یکی از بهترین انواع تفریحات انجام دادن کارهای غیرممکن است. “والت دیزنی”
خلاصه کتاب نوآور باش و کاوش کن : نوشته: جف بزوس
معرفی و خلاصه کتاب نوآور باش و کاوش کن : نوشته: جف بزوس
این کتاب درباره اصولی حرف میزنه که به جف بزوس برای ساخت و رهبری آمازون کمک کرد. کتاب نوآور باش و کاوش کن یه کتاب جذاب و کاربردی در مورد کسب و کار، استراتژی و مدیریت اجرایی محسوب میشه که پیشنهاد میکنیم حتما به خلاصهش گوش کنین!
خلاصه متنی رایگان کتاب نوآور باش و کاوش کن
کتابی که قراره بشنوید رو جف بزوس نوشته،
یکی از موفقترین و ثروتمندترین افراد حال حاضر جهان؛ کسی که شما اونو با برند بزرگ آمازون میشناسیدش. توی این کتاب جف بزوس عقاید و تصمیات خودش رو بیان کرده و کارهایی که باعث شده آمازون به یک امپراطوری در جهان تبدیل بشه. واقعاً کسی هست که نخواد این نکتههای طلایی رو بدونه؟
سال 1994 جف بزوس شغلی که توی یک صندوق سرمایهگذاری داشت رو رها کرد تا یک کتابفروشی آنلاین توی سیاتل راهاندازی کنه.
سال 1999 سایت فروشگاهی آمازون که فقط کتاب میفروخت به ارزش 30 میلیارد دلار رسید و بزوس به عنوان شخص سال انتخاب شد. اما از سال 1999 تا سال 2001 سهام آمازون از 106 دلار به 6 دلار سقوط کرد؛ یک افت عجیب و غریب توی 2 سال.
روزنامه نگارها شروع کرده بودن به طعنه و کنایه به آمازون و اینکه محکوم به شکسته، ولی جف بزوس داشت تلاش میکرد که این برند رو سرپا نگهداره.
توی سال 2005 بزوس سرویس آمازون پرایم رو راهاندازی کرد؛ این سرویس تمام خریدها رو دو روزه ارسال میکرد اونم رایگان.
اون زمان واقعاً سرویس متفاوتی بود و کاملاً نحوه خرید و انتظاری که آدما از فروشگاه آنلاین داشتن رو تغییر میداد.
توی دهه بعدش بزوس از غولهای فناوری مثل گوگل، مایکروسافت، اپل پیشی گرفت و توی دوتا صنعت حرف اول رو میزد، دستگاههای خانگی هوشمند و رایانش ابری.
امروز آمازون بیشتر از 1 میلیون پرسنل داره و سالانه 10 میلیارد سفارش رو به دست مشتریهاش میرسونه
وقتی از والتر آیزاکسون نویسنده زندگینامه افراد معروفی مثل استیو جابز، آلبرت آنیشتین و لئوناردو داوینچی پرسیدن که بیشتر از همه میخوای زندگینامه کدوم شخص زنده رو بنویسی، جواب داد جف بزوس.
والتر گفت داوینچی، جابز و انیشتین باهوش بودن ولی باهوش بودنشون خاصشون نکرده.
آدم باهوش زیاده، مهم خلاق بودن و قوه تخیله، این چیزیه که یک نفر رو به مبتکر واقعی تبدیل میکنه. برای همین جواب من به سوال شما فقط جف بزوسه.
توی این کتاب سه تا نگرش اساسی وجود داره که بزوس رو به یک مبتکر واقعی تبدیل میکنه. بزوس این ذهنیتها رو تو فرهنگ آمازون هم جا انداخته که این فروشگاه آنلاین به یک برند بزرگ جهانی تبدیل شده.
