یکی از بهترین انواع تفریحات انجام دادن کارهای غیرممکن است. “والت دیزنی”
خلاصه کتاب موهبت ترس : نوشته: گاوین دی بکر
معرفی و خلاصه کتاب موهبت ترس : نوشته: گاوین دی بکر
همه ما موقعیتهایی رو تجربه کردیم که احساس امنیت نداشتیم؛ اما تنها یه چیز وجود داشت که ما رو از صدمه دیدن دور میکرد، اون غریزهایه به نام «ترس»! بیشتر چیزهایی که ازشون میترسیم، نشانههایی دارن که به ما نشون میدن باید ازشون دور بشیم. اما برای استفاده واقعی از موهبت ترس، باید یاد بگیریم که چگونه این نشانهها رو با دقت بیشتری شناسایی کنیم و از شهود خودمون استفاده کنیم. توی این خلاصه کتاب قراره این نشانههارو بررسی کنیم تا بفهمیم چطور میتونیم غرایز طبیعیمون رو تقویت کنیم.
خلاصه متنی رایگان کتاب موهبت ترس
شهود شما بهترین محافظ در برابر خطره
بهتره احساس ترس رو نادیده نگیری، چون ترس بخش مهمی از شهود انسانه. برای درک این موضوع بزار یه دستان رو برات تعریف کنم. مایکل کانترل (Michael Cantrell)، یه افسر پلیسه که موضوع شهود و ترس رو تو زندگیش تجربه کرده. یه روز، دیوید پاتریک، شریک گشتی زنی مایکل، بهش گفت که خوابی دیده که تو او خواب تیر خورده.
مایکل به پاتریک توصیه کرد که به این خواب توجه کنه و اون رو هشداری از خطر احتمالی تو آینده بدونه. این توصیه ای بود که دیوید باید به اون توجه میکرد. دیوید اغلب شهود رو نادیده میگرفت. به عنوان مثال، این دو پلیس داستان ما یه بار به ماشینی که سه مرد داخلش بودن، مشکوک شدن. در حالی که مایکل تو این موقعیت احساس خطر کرده بود، دیوید هیچ چیز غیرعادی رو متوجه نشد. مایکل فهمید که دو مرد در صندلی عقب از برقراری تماس چشمی خودداری میکنن.
خوشبختانه، زمانی که مایکل از راننده خواست که پیاده بشه، قبل از اینکه هر کدوم از مردان بتونن اسلحه خودشون رو بردارن، او متوجه سلاح اونا تو کف ماشین شد. تو همین حال، دیوید از این نشانه ها غافل موند و آروم کنار ماشین ایستاد و سیگارشو روشن کرد. رفتار دیوید نشون میده که چگونه نادیده گرفتن شهود و علائم هشدار دهنده، می تونن عواقب تهدید کننده ای برای زندگی آدم داشته باشن. با وجود این اتفاق، دیوید هنوز همون آدم قبل بود!
یه زمانی دیوید به تنهایی در حال گشت زنی بود که متوجه دو مرد شد که شبیه سارقان مسلح بودن. او به جای درخواست پشتیبانی از دوستای پلیسش، به تنهایی با سارقان مقابله کرد. ماشین رو کنار کشید و از راننده خواست که پیاده بشه. در حالی که دیوید داشت به یکی از سارقان دستبند میزد، مرد دیگه اسلحه رو بیرون اورد و به دیوید شلیک کرد.خوشبختانه دیوید زنده موند. با این حال، اگر دیوید به شهودش توجه میکرد، ممکن بود کلا حادثه ای ایجاد نشه.
فریب افرادی رو نخور که سعی میکنن با جذابیت و رفتار دوستانشون تو رو اغوا کنن
مجرمان از تکنیک های مشابهی استفاده میکنن، معمولاً قبل از ارتکاب جرم، با شما رفتاری دوستانه برقرار می کنن. به این ترفند رایج، «همکاری اجباری» میگن. جنایتکار وانمود میکنه که با قربانی دوسته اما این کار نوعی فریبه که فقط با شهود میشه به ماهیت اصلیش پی برد.
