته اول روزی یک جمله، هفته دوم روزی حدافل یک پاراگراف، هفته سوم یک صفحه و همینطور برو جلو تا به روزی ۱۰۰۰ کلمه برسی.
این رو هم در نظر بگیر که حدود یک ساعت بعد از شروع کار انسان روی اون کار به قول معروف سوار و مسلط میشه، پس برای کارت یک ساعت رو در نظر نگیر، اینجوری ممکنه تازه وقتی داره کارت شکوفا میشه ازش دست بکشی و بلند شی.
بهترین صدای خلاقیت، متعلق به کسی هست که به دیگران گوش میده، در عین حال به خودش وفاداره
زمانیکه یاد بگیری به خودت و به محیط گوش بدی، میتونی یاد بگیری که به دیگران هم گوش بدی. همونطور که قبلا گفته شد، مهمه که به خودت وفادار بمونی و برای یک نفر، یعنی خودت خلق کنی اما این به معنی نیست که نباید صدای دیگران رو بشنوی.این رو فهمیدیم که باید چیزهای سمی رو از زندگی حذف کنیم، ولی کار عاقلانه اینه که همزمان چیزهای مثبت و تاثیرگذار رو هم وارد زندگیمون کنیم، به عبارت دیگه تو به ادم هایی نیاز داری که پر پرواز تو بشن، نه لنگری برای کشتیت.
اینکه عضو گروهی بشی که مثل تو فکر می کنن میتونه یه ایده عالی برای افزایش خلاقیت باشه. این ادما نه تنها به تو پیشنهاد و الهام میدن بلکه باعث میشن حس کنی که بخشی از یه چیز بزرگ هستی. اونا به تو اجازه میدن که احساس امنیت و راحتی کنی بنابراین بتونی کارهای جسورانهتر و چالش برانگیزتری انجام بدی. اگه ایده بزرگی برای انجام یه کار داری، منطقیه که حداقل یه نفر رو کنار خودت داشته باشی.
توی هر کار خلاقانهای، همیشه یک تلاش جمعی در جریانه، حالا می خواد گروه فیلمسازی باشه یا ویراستاری که به یه نویسنده کمک میکنه. افسانه خالق تنها، یه افسانه بیش نیست. بنابراین خودت رو از دیگران دور نکن. هر کار در هنر، در امتداد کارهای قبلیه پس هر تاثیر مثبتی رو قدر بدون. اما مهمه که منابع درستی رو برای تاثیر گرفتن انتخاب کنی. مثلا اگه میخوای یه فیلم برای جایزه اسکار بسازی، نشستن و تماشا کردن ویدیوهای بی کیفیت یوتوب منبع خوبی برات حساب نمیشه. داشتن منابع خوب بهت کمک میکنه راه خودت رو پیدا کنی.
همچنین استفاده از منابعی که یه جورایی با کار خودت تفاوت دارن هم ایده بدی نیست. این کار بهت کمک میکنه که روی متفاوت بودن کار خودت متمرکز بشی. مثلا اگه میخوای که یه بلاگ رو شروع کنی، سراغ بلاگ های دیگه نرو، به جاش برو سراغ کارهای شاعر مورد علاقهت و از اون الهام بگیر.
خلاصه نهایی:
پیام محوری این کتاب رو میشه اینطور خلاصه کرد:
تلاش نکن برای مخاطب خیالی توی مغزت خلق کنی، برای خودت خلق کن و برای لذتی که از خلق کردن و تبدیل ایدهها به واقعیت ناشی میشه. برای اینکه بتونی به صدای خلاقیت منحصر به فردی برای خودت نزدیک بشی باید بفهمی که بدن و ذهنت به چیزی نیاز دارن تا بتونن درست کار کنن و واضح تفکر کنن. همینطور باید محیطت رو از چیزهای سمی و حواس پرت کن خالی کنی.در نهایت باید بدونی که عضو شدن توی یه گروه همفکر و حمایتگر هم میتونه کمک کنه و تاثیر مثبتی برات به همراه داشته باشه.
پیشنهاد کاربردی:
یادداشت کن.
یکی از بهترین راه ها برای رهایی از پرتکنندهها حواس و پیدا کردن زمان تنهایی وتفکر، نوشتن با مداد یا خودکار توی یه دفترچهست. این کار تو رو از پرتکنندههای حواس دیجیتال نجات میده و بهت فرصت میده به خودت فکر کنی. این همون دلیلیه که یکی از مدیران ارشد بخش خلاقیت توی اپل ممکنه روزهآی زیادی مک خودش رو روشن نکنه، چون ابزاری بهتر از قلم و کاغذ برای ثبت کردن و پیدا کردن ایدهها وجود نداره.
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب تاریخ کوتاه تفکر : نوشته: لوک فری
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب بی حد و مرز : جیم کوییک
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب مدیر یک دقیقهای : نوشته: کنت بلانچارد و اسپنسر جانسون