این سه تا نگرش رو میتونیم با سه تا جمله بیانش کنیم:
- یک: نگرشی که روز اول داشتید رو حفظ کنید
- دو: یک چشمانداز سه ساله برای خودتون داشته باشید
- سه: به درستی شکست بخورید
نگرش شماره 1. ذهنیت روز اولتون رو حفظ کنید
فرض کنید که شغل قبلیتون رو رها کردین و امروز اولین روزیه که توی کسب و کار جدید به صورت تمام وقت مشغول به کار شدین.
ذهن شما پر از ایده است و کلی انرژی و اشتیاق دارین که کارای جدید انجام بدین و مشکلات مشتریاتون رو حل کنید. حالا اگر بتونید هر روز مثل اون روز اولی باشید که کارتون رو شروع کردید، با انرژی و شور و شوق میاید سر کار تا تجربههای جدید و نوآوریهای جدید داشته باشین.
بزوس توی 27 سال گذشته در آمازون، نگرش روز اول رو اجرا کرده. هر روز صبح به روزی فکر میکنه که توی نیویورک کارشو ترک کرد و برای راه انداختن آمازون به سیاتل رفت. همون قدر انرژی و احساس فوریتی که روز اول داشته رو توی کار همون روزش پیاده میکنه.
اکثر کسب و کارها وقتی که به سود میرسن و از رقبا جلو میفتن، نگرش روز اولشون رو از دست میدن. اما بزوس ذهنیت روز اول رو یادش نرفت حتی وقتی که آمازون سودآور شد و از بقیه رقباش جلو افتاد؛ چون که همچنان روی مشتری متمرکز بود و میدونست که این نگرش چه تاثیر شگفت انگیزی برای رسیدن به چیزی که میخواد داره.
بزوس میگه مشتریها به طرز عجیبی همیشه ناراضیان. حتی زمانی که گزارش میدن از همه چی راضی و خوشحالن و کسب و کار داره عالی پیش میره، حتی زمانی که هنوز خوب نمیشناسنش، باز دنبال یه چیز بهترن.
خواسته ما هم خوشحال کردن و رضایت مشتریه و همین باعث میشه که به نمایندگی ازونا یه چیز جدید و یه نوآوری جدید داشته باشیم.
ازونجایی که مشتریها نهایتاً یکروز خوشحالن، هر روز برای بزوس و تیمش یه فرصت جدیده تا چیزای جدید رو امتحان کنن و تجربه مشتریهای آمازون از خرید رو بهبود بدن.
نگرش شماره 2. یک چشم انداز سه ساله داشته باشید
بزوس میگه وقتی من یک کنفرانس فصلی خوب با وال استریت برگزار میکنم، مردم میان جلوی منو میگیرن و میگن، تبریک میگیم برای کنفرانس، منم ازشون تشکر میکنم، اما چیزی که واقعاً اون لحظه بهش فکر میکنم اینه که این برنامه سه سال پیش چیده شده و الان دارم روی برنامههای بزرگتر فکر میکنم که سه سال دیگه خودشو نشون میده.
بزوس همه فرصتها و مشکلات کسب و کار رو با چشمانداز سه ساله میبینه.
با اتخاذ یک چشم انداز سهساله تونسته ریسکهای هوشمندانهای بکنه و فرصتهای نوآوری رو توی امازون به حداکثر برسونه.
زمانی که بزوس آمازون رو راه اندازی کرد، مردم اونقدر از اینترنت استفاده نمیکردن و تعداد کمی ازونا میدونستن اینترنت چیه. اما بزوس دید که استفاده از شبکه گسترده جهانی داره سالی 2300 درصد رشد میکنه. با این نرخ رشد، یک کسب و کار آنلاین در عرض سه سال میتونه سیلی از مشتری برای خودش داشته باشه.
بنابراین یه فهرست از محصولاتی که میتونست بفروشه تهیه کرد. البته اول از بینشون کتاب رو انتخاب کرد؛ هر روز کتابفروشی انلاین خودشو بهتر کرد و صبور موند.
زمانی که سهام آمازون 90% درصد کاهش یافت، بزوس یه قدم به عقب برداشت و معیارهای داخلی شرکت رو بررسی کرد که همه در جهت رشد کسب و کار بودن.
