یکی از بهترین انواع تفریحات انجام دادن کارهای غیرممکن است. “والت دیزنی”
خلاصه کتاب چهار هزار هفته : نوشته: الیور برکمن
معرفی و خلاصه کتاب چهار هزار هفته : نوشته: الیور برکمن
کتاب چهار هزار هفته جزء محبوبترین کتابهای دنیا در زمینه مدیریت زمان محسوب میشه؛ این کتاب اهمیت زمان و عمری که پیش رو داریم رو به ما گوشزد میکنه و با ارائه راهکارهای منطقی و عملی، کمک میکنه تا بهرهوری رو توی زندگیمون بیشتر کنیم.
خلاصه متنی رایگان کتاب چهار هزار هفته
زندگی ما پر شده از اضطراب نرسیدن و انجام ندادن و در عین حال دوییدن
اگه نتونم به چیزایی که دوست دارم برسم؟ اگه نتونم کارام سر موقع تحویل بدم؟ اگه نتونم مهارت مورد علاقم یاد بگیرم؟ اگه نتونم در آینده خانواده تشکیل بدم؟ و کلی اگه نتونم و نرسم های دیگه که ما رو خسته و مضطرب می کنه. میانگین عمر ما 4،000 هفته اس، همونطور که هفته های باقی مونده از زندگیمون می گذره، ما با این استرس زندگی می کنیم که زمان کافی برای انجام هر کاری که دوست داریم و نیازمونه رو نداریم.
همیشه روی یه تردمیل در حال دوییدن هستیم اما غافل از اینکه قرار نیست به جایی برسیم.
اگه شمام با این نگرانی ها آشنایید و ترس های نرسیدن براتون غریبه نیست این خلاصه کتاب برای شماس.
خلاصه کتاب امروز از الیور برکمن و بعد از گوش دادن به این خلاصه تا حد زیادی از نگرانی هاتون کم میشه.
برکمن(Oliver Burkeman) یک نویسنده و روزنامه نگار اهل بریتانیاس و برای گاردین یک روزنامه بریتانیایی کار می کنه. برکمن در سال 2006 در فهرست نهایی جایزه اورول، جایزه ای که به نویسندگان برتر اهدا میشه، قرار گرفت و همچنین در سال 2015 برنده جایزه بهترین داستان علمی سال FPA برای قطعه ای در مورد رمز و راز آگاهی شد.
بین سالهای 2006 تا 2020، برکمن یک ستون هفتگی پرطرفدار در مورد روان شناسی می نوشته که بنا بر ادعای زیادی از افراد این ستون زندگی اونها رو تغییر داده و کتاب پادزهر و چهار هزار هفته از آثار معروف برکمن که به فروش بالایی هم رسیده.
عنوان کتاب "چهار هزار هفته" کمی مارو می ترسونه! چون بهمون میانگین عمرمون رو نشون میده و یجورایی این پیام رو واسمون داره که فقط همین 4 هزار هفته رو داشتیم که البته تا الان بعضی هفته ها رو هم از دست دادیم. اما خبر خوب اینه که شما بعد از خوندن این کتاب یاد می گیرید که از هفته های باقیمونده عمرتون بهترین استفاده رو ببرید و حسرت گذشته رو نخورید
توی این خلاصه کتاب همراهمون باش تا برای هفته های باقیمونده عمرت بهتر برنامه ریزی کنی?
اگه هر هفته رو مثل یه بطری در نظر بگیریم ، ما مدام این احساس رو داریم که باید همه بطری ها کامل پر بشه و هیچ بطری نباید خالی رد بشه!
و اگه این اتفاق بیفته، فکر می کنیم که اون هفته رو هدر دادیم. و بابتش کلی خودمون رو سرزنش می کنیم و تصمیم می گیریم هفته های بعد جبرانش کنیم.
نویسنده میگه که اکثر افراد با این طرز تفکر که باید حداکثر استفاده رو از زمانشون ببرن مسئولیت هایی فراتر از توانایی هاشون قبول می کنن و هزاران کار رو توی لیست اهدافشون می نویسن، بدون توجه به اینکه اون کار چقدر واسشون اهمیت داره و مهم تر از همه زمانی برای انجام دادنش دارن یا نه؟!