چنین تکنیک هایی اغلب بسیار ماهرانه انجام میشن. به عنوان مثال، یه روز زنی کیسه مواد غذایی رو به آپارتمانش حمل میکرد که کیسه پاره شد. سپس مردی یدفعه تو پله های پایین قوطی های پخش شده رو جمع کرد و به زن کمک کرد تا اونا رو به آپارتمانش ببره. به طور شهودی، زن احساس ترس وجودش رو گرفت و پیشنهاد مرد رو رد کرد. اما مرد اصرار کرد و گفت: «ما هم یه گربه داریم و معمولاً براش غذای کنسروی میگیریم!» زن بعد از این حرف باید مشکوکتر میشد. مرد از ضمیر «ما» استفاده کرد، تکنیکی که مجرمان برای جلب اعتماد و ایجاد حس مشترک استفاده میکنن. با این وجود، معلوم شد که مرد یه متجاوز و قاتله و زن هم تونست از مهلکه جون سالم به در بیره.
نشانه دیگری که باید به آن توجه کنی، استفاده مجرمان از جذابیت های اغوا کنندس. اغلب اوقات، افراد جذاب نیات شومی ندارن اما جذابیت میتونه ابزار قدرتمندی برای از کار انداختن شهود قربانی باشه.
بنابراین، وقتی با یه فرد جذابی روبرو میشی، سعی کن تشخیص بدی که آیا این جذابیت طبیعیه یا آن شخص سعی میکنه از جذابیتش برای ارتکاب به جرم استفاده کنه. به مثال خودمون بر می گردیم، مردی که تو راهرو بود، با پیشنهاد کمک به حمل مواد غذایی به زن، بسیار دوستانه و مودب به نظر می رسید. اما شهود زن بهش گفت که اون مرد از جذابیتهای رفتاریش برای منحرف کردنش برای ورود به آپارتمان استفاده میکنه.
با دقت به زبان بدن و پیش بینی رفتار مجرما، از خودت در برابر اونا محافظت کن
افراد مجرم نشانه هایی دارن که میتونی اونارو خیلی راحت تشخیص بدی. با شناخت این نشانه ها میتونی از غافل گیری جلوگیری کنی. یکی از رایج ترین نشانه ها، بیرون زدگی چانه هستش. مردان تمایل دارن هنگام ارتکاب جرم چانه خود را بیرون بدن!
گشاد شدن سوراخ های بینی نشانه دیگه ای از یه خشونت قریب الوقوعه. همچنین مراقب افرادی باش که چشمانی خیره دارن و اصلاً پلک نمیزنن.. همه این علائم به تو امکان میدن تا خطر حمله رو پیش بینی کنی.
برای شناخت خشونت می تونی خودت رو جای فرد مجرم بزاری. برای مثال، فرض کن اخیرا کارمندتو اخراج کردی و او شروع به ارسال ایمیل های تهدیدآمیزی به شما میکنه. اگر از دیدگاه او به مسائل نگاه کنی، می تونی بفهمی هدفش چیه.اگر کارمند اخراج شده بخواد به شغلش برگرده، تو با درک رفتارش میتونی واکنش درستی نشون بدی. حالا که نشانه های خطر رو درک کردی، باید بتونی اونا رو بررسی کنی.
با تشخیص درست از قربانی شدن خودداری کن
اگر در کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفتی و در مورد رفع پیامدهای روانی جسمی اون به دنبال مشاوره بودی، ممکنه به شما گفته بشه که در مقابل فرد قلدر وایسید و مقاومت از خودتون نشون بدین. این روش شاید سخت باشه اما یکی از بهترین راه حل ها برای جلوگری از تبدیل شدن به یه قربانیه!
قلدرها و افراد پرخاشگر از ترس قربانیشون برای اهدافشون استفاده میکنن. ما می تونیم این موردرو تو شرایط تهدید به بمب گذاری ببینیم. هنگامی که یه شرکت تجاری یا سازمان دولتی یه تماس تلفنی تهدیدآمیزی دریافت میکنه که به اونا هشدار میده قراره بمبی در ساختمونشون منفجر بشه، در این حالت همه کارکنان با هراس سعی دارن از ساختمون بیان بیرون.
