یکی از بهترین انواع تفریحات انجام دادن کارهای غیرممکن است. “والت دیزنی”
خلاصه کتاب ورزشکار هوشیار : نوشته: جورج ممفورد
معرفی و خلاصه کتاب ورزشکار هوشیار : نوشته: جورج ممفورد
تا حالا شده کسی رو ببینین که توی ده ثانیه صد متر رو طی کنه؟ این یه کار معمولی نیست و دیدنش واقعا هیجان انگیزه. حداقل برای من که اینطوره. به نظر میرسه کسی که این کار رو انجام میده یه آدم معمولی نیست. یه اسطورهاس. یه ابرقهرمان. یه کسی که تواناییهای فوق بشری داره و قادره هر کاری انجام بده. این کار به چیزی خیلی بیشتر از یه بدن آماده نیاز داره. به نظر شما رمز موفقیت این آدم چی میتونه باشه که میتونه کاری رو انجام بده که هر کسی قادر به انجامش نیست؟ این مسئله توی ذهن ریشه داره. همه ما دوست داریم عملکرد خودمون رو بهتر کنیم، اما جورج ممفورد توی تنها کتابش؛ یعنی ورزشکار هوشیار، تکنیکهایی رو بررسی میکنه که شاید نه فقط واسه ورزشکارا، بلکه واسه کسایی که حال ورزش رو ندارن هم مفید باشه تا بتونن عملکرد خودشون رو توی محل کار، مدرسه و بطور کلی زندگی شون بهبود ببخشن. جورج توی این کتاب خواننده رو به آرومی به سمت طرز فکر خودش راهنمایی میکنه. نکاتی که جورج ممفورد برامون آشکار میکنه بی نظیره.
خلاصه متنی رایگان کتاب ورزشکار هوشیار
اینکه افکارمون معمولا بیقرارن
نفس کشیدمون درست نیست و یا اینکه احساسات منفیمون رو به درستی مدیریت نمیکنیم ممکنه چیزایی باشن که از قبل میدونستیم ولی روش هایی که ممفورد بهمون میگه که ذهن آگاه چطوری میتونه این مسائل رو مدیریت کنه، واقعا جذابه. اما جورج ممفورد کیه؟ جورج تی ممفورد، مشاور روانشناسی ورزشی، مشاور توسعه فردی و سازمانی، مربی و معلم مدیتیشنه.
توی سابقه جورج، فعالیت توی تیم های لس آنجلس لیکرز ( Los Angeles Lakers ) و شیکاگو بولز( Chicago Bulls ) دو تا از تیمهای معروف لیگ ان بی ای( NBA ) هم خودنمایی میکنه.
این کتاب ارزشمند رو علاوه بر ورزشکارا، به همه کسایی که میخوان یه ذهن آماده و هوشیار داشته باشن، پیشنهاد میکنم. امیدوارم تا آخر پادکست همراهمون باشین.
جورج میگه : عملکرد خالص وقتی رخ میده که خودتون رو فراموش کنین و به یه منطقه تمرکز همراه با آرامش وارد بشین
سین وایت اسنوبرد سواریه که عملکرد خالص رو تو المپیک ۲۰۱۰ تجربه کرد.
زمانی که داشت با اسنوبردش سه و نیم دور تو هوا دور خودش میچرخید. نتیجه اش شد یه طلای خوش رنگ، دور گردن جناب وایت. از سین پرسیدن : وقتی داشتی حرکاتت رو انجام میدادی به چی فکر میکردی؟ جواب میده : تو اون موقعیت، شما واقعا فکر نمیکنین. فقط اجازه میدین که اتفاق بیفته.
این یه ترکیبی از تمرکز و ریسکه. بیل راسل(Bill Russell )؛ بازیکن برجسته بسکتبال میگه: وقتی عملکرد خالص رو داشتم تجربه میکردم، زمان بازی به سرعت میگذشت طوری که تکنیک هایی که باعث غافلگیری همه میشدن، من رو شگفت زده نمیکردن. مثل این بود که داشتیم اسلو موشن ( slow motion ) بازی می کردیم.
قایقران کریگ لمبرت ( Craig Lambert ) وضعیتش رو تو عملکرد خالص اینطور بیان میکنه : یه وضعیت جادویی؛ وقتی که تلاش ناپدید میشه. اما شاید شما عملکرد خالص رو به نام دیگه ای بشناسین : سیالیت.
توی حالت سیال، شما حرکات سخت و پیچیده رو به صورت خودکار و روان انجام میدین؛ بدون اینکه حتی درباره اش فکر کنین. اگه میخواین بهترین خودتون باشین، توی ورزش، کار یا هر جنبه ای از زندگی، لازمه که سیالیت رو هر جوری که شده تو خودتون ایجاد کنین.