اینکه بتونیم ورزش کنیم و یه ورزش حرفه ای یاد بگیریم، کتاب بخونیم، ساز مورد علاقه مون رو یاد بگیریم، دور دنیا رو بگردیم و همزمان زندگی تشکیل بدیم و بچه دار بشیم و در کنارش کسب و کار خودمون داشته باشیم کمی دور از واقعیته. حتی فکر کردن بهش مارو دچار اضطراب می کنه، اما عملا بیشتر ما، داریم همین کار انجام میدیم. یه لیست از اهداف و چیزایی که می خوایم تا آخر عمرمون انجام بدیم نوشتیم و هر روز هم موارد جدیدی بهش اضافه میشه و این لیست انتها نداره. نویسنده بهش میگه "لیست باز"
این نگرانی که ما زمان کافی برای رسیدن به همه کارهای لیست رو نداریم یه نگرانی دائمی برای ما به همراه داره و این ترس و اضظراب یجورایی همراه همیشگی ما شده.
الیور برکمن این موضوع رو با عنوان "غرق شدن وجود" بیان می کنه و بهمون میگه که اگه مدام با سیستم های مدیریت زمان و تکنیک های کارآمدی بخوایم از خودمون کار بکشیم، بیشتر و بیشتر غرق میشیم و توی تله بهره وری میفتیم.کارها هیچ وقت تموم نمیشن. ایمیل ها و پیام هایی که باید جواب بدیم، وظایف کاریمون در محل کار، نظافت خونه و اتاقمون و کلی کار دیگه که توی روز باید انجام بدیم. پس اگه ما با بالاترین سرعت هم اون هارو انجام بدیم بازم کارای جدید جایگزین کارای قبلی میشه و ما هیچ وقت از شر این کارها خلاص نمیشیم. اگه هدف شما تموم کردن کارها و رسیدن به بهترین حد بهره وری باشه هرگز به آرامش نمی رسین چون همیشه در حال کار کردن و تموم کردن وظایف در کمترین زمان ممکن هستین.
اضطراب ناشی از تموم نشدن کارها ، نا امیدی در نرسیدن به بهترین بهره وری و فشار پر کردن هفته های باقیمونده با حداکثر فعالیت، زندگی شما رو نابود می کنه و آرامش رو ازتون می گیره
اما خبر خوب اینه که شما می تونید این فشار رو از بین ببرید و به این غرق شدن غلبه کنید و خودتون رو از تله بهره وری دور نگه دارید تا از هفته های باقیمونده عمرتون در حالی که زندگی پرباری دارید، لذت ببرید.
مرحله اول رهایی از غرق شدنه
چند سال پیش وقتی "وارن ادوارد بافت" اقتصاد دان امریکایی در حال سوار شدن به هواپیمای شخصی خودش بوده، خلبانش از اون، نصحیتی در مورد تعیین هدف و رسیدن به اون اهداف رو می پرسه.
وارن بافت از خلبان میخواد تا یه لیست 25 تایی از هدف هاش رو به ترتیب الویت بنویسه. خلبان لیست اهدافش رو از مهم ترین به کم اهمیت ترین می نویسه. وارن بافت اهداف 6 تا 25 رو از لیست خط میزنه و بهش تاکید می کنه اینها همون اهدافی هستن که باید دور انداخته بشن.
زندگی اونقدر کوتاهه که فرصت رسیدن به این اهداف وجود نداره و باید توی سطل زباله برن. اهداف بین بازه 6 تا 25 فقط حواس مارو پرت می کنه و مارو از رسیدن به هدف های مهم تر دور می کنه.
دنیای مدرن امروز ذخایر پایان ناپذیری از چیزهایی رو در اختیار ما قرار میده که به نظرمون ارزش انجام دادن رو دارن، و همین موضوع در نهایت منجر به یه لیست بی پایان از اهداف میشه.
و در عمل می بینیم که هر چی بیشتر بخوایم انجام بدیم، کمتر به نتیجه می رسیم. چون ما دائما مثل یک توپ بین اونها پرت میشیم.
پیشنهاد نویسنده برای از بین بردن این وضعیت، تهیه دوتا لیسته. لیست باز و لیست بسته
با پر کردن لیست باز شروع کنید. هر کاری که دوست دارید توی آینده انجام بدین، کسب و کارهایی که می خواید راه اندازی کنین، مهارت هایی که می خواید یاد بگیرید، جاهایی که دوست دارین سفر کنین و همه کارهای مورد علاقه تون رو توی این لیست وارد کنید.
کاری که بعدش باید انجام بدین اینه که سه تا پنج هدف رو به لیست بسته منتقل کنید ویادتون باشه شما تا زمانی که یکی از موارد لیست بسته رو کامل نکردین یا برای همیشه رهاش نکردین، حق ندارین که به لیست "باز" نگاه کنید.
