با ویل دورانت دربارۀ معنی زندگی

درباره معنی زندگی

ویل دورانت

ترجمه شهاب‌الدین عباسی

انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه

چاپ اول 1395

149 صفحه


همهٔ ما لحظات سختِ ناامیدی و درماندگی را تجربه کرده‌ایم. این تجربه همیشه هم در پی شکست‌ها به سراغ ما نیامده است. گاهی زندگی بدون هیچ مشکلی در جریان است، اما ما دیگر انگیزهٔ ادامه دادن را از دست داده‌ایم: که چه؟ برای چه؟ اصلاً مگر قرار است به کجا برسیم؟ آخرش چه می‌شود؟ انگار همه چیز، حتی زندگی، معنای خود را از دست داده است!

چیست آنچه دست ما را خواهد گرفت و از عمق تنهایی‌ و پوچی بیرون خواهد کشید؟

ویل دورانت برای روزهای درماندگی‌مان پاسخ‌ها آورده، از خودش و دیگران.

ماجرا از عصری پاییزی و دل‌انگیز آغاز می‌شود. وقتی ویل برگ‌های بیرون منزل را جارو می‌کرده و از هوای دلپذیر لذت می‌برده است. جوانی برازنده و شیک‌پوش به او نزدیک می‌شود و می‌گوید که قصد دارد خودکشی کند و آیا ویل می‌تواند چیزی بگوید که او منصرف شود...

اتفاق آن روز و آن گفتگو، ویل را به سوی تأمل و جستجویی در آمار خودکشی می‌کشاند که بسیار متأثرکننده و تأمل‌برانگیز بود؛ با این همه پیشرفت علم و توسعه‌یافتگی، این همه پوچی چرا؟ حالا دیگر مطمئن شده بود که باید به پرسشی اساسی پاسخ گفت. چالش‌هایی فراتر از کمیت دارایی مادی انسان، که انگار چندان هم نتوانسته جلوی گیر افتادن او در چاه پوچی و بی‌معنایی را بگیرد؛ یافتن پاسخی برای چیستی معنی زندگی.

او دست به‌کار می‌شود و نامه‌ای به صد نفر از مشهورترین‌های دنیا، از هنرمند و دانشمند و ادیب و پیشوای دینی، می‌نویسد و از آن‌ها می‌خواهد تا از معنی زندگی بگویند.

کتاب مجموعه‌ای‌ست از تبیین مسئلهٔ معنای زندگی و برخی پاسخ‌ها به نامهٔ ویل دورانت. از میان پاسخ‌‌دهنده‌ها نام جواهر لعل نهرو، مهاتما گاندی و برتراند راسل از همه آشناتر است و نام متهمی محکوم به حبس ابد از همه گمنام‌تر.

در انتهای کتاب نیز نویسنده خود پاسخ می‌دهد. پاسخی در قالب نامه‌ای به فردی که قصد خودکشی دارد. این نامه دربردارندهٔ محتوای مشترک پاسخ‌هایی است که او به مجموعه‌ای از نامه‌های افرادی داده که به واقع قصد خودکشی داشته‌اند، هر چند اقدام نکردند. کلماتی سرشار از حس انسان‌دوستی با جدیتی آمیخته به طنز.

کتاب بسیار جذاب و خواندنی‌ست. پیچیده و دشوار هم نیست. خواست ویل دورانت درانداختن گفتگویی تا حد امکان بی‌طرف است دربارهٔ معنی زندگی که می‌تواند ادامه داشته باشد. پرسشی بسیار مهم که یک پاسخ سرراست و ساده ندارد.

به‌راستی فلسفه بناست چه کُند جز دست دادن فهمی از حیات که زندگی‌بخش باشد و جامهٔ همدلی بر رنج‌ها بپوشاند؟