پیچیدگیهای جهان را ساده میکنند و به نوید یقینی سستبنیاد، ریشههای شک و کنجکاوی را، که دو شرط اول تفکرند، برمیکنند.
جوالدوز
مرتبه پیش، لاله عباسی هایمان را ناکار کرد، این فقره تگه سیر ترشی های و آبغوره هایمان را. عاصی شده ایم از دست این آقازاده تان. چسب نواری می گیرد می چسباند روی زنگ فرار می کند. تلفن می زند به آژانس و اورژانس و آتش نشانی و رستوران و پیک و پخش و الباقی، نوم و نشان خانه ما را می دهد. از من، که با پیجامه و عرقگیر رفته ام پشت بام سرویس کولر، فوتو برداشته، گذاشته است اینستاگرام. کلهم اجمعین دیوارهای محله را با زغال نوشته گوسفند زنده با قصاب، فلش کشیده سمت خراب شده ما. هر فقره هم شما و ان والده محترمه اش، تجاهل کردید و گردن نگرفتید. حواله کردید به توله های آذر خانوم و اینکه پسر شما از این خبط و خطاها نمی کند. مصدع نمی شوم. آدم بادکنک صفتی هستی. و گرنه می گفتم یک سوزن به خودت بزنی یک جوالدوز به دیگران. فقط برادرانه معروض می دارم وثوق مطلق و اعتماد بلاحدود به اولاد، عواقب خوشی ندارد. مثل اعتماد به شیر آبی رنگ مستراح است. مطلقا خوش بین باشی، ناغافل دودمانت را می سوزاند. علا هذا، این که شما اسم نور چشمی است را می گذاری بیش فعال و ما در گویش خودمان می گوییم تخم جن، خیلی مهم نیست. مهم این است که شما عجالتا توصیه عای رادیو را برای ازدیاد جمعیت جدی نگیر. آن را برای شما نگفته اند. شما محض باقیات الصالحات، یک کن وقف مسجد محله کنی، ثواب خودت را کرده ای . والسلام علی من اتبع الهدی.
...
ای خدا سولماز- نوه جهانگیرخان ته کوچه ای- شب عیدی در شلوغی چهارسو بزرگ گم شده و حتی یومنا هذا، پیدایش نکرده اند. ما که بچه تر بودیم چنین مواقعی پر چادر ننه ام را می چسبیدیم. طفلکی سولماز مادرش ساپورت می پوشد. خدایا او را به خانواده اش برسان و محله ای را از نگرانی در بیاور.
منبع : برگرفته از کتاب گچ پژ، محسن رضوانی. اثری طنز با روایت به سبک نوشته های دوره قاجار.
مطلبی دیگر از این انتشارات
حال خوب با کتاب خوب {معرفی گروه کتابخوانی}
مطلبی دیگر از این انتشارات
بجای کتاب خواندن مطالعه کن!
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی کتاب رسول مولتان