اون چشمانداز کوتاه مدت و تحلیلگرایی که اصرار داشتن آمازون محکوم به نابودیه رو نادیده گرفت و به کارش ادامه داد.
بعد از یه مدت سرویس آمازون پرایم رو راه انداخت
آمازون پرایم توی چشم انداز یکساله اصلاً منطقی به نظر نمیومد، در واقع توی 12 ماه بعد از راهاندازی آمازون پرایم میلیونها دلار از دست داد.
اما بزوس یه چشم انداز سه ساله داشت، اون روند دادهها رو میدید که هزینههای حمل و نقل داره کم میشه. میدونست که ادامه دادن این سرویس توی سه سال آینده میتونه تعادلی بین ارسالهای با حجم کم و حجم بالا ایجاد کنه و هزینههای اضافی رو کم بکنه.
زمانی که ایلان ماسک و spacex در صنعت فضایی مورد توجه قرار گرفتن، بزوس به کارمندان شرکت فضایی blue orgin خودش تاسیس کرده بود گفت که مثل لاک پشت باشین نه خرگوش. این شعار شرکت فضایی خودش بود که یعنی قدم به قدم برین جلو ولی وحشیانه. در واقع داره به داستان لاک پشت و خرگوش اشاره میکنه که آهسته و پیوسته در یک مسابقه غیرممکن مقابل رقبا برنده میشه.
امروز شاید تعجب کنید از اینکه جف بزوس 100 ساعت در هفته کار نمیکنه؛ روزی 100 تا تصمیم مهم هم نمیگیره. بزوس معتقده که بجز چند ساعت کار با کیفیت بالا و چندتا تصمیم مهم که برای سه سالت آیندت گرفتی دیگه چیزی اهمیت نداره.
بنابراین جف بزوس هشت ساعت خواب رو توی اولویت قراره میده تا بتونیم فردا صبحش تصمیمای شفاف با ضریب هوشی بالا بگیریم تا برای سه سال بعدی موثر واقع بشه.
وقتی یک چشم انداز سه ساله بچینید، دیگه در مورد 30 کاری که در لیست کاراتون وجود داره و 20 تا تصمیمی که باید امروز بگیرید، استرس نخواهید داشت؛ چون تنها چندتا کار و تصمیم مهم هست که در سه سال آینده روی زندگی شما تأثیر میذاره.
اگه چشم انداز سه ساله داشته باشید، یک خسارت یا شکست، نابودکننده به نظر نمیرسه
چون میدونید که اگه صبور باشید و دائم کارتون رو بهتر کنید، سه سال دیگه این شکست و ضرر یه چیز ناچیزه و اصلاً به چشم نمیاد.
به نظر میرسه سه سال زمان ایدهالی باشه. فکر کردن سه ساله اونقدری طولانی هست که بشه اون ضررها و مشکلات کوتاه مدت رو نادیده گرفت ولی خب برای پیشبینیهای منطقی هم یکم زمان کوتاهیه.
وقتی میخواید پیشبینی کنید که چی توی سه سال آینده مهمه، از خودتون بپرسید که در سه سال آینده چی قرار نیست تغییر کنه؟
بزوس میدونست که مشتریان آمازون همیشه به دنبال قیمتهای پایینتر، تحویل سریعتر و انتخابهای متنوع هستند، بنابراین تمام انرژیشو صرف این چیزها کرد و سود کوتاهمدت رو نادیده گرفت.
نگرش نوآوری شماره سه: شکست خوب بخور
بزوس میگه شکست و اختراع دوقلوهای جدانشدنی هستند. برای اختراع مجبوری که آزمایش کنی و گاهی شکست بخوری. اگه از قبل بدونی چیزی قراره کار کنه دیگه اون اسمش آزمایش نیست.
بیشتر سازمانهای بزرگ ایده اختراع و نوآوری رو قبول میکنن اما دوست ندارن رنج یکسری آزمایشهای و تجربههای ناموفق رو برای رسیدن بهش قبول کنن.