وقتی که سه تا پنج مورد رو از لیست "باز" خودتون به لیست "بسته" منتقل کردید، باید این حقیقت رو بپذیرید که هرگز نمی تونید همه موارد لیست باز رو کامل کنید.
با انجام دادن این روش شما کم کم از حس اضطرابی که برای تموم نکردن کارهاتون قبل از مرگ وجود داره رها میشین و تمرکزتون رو روی لیست پنج تایی میذارین. شما باید این پذیرش رو داشته باشین که شما ممکنه فقط در طول عمرتون به همین پنج تا برسین و ممکنه هیچ وقت فرصت نگاه کردن به لیست باز رو نداشته باشین اما در ازاش آرامش و لذتی رو به دست میارین که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست
تنها نگرانی شما در حال حاضر رسیدن به اون پنج هدفه لیست بسته اس، که می تونید بابتش برنامه ریزی کنید.
اگه تموم کارها و اهداف لیست باز رو مثل سنگ و سنگ ریزه در نظر بگیرید که در گوشه ای رها شدن با انجام دادن پیشنهاد لیست باز و بسته، مثل این میمونه که شما یک کامیون آوردید و همه سنگ های اضافه رو سوار کامیون کردین و الان خیلی بهتر می تونید با سنگ های باقیمونده یک اثر هنری خلق کنید.
هر زمان که شما یکی از اهداف لیست بسته رو تکمیل کنید می تونید سنگ جدیدی از کامیون بردارید و کار جدیدی انجام بدین.
اهداف لیست باز فقط زمان و انرژی شما رو می گیره و هیچ تغییری در بهتر کردن زندگی شما نداره و مدام شمارو آزار میده
مزیت داشتن لیست باز و بسته اینه که کمتر احتمال داره که شما کاری رو به تعویق بندازید چون می دونید تنها راه نگاه کردن به لیست باز تموم کردن و تیک خوردن این پنج هدفه.
با عملی کردن این پیشنهاد شما خودتون رو از غرق شدن وجودی نجات دادید و الان زمانش رسیده تا از تله
بهره وری رها بشین.
همه ی ما دوست داریم عالی و موفق و باهوش بنطر برسیم. اما این عالی بودن چه بهایی داره؟ ما برای این عالی بودن باید زمانمون رو بذاریم و این خوب بنظر رسیدن از 4،000 هفته ما کم می کنه، مخصوصا اگه این زمان رو برای کارهای بی ارزش و کم اهمیت بذاریم، یجورایی داریم هفته هامون رو فقط برای خوب بنظر رسیدن هدر میدیم.
ممکنه شما توی محل کار، نهایت تلاشتون رو برای مدیریت جلسات کاری بذارید و با انجام این کار از شما تعریف و تمجید زیادی هم میشه ولی در ازاش فقط بهتون جلسات بیشتری داده میشه. اگه شما خونه رو خیلی خوب نظافت کنید کارهای بیشتری رو بر عهده تون میذارن تا انجام بدین پس شما با این خوب بنظر رسیدن، زمان و عمر خودتون رو از دست میدین.
مراقب باشید که برای چه کاری و به چه اندازه زمان صرف می کنید.
قطعا همه کارهایی که ما انجام میدیم، مورد علاقه ما نیست. پس نیازی نیست که در هر کاری برترین باشیم. برتر بودن در هر کاری مساویه با از دست دادن بخشی از چهار هزار هفته!
پیشنهادی که نویسنده برای این موقعیت واسمون داره اینه که کارهارو دسته بندی کنیم
کارای مربوط به خونه و محل کار
و اونها رو از لحاظ ارزش و علاقه دسته بندی کنید و فعالیت های کم بازده رو شناسایی کنید. شما باید همه این وظایف رو انجام بدین اما قبلش می تونین از خودتون بپرسین: "حداقل کاری که می تونم برای این مسئولیت ها و تموم شدنش انجام بدم تا بتونم برای چیزی که مهمتره وقت بذارم چیه؟"
شما می تونید هفته ای یکبار خونه رو تمیز کنید و وقتی 80 درصد از 100 درصد تمیزی رو بدست آوردین دست از کار بکشین.
می تونید با آدمای کمتری معاشرت کنید اما دوستای خوب و نزدیکتون رو حفظ کنید.
می تونید به همه پیام ها جواب ندین و فقط پیام های مهم رو جواب بدین.
با این مثال ها متوجه میشین که انجام "فقط کافی" و "به اندازه کافی خوب" در اکثر فعالیت ها به شما این امکان رو میده که در عین اینکه مسئولیت های خودتون رو حفظ می کنید، برای اون چیزی که مهمتر زمان ایجاد کنید.
