تولستوی و مبل بنفش
روی جلد کتاب نوشته: "هرکس به ادبیات پناه برده باشد این کتاب را درک خواهد کرد." اما متاسفانه من نتونستم خیلی این کتاب رو درک کنم.
جک و نینا راهی سفری دو نفره به مناسبت تولد جک شدهاند. نینا که بسیار به مطالعه علاقهمند است، سرمیز شام به جک میگوید که قصد دارد به مدت یک سال هر روز یک کتاب بخواند. او کتابخوانیاش را شروع میکند و در لابه لای کتابخوانیها در هر بخش قسمتی از زندگی خود را روایت میکند و این که چطور در هر برههای از زندگیاش کتابها درد او را تسکین داده و با خوشحالی و غمش همراه بودهاند.
کتاب حاضر، یادداشتهای نینا سنکویچ از خاطرات «یک سال هر روز یک کتاب» اوست. این اثر در سال 2011 از طرف سایت گودریدز نامزد بهترین کتاب خاطرات و اتوبیوگرافی شد.
روی جلد کتاب نوشته: "هرکس به ادبیات پناه برده باشد این کتاب را درک خواهد کرد." اما متاسفانه من نتونستم خیلی این کتاب رو درک کنم. نینا برای تسکین غم از دست دادن خواهرش هر روز یه کتاب می خونه ، فرداش برای اون کتاب نقد مینویسه و نوت برداری میکنه از اون کتاب، خب این کاریه که اکثر کتابخوان ها (تا اونجایی که من میشناسم همه شون) انجام میدن، حالا نه هر روز یک کتاب. خود من هر وقت کتابی میخونم نت برداری میکنم و یه مدت بعد درباره اش نقد مینویسم و قسمتهایی که دوست دارم رو توی یک دفتر جداگانه یادداشت میکنم، ولی خب هیچ وقت نمیام اون دفتر رو چاپ کنم.
نینا در تولستوی و مبل بنفش دقیقا نوت هایی که برداشته رو با چاشنی خاطرات اومده و چاپ کرده. خب این هم یه ایده جدیده.
شروع کتاب خیلی خوب و روان است و مخاطب رو جذب میکنه ولی با پیشرفتن داستان وقتی میفهمیم که فقط خاطره تکراری و بریده هایی از کتابهاست حوصله سربر میشه و به نظرم مشکل در عدم توانایی نویسنده برای بیان حالات و اتفاقات هست. به قول یکی از دوستان نینا رو میشه اینجوری توصیف کرد: خوشم با خاطراتم.
یکی از مواردی که درباره این کتاب دوست نداشتم ارجاع به کتابهای بسیار زیاد در متن بود که اگر خواننده اون کتابها رو نخونده باشه و قصد خواندنشون رو داشته باشه داستان براش اسپویل میشه. و این باعث میشه که اگر قصد خواندن اون کتاب رو داشتم پشیمون بشم و امتیاز معرفی کتابهای جدید رو از نکات مثبت حذف کنم.
تکرار مکررات هم توی این کتاب به وضوح دیده میشه، مثل هر بار که درباره مرگ خواهرش (آن ماری) صحبت میکنه؛ همه اش میره به اون شب توی بیمارستان و رفتار و حرفهای بقیه رو تکرار میکنه.
به جرئت میتوان گفت که انتخاب عنوان این کتاب انتخابی هوشمندانه برای جذب مخاطب بوده -من هم بخاطر اسمش بود که برای خواندن انتخابش کردم- چون تا اخرین فصل هیچ ربطی به تولستوی پیدا نمیکنه و فقط تو اون فصل نویسنده گریزی به یکی از کتابهای تولستوی میزنه مثل فصل های قبل.
ترجمه:
ترجمه کاملا روان و خوب بود و من ایرادی توش نمیبینم. متاسفانه این خود داستان اصلی است که خواندن کتاب رو حوصله سربر و طولانی میکنه.
نکات مثبت :
1- انتخاب عنوان جذاب برای کتاب و فصلها (0.5)
2- ایده متفاوت (0.5)
3- معرفی کتابهای جدید (0.5)
نطر نهایی:
وقت تلف کردن
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب: داستان های جشن تولد-هاروکی موراکامی
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب قدرت لحظات اثر چیپ هیث و دن هیث
مطلبی دیگر از این انتشارات
رگتایم