آمازون یک شرکت بزرگه که به طور مداوم نوآوری میکنه چون بزوس اعتقاد داره که هر چه آمازون بزرگتر میشه اشتباهاتشم هم با خودش بزرگتر میشه. در واقع شکستهای خوب به اینجا رسوندش.
الان با خودتون میگید شکست شکسته دیگه خوب و بدش چه فرقی داره؟
اما این کتاب میگه یک شکست بد نتیجه یک اجرای بده اما شکست خوب، یک آزمایش شکست خوردهاس که چیز ارزشمندی رو ازش یاد میگیری.
هر چه آمازون بخواد پول بیشتری به دست بیاره، باید محصولات و خدمات غیرمتعارف بیشتری رو امتحان کنه و گاهی هم شکست بخوره؛ شکستهای خوب موفقیت میاره.
اصلاً اگه آمازون شکستهای چند میلیارد دلاری رو تجربه نمیکرد شاید نمیتونست در جایگاهی که الان هست قرار بگیره.
بزوس دنیارو غافلگیر کرد و به یک شرکت فنآوری برتر تبدیل شد، چون اون هزینه آزمایشهای محصولات فناوری گرون قیمت رو تأمین مالی کرد که شکست خوردند.
برزگترین شکستش هم توی این زمینه هم fire phone بود. یک گوشی هوشمند که به دلیل رابط کاربری نه چندان خوب و قیمت بالا با از صحنه رقایت حذف شد. اماFire phone یک شکست آموزنده بود زیرا به آمازونی ها اجازه داد تا مهارتهای لازم برای توسعه اکو و الکسا رو به دست بیارند.
بزوس بعداً توی مصاحبهای که داشت خیلی راحت با شکست فایر فون برخورد کرد و گفت: اگر فکر میکنید فایر فون یک شکست بزرگ بوده، باید بگم که ما همین الان مشغول کار بر روی شکستهای بزرگتری هستیم. فایر فون به نسبت اونا خیلی کوچیکه.
بزوس میتونه نگرش قبول کردن شکست رو حفظ کنه چون اون حس کنجکاوی کودکانهشو داره و بر اساس فلسفه «به حداقل رسوندن پشیمونی» زندگی میکنه.
بزوس میگه دوست دارم وقتی که 80 ساله شدم کمترین پشیمونی رو تو زندگیم داشته باشم و اونها هم احتمالاً از کارهاییه که نکردمه؛
چیزایی که امتحانشون نکردم؛ راههایی که نرفتم. چون میدونم تنها چیزی که میتونه منو پشیمون کنه اینه که به اندازهی کافی تلاش نکرده باشم.
چکیده همه این نکتهها اینه که روحیه کارآفرینی روز اولتونو حفظ کنید، یک چشم انداز سه ساله داشته باشید و شکستهای درست و آموزنده بخورید؛ مقیاس آزمایشهایی که انجام میدید با میزان موفقیت شما نسبت مستقیم داره. یک شکست بد کار رو خوب انجام ندادین، اما شکست خوب، یه درس بزرگ بهتون میده. یادتون باشه نوآوری و آزمایشهای ناموفق در کنار همه.
اگه ازین سه دستورالعمل پیروی کنید، شبیه جف بزوس فکر خواهید کرد، یکه واقعاً میشه اسمشو مبتکر گذاشت. داشتن این نگرشها کاری میکنه که توی راه تولید محصولات و انجام کارهایی باشید که زندگی مردم رو تغییر میده.
این پیام اصلی کتاب اختراع و سرگردانی جف بزوس بود. جف بزوس یکی از بهترین کارآفرینای زمان ماست و این کتاب دانش گرانبهاییه که از این فرد در اختیارمونه، من که به همه توصیهاش میکنم. شما چطور؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب از صفر به یک : نوشته: پیتر تیل
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب مرا به تفکر وادار نکن : نوشته: استیو کراگ
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب 21 درس برای قرن بیست و یکم : نوشته: یووال نوح هراری