توی کتاب جریان اثر میهای چیکس( Mihaly Csiks ) چهار راه برای به دست آوردن سیالیت پیشنهاد شده
تمرکز، آزادی، چالش چهار درصدی و انتقاد.
شاید در آینده خلاصه اون رو هم تو قالب پادکست تقدیمتون کردم. ولی علی الحساب توی این کتاب، جورج تعدادی تکنیک ثابت شده برای رسیدن به یه ذهن آگاه رو به ما ارائه میکنه تا به طرز قابل توجهی شانستون رو برای تجربه سیالیت توی اجرای بعدیتون افزایش بدین. سعی کنین نقطه کانونی یه گردباد رو تصور کنین.
یه فضای آروم آبی رنگ. مهم نیست طوفان چقدر شدید بشه؛ اون فضا همیشه آروم باقی میمونه. ممفورد میگه : درون همه ما اون مرکز آروم وجود داره. یه ورزشکار قهرمان تو طول اجراش به مرکز ساکت و آروم درونش میره و استعدادش رو به سادگی فقط تماشا میکنه بدون اینکه توی آگاهیش خللی ایجاد بشه.
به نظر میرسه که ذهن آگاهی که معمولا میخواد وضعیت رو کنترل کنه، رو یه صندلی راحت میشینه و به بدنی که داره بی عیب و نقص کار میکنه چشم میدوزه. اگه بتونین مثلا در طول یه سخنرانی مرکز آروم یا همون نقطه کانونی طوفان رو تو خودتون پیدا کنین؛ میتونین ببینین که یه ارائه بی عیب و نقص رو تجربه میکنین و دیگه خبری از صدای توی سرتون که مدام یادآوری کنه چی بگین و چی نگین نیست.
اگه موقع ورزش از مرکز آروم درونتون استفاده کنین
میتونین بدون اینکه فشار بیش از حدی به خودتون بیارین، حداکثر تلاشتون رو به کار بگیرین.
نکته کلیدی باقی موندن توی اون نقطه آروم و ارائه بهترین عملکرد ، اعتماده. اعتماد به انجام کارتون به بهترین شکل ، مثل والدینی که اجرای بچهشون رو که به عنوان نمایش مدرسه روی سن دارن بازی میکنن، تماشا میکنن. تا یه جایی پدر و مادر به آماده شدن بچه شون برای رسیدن به هدف کمک میکنن ولی اینجا دیگه پدر و مادر روی صندلی میشینن و مثل باقی تماشاگرا پسر یا دخترشون رو تماشا میکنن. درواقع اون ها به فرزندشون اعتماد کردن و میدونن که اون میتونه بدون هیچ راهنماییای کارش رو به بهترین نحو انجام بده. متاسفانه بیشتر ما مثل پدر و مادری هستیم که به جای نشستن و تماشا کردن، از بین جمعیت دیالوگ ها رو فریاد میزنیم.
دوست داریم بریم رو صحنه و بازم بچه مون رو راهنمایی کنیم. راهی که میتونین برای کنترل خودتون و نپردین وسط استیج ازش استفاده کنین اینه که یه هدف و مقصود شفاف و واضع داشته باشین و بعد این رو باور کنین که یه نیرویی فراتر از درک شما هست که میتونه بهتون خیلی کمک کنه.
کاری که باید بکنین اینه که خودتون رو تو یه وضعیت ذهنی مثبت قرار بدین و به نتیجه ای که میخواین بهش برسین ، با جزئیات فکر کنین.
بزارین کارگردان داخل ذهن شما فیلمی رو که میخواین بسازین رو مو به مو خلق کنه
بعد از آماده شدن، فیلم رو به نیرویی که فراتر از درک شماست تحویل بدین. میتونین اسم این نیرو رو ناخودآگاه، خدا یا هر چیز دیگه ای بزارین. اگه کارایی که گفتم رو برای رسیدن به هدفتون، خوب و با جزئیات انجام داده باشین، پس اون نیروی فراتر از درک شما هم برای تبدیل کردن تصویر ذهنیتون به واقعیت تو کارش به مشکل بر نمیخوره.
اما اگه مذهبی نباشین، باور به این که یه نیروی فراتر از درکتون میتونه عملکرد شما رو هدایت و رهبری کنه، شاید سخت باشه. ولی یادتون بمونه که توی بحران ها و شرایط سخت، اکثر آدما نقابشونو زمین میذارن و خلاصه از یه جایی یا چیزی، تقاضای کمک میکنن.