اما این واکنش مبتنی بر ترس، دقیقاً همون چیزیه که بمب گذار به دنبالشه. با واکنش به تهدید با ترسی کورکورانه، به مجرمان قدرت ایجاد هر کاری رو بعد از برقراری یه تماس تلفنی ساده میدیم. پس خیلی مهمه که بدونی چه زمانی این تهدید رو باید نادیده بگیری.
خوشبختانه، نشانه هایی زیادی وجود دارن که میتونی برای تشخیص تهدیدهای واقعی ازشون استفاده کنی.برای مثال، اگر فردی با استفاده از صدایی خیلی بلند و رعب آور، تهدید به بمب گذاری کنه، نشانه اینه که هدف اصلیش، ایجاد ترس و اضطرابه تا بمب گذاری! از طرفی، تهدیدهای واقعی از جانب جنایتکارانیه که به ندرت کارای نمایشی از خودشون نشون میدن. این افراد خیلی صبور و خونسردن، وگرنه نمیتونستن چیزی به ظریفی یه حمله بمب گذاری رو برنامه ریزی کنن.پس اگر هدف منفجر کردن ساختمون بود، احتمالاً در وهله اول تماسی برقرار نمیشد!
برای تشخیص اینکه چی خطرناکه و چی خطرناک نیس، درک نشانه های خطر خیلی مهمه
همانطور که گفته شد، همیشه همه چیز اونطور که به نظر میرسه نیس. برای مثال، در سال 1980، جان سیرینگ (John Searing)، مردی میانسال که لوازم هنری می فروخت، نامه ای به مجری معروف جانی کارسون(Johnny Carson) فرستاد و ازش پرسید که آیا میتونه تو برنامش معرفیش کنه؟ اما جان سیرینگ فقط یه نامه با عکس امضا شده از جانی کارسون دریافت کرد.
سیرینگ بارها و بارها نامه نوشت و در نهایت 800 نامه به جانی کارسون ارسال کرد. اما هیچ کدوم از این نامه ها حاوی جملات تهدیدآمیزی نبودن. در نهایت، تهیه کنندگان برنامه جانی کارسون به این عقیده رسیدن که سیرینگ هیچ تهدیدی نداره و اون رو به برنامه دعوت کردن. نامه های جان سیرینگ هیچ خطری رو نشون نمیدادن و میشد به راحتی فهمید که این فرد هدفش توجه و دیده شدن بود.
نشانه های واقعی خطر رو نمی توان نادیده گرفت. یه نمونه غم انگیز رو میشه تو تیراندازی کالج بارد در سایمون راک(Bard College at Simon’s Rock) در سال 1992 مشاهده کرد. اولین نشانه زمانی بود که یه بسته مشکوک برای دانش آموزی به اسم وِین لو (Wayne Lo) به مدرسه تحویل داده شد. مسئول پذیرش وقتی متوجه عبارت«اسلحه کلاسیک» روی بسته شد، با احتیاط رفتار کرد.
اما رئیس مدرسه تصمیم گرفت بسته رو باز نکنه تا خطر نقض حریم خصوصی دانش آموزان حفظ بشه. در عوض، او سرپرست خوابگاه، خانم تِرینکا رابینسون (Trinka Robinson) رو فرستاد تا با وِین لو صحبت کنه. رابینسون از وین پرسید که آیا میتونه بسته رو باز کنه اما وین نپذیرفت. زمانی که رابینسون با رئیس مدرسه برگشت، بسته خالی بود و وین به اونا گفت که داخل بسته فقط قطعات ساده اسلحه بود. سپس، همان شب، یه تماس ناشناسی برقرار شد و به مسئولان مدرسه هشدار داده شد که تیراندازی میخواد بشه. با وجود همه این علائم هشدار دهنده، پلیس هرگز در جریان امور قرار نگرفت. در نهایت وین لو به شش نفر شلیک کرد و دو نفرشون رو کشت
قربانیان خشونت خانگی با عادت کردن به آزار، احساس ترسشون رو از دست میدن
مواد مخدر، الکل و غذا تنها چیزایی نیستن که افراد بهشون معتاد میشن. شاید تعجب کنی ولی سوء استفاده هم میتونه به اعتیاد تبدیل بشه. آرامشی که پس از پایان خشونت به دست میاد، به قدری زیاده که یه حالت هیجانی اعتیادآور ایجاد میکنه. بنابراین، برای رسیدن به این حالت هیجانی، قربانیان به کسانی که آزارشون میدن متکی میشن. در نهایت، این نوع رابطه، غریزه ترس طبیعی فرد کتک خورده رو از بین میبره.