زمان شما محدود، پس استانداردهای خودتون رو در خیلی از زمینه های زندگی کاهش بدید و بپذیرید که شما نمی تونید در هر کاری بهترین باشید و فقط می تونید بین انجام دادن یک کار با 100 درصد رضایت، و سه کار با 70 درصد رضایت، یکیش رو انتخاب کنید. کاری که مهم تره....
به اندازه ای کارهای بی اهمیت رو انجام بدین که کافی و رضایت بخش باشه نه در حد عالی و برتر بودن..
برتر بودن خودتون رو برای کاری بذارید که براتون بیشترین اهمیت رو داره و بهترین بازدهی و لذت رو به همراه میاره.
"جان اکوف" ، نویسنده کتاب" پایان" میگه: "وقتی از قبل تصمیم می گیری، چه چیزهایی رو بمبارون کنی، نیش شرم رو از بین می بری."
با پیشنهاد های نویسنده تا الان تونستیم بر غرق شدن وجودی غلبه کنیم
و خودمون رو از دام بهره وری نجات بدیم پس الان وقتش رسیده هفته های باقیمانده مون رو پربارتر کنیم و بهترین استفاده رو از زمانمون ببریم
سعی کنیم به جای فقط پر کردن هفته با کارها و مسئولیت ها، اون رو طوری پر کنیم تا بیشترین فایده رو واسمون داشته باشه و در پایان هفته احساس لذت از گذر زمان رو حس کنیم نه فقط سپری شدن زمان رو!
خیلی هامون بارها این جمله رو گفتیم که اصلا نفهمیدم هفته چطور گذشت یا من که هیچ کاری این هفته نکردم ولی نفهمیدم زمان چطور سپری شد؟!
با تند تند انجام دادن کارها فقط سرعت گذشت زمان رو حس می کنیم اما ما می تونیم به صورت ذهنی گذر زمان رو کاهش بدیم و از انجام دادن هر کاری لذت ببریم و به اصطلاح هر کاری رو مزه مزه کنیم.
وقتش رسیده زندگی رو از دور تند برداریم و هر کاری رو در نهایت آرامش و لذت انجام بدیم.
ما نمی دونیم زندگی ما چه زمانی به پایان می رسه، پس باید فرض کنیم که هر تجربه ای برای آخرین باره که اتفاق می افته. این ممکنه کمی غم انگیز به نظر برسه، اما وقتی هر فعالیتی رو طوری تجربه کنیم که انگار آخرین باره، عجله کردن رو از خودمون دور می کنیم و در تجربه هامون غوطه ور میشیم.
وقتی فکر کنید شاید این آخرین شام کنار خونوادتون باشه یا آخرین باریه که توی کافه نشستید و قهوه می خورید نهایت لذت رو ازش می برید و این اتفاق هربار براتون تکرار میشه و شما گذر زمان رو به صورت ذهنی کم می کنید و از لحظه لحظه زندگیتون بهترین استفاده رو می برید.
وقتی انجام بعضی از کارها تکرار بشه لذتشون رو از دست میدن و دچار روزمرگی میشیم
اما با این تصور هربار فرصت جدیدی برای لذت بردن داریم. و بیشتر به جزییات توجه می کنیم و خودمون رو از تکرار و روزمرگی نجات میدیم. در این حالت حتی پیش پا افتاده ترین تجربیات هم می تونه سرشار از زیبایی و لذت باشه.
اکثر سیستم های مدیریت زمان مارو توی دام بهره وری بیش از حد میندازه و احساس اضطراب زیادی رو در ما به وجود میاره. اما ما می تونیم با پذیرش محدودیت هامون و استفاده از لیست باز و بسته که دربرگیرنده مهم ترین اهداف ماست، برای مهم ترین و بااهمیت ترین کارهامون وقت بذاریم و همچنان خوشحال و مولد بنظر برسیم.
این خلاصه کتاب موضوع مهمی رو بهمون یادآوری کرد که توی هیاهوی زندگی فراموش کرده بودیم. بودن و زندگی کردن بدون ترس از تموم شدن عمرمون و نرسیدن به چیزایی که دوست داریم.
امیدواریم با چیزایی که از این خلاصه کتاب یاد گرفتید هفته های خوبی رو پیش رو داشته باشین و 4،000 هزار هفته عمر کنید?
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب چگونه تصمیم بگیریم : نوشته: آنی دوک
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب عادتهای خرد : نوشته: بی جی فوگ
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب راهبی که فراریاش را فروخت : نوشته: رابین شارم