یه مثل معروف هست که میگه : توی لونه روباه، هیچ آتئیستی ( atheist ) وجود نداره. جهت اطلاعتون آتئیست یعنی بی خدا. آسیب پذیر بودن و اعتقاد به نیرویی که نمیتونین دقیقا راجع بهش توضیح بدین، چیزیه که ممفورد بهش میگه : نهایت قدرت. حالا بدون در نظر گرفتن این که شما چقدر به عملکردتون اطمینان دارین، یه وقتایی هست که که ذهنتون گیج میشه و در نتیجه از نقطه کانونی طوفان درونتون، به بیرون پرت و گرفتار فکرهای اعصاب خورد کن میشین.
اما خوشبختانه همیشه یه لنگر اطمینان وجود داره که توی اون فضا نصبش کردن. شما میتونین با تمرکز رو مترونوم خودتون، طناب متصل به لنگر رو پیدا کنین و به منطقه آرامش مرکزی برگردین.
ممفورد میگه : اهل موسیقی واسه تسلط به گام هاشون که جزو اصول اساسی موسیقیه
به ضربه های ریتمیک ( rhytmic ) و منظم مترونوم وابسته هستن. حالا نفس کشیدن خودتون رو مثل یه مترونوم در نظر بگیرین که مدام و به صورت ریتمیک شما رو به ناحیه مرکزی درونتون، متصل نگه میداره و هر وقت که تمرکزتون رو از دست دادین، باعث میشه با یه ساز و کار ثابت خودتون رو به مرکز برگردونین.
با تمرکز کردن روی دم و بازدمتون، یعنی ضرباهنگ مترونوم درونتون، راه رو به سمت مرکز پیدا میکنین. نکته کلیدی اینه که بدون تلاش برای کنترل نفس کشیدن، فقط روی اون تمرکز کنین. خودتون رو مجبور نکنین که عمیق یا تند تند نفس بکشین؛ فقط حواستون بهش باشه. با این کار، میبینین که ریتم تنفستون خود به خود تنظیم میشه.
وقتی آگاهانه نفس بکشین، کاملا روی زمان حال متمرکز میشین و جایی واسه افکار منفی از این دست که چه اتفاقی میتونه یا ممکنه اتفاق بیفته باقی نمیذارین. میدونین که این فکرها باعث تنش و استرس میشن. همونطور که امیت ری ( Amit Ray ) نویسنده میگه؛ اگه میخواین اضطراب رو تو زندگی از خودتون دور کنین، در لحظه زندگی کنین. در واقع توی نفسهاتون زندگی کنین.
اگه تا اینجای کار بخوایم همه چیزهایی که گفته شد رو با هم ترکیب کنیم، میتونیم یه فرمول چهار گانه برای عملکرد خالص خلق کنیم : اول؛ مقصود روشن و شفاف، دوم؛ اعتماد کامل، سوم؛ تنفس آگاهانه و در آخر؛ ذهنیت مرکزی. برای نتیجه ای که میخواین بهش برسین، یه مسیر و تصویر شفاف و روشن تو ذهنتون طراحی کنین.
بعد، این مسیر رو به نیروی فراتر از درکتون تحویل بدین و به توانایی این نیرو برای انجام چیزی که میخواین، ایمان کامل داشته باشین. نسبت به تنفستون آگاهی پیدا کنین تا بتونین منطقه مرکزی آرومتون رو پیدا کنین. بعد، از این نقطه کانونی، عملکردتون رو تماشا کنین و از آگاهانه حرکاتتون رو دنبال کنین.
توی این کتاب جورج یه معلم خبره رو به ما معرفی میکنه که میگه
حواس جمع بودن یعنی اینکه توجهتون رو با یه روش خاصی به زمان حال معطوف کنین. بدون قضاوت. مثل اینکه زندگیتون بهش وابسته اس. اون چهار گامی که گفتم رو برای تجربه یه عملکرد خالص، با انجام حرکت ساده ورزشیای که توش مهارت دارین، امتحان کنین. مثلا پرتاب کردن یا شوت زدن توپ. هروقت توی انجام این فرمول برای انجام حرکت ورزشیتون مهارت کامل کسب کردین، اون رو توی ارائه شغلیتون یا مسابقه بعدیتون به کار ببندین تا بالاخره سیالیت رو به صورت واقعی تجربه کنین.
چیزی که شنیدین، لب مطلب کتاب ورزشکار هوشیار اثر جورج ممفورد بود. این کتاب تونسته بین آگاهی و عملکرد یه رابطه خوب به وجود بیاره. امیدوارم از مطالبی که گفته شد نهایت استفاده رو برده باشین.
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب مخاطب یک نفره : نوشته: گورو سیرنیواس رائو
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب پنج دشمن عملکرد تیمی : نوشته: پاتریک لنچیونی
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب قله : نوشته: اندرس اریکسون