بزارین یه مثل بزنیم، روزی زنی با سازمان حمایت از قربانیان خشونت خانگی تماس گرفت. وقتی مشاور پرسید که آیا در معرض خطره، زن جواب منفی داد. اما با ادامه گفتگو مشخص شد که زن خودش رو تو اتاق خوابش حبس کرده و شوهرش اون طرف در یه اسلحه دستش گرفته و میخواد زنش رو بکشه!
درواقع، با ادامه آزارهای مکرر، احساس ترس زن به حدی ناپدید شده بود که او موقعیت خطرناک رو تشخیص نمیداد. قربانیان بدرفتاری با زندگی مداوم در موقعیت های خشونت آمیز و تهدید کننده، دیگه شریک زندگیشون رو به عنوان یه تهدید واقعی نمیبینن. اونا غریزه محافظت از خود یا کمک گرفتن از دیگران رو کم کم از دست میدن
گاهی اوقات مسئولان مدرسه محیطی رو ایجاد میکنن که کودکان میتونن از کودکان دیگه سوء استفاده جنسی کنن
دائماً اخباری رو در مورد آزار جنسی کودکان توسط بزرگسالان میشنویم. اما موارد مربوط به آزار جنسی کودکان توسط کودکان دیگه کمتر گزارش میشن. زمانی میشه از این اتفاق پیشگیری کرد که مسئولان مدرسه به درستی آموزش ببینن.
برای مثال، توی یه مدرسه، دانش آموزی به نام جویی (Joey) در حال تجاوز به یه پسر بچه هفت ساله در حمام دستگیر شد! این اولین تخلف جویی نبود. جویی تو مدرسه قبلیش کارایی مانند آتش سوزی، استفاده از چاقو، تهدید به مرگ خود و دیگران و رفتار جنسی نامناسب با کودکان کوچکتر رو انجام داده بود.
مسئولان مدرسه به علائم هشدار دهنده توجهی نکردن و اقدامات لازم رو برای محافظت از دانش آموزان انجام ندادن.حتی پس از حادثه تجاوز، مدیر مدرسه به معلمان یا متولیان مدرسه در مورد کاری که جویی انجام داده بود اطلاع نداد. بدتر از اون، زمانی که جویی نشون داد تو یادگیری مشکل داره، مدیر مدرسه موافقت کرد که اونو به کلاس پایین تر منتقل کنن.
مسئولان مدرسه کارای دیگه ای هم برای جویی انجام دادن. جویی دیگه اجازه نداشت بدون نظارت از حموم استفاده کنه! به طرز تکان دهندهای، یه آدم بزرگسال تو حموم جویی رو زیر نظر داشت. یه ماه بعد، جویی به همکلاسی دیگش تو همون حمام تجاوز کرد. حتی اگر یه مدرسه به خوبی توسط نگهبانان نظارت بشه، وجود اونا لزوماً به معنای این نیس که امنیت زیاده. اگر مسئولان مدرسه نتونن به نگهبانا در مورد دانش آموزان خطرناک آموزش بدن، کمک چندانی در جلوگیری از خشونت و سوء استفاده نکردن.
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب موهبت کامل نبودن : نوشته: برنی براون
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب چراغهای سبز : نوشته: متیو مککانهی
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب چگونه در هر کاری شکست بخوریم و برنده باشیم: نوشته: اسکات آدامز