خلاصه کتاب: آشغالدونی- غلامحسین ساعدی

عکس از کتاب خودم‌?
عکس از کتاب خودم‌?

آشغالدونی شروع آشنایی من با قلم غلامحسین ساعدی بود.

که قطعا آخرین نخواهد بود.

داستان یک پدر و پسر که برای گذران زندگی، دست به هرکاری میزنند، حتی فروختن خون شان.

در این کتاب با داستان پدر و پسری مواجه هستیم که تا آخر قصه به هویت اصلی شان پی نخواهیم برد.

پسر در دو جای داستان خودش را علی می‌نامد ولی مطمئن نیستیم که راستش را می‌گوید!

ماجرا از اونجایی آغاز می شود که پای این پدر و پسر به «آزمایشگاه» یا بهتر بگویم جایی که خون افراد بدبختی مثل این دو را در شیشه میکنند، شروع می شود و تا «مریض خانه »ادامه پیدا می‌کند.

با خوندن کتاب یاد فیلم «انگل» افتادم.

پسر، با ورودش به مریضخونه به یک موجود دیگه تبدیل میشه و هرکاری بخاطر پول انجام میده.

بنظرم کتاب خیلی زود به آخر رسید. میتونست ادامه داشته باشه. قصه‌ی تعدادی از آدم های کتاب ناتموم موند.

مثلا توی اون آزمایشگاه چرا خون این جور آدم ها رو نگه می‌داشتن؟«درسته میشه حدس زد ولی دوست داشتم صراحتا اشاره ای بشه به این موضوع»

با اون خون ها چه کاری می‌کردند؟

مریضخونه مثل یه مکان پوششی بود برای خیلی از کثافت کاریها!

بعد از کمی فکر کردن در مورد کتاب به این نتیجه میرسم که

آقای گیلانی«یکی از شخصیت های کتاب» مثل رییس یک حکومت میمونه و مریضخونه کاخ سفید اون !

رییسی که خون ملت خودش رو در شیشه میکنه و از این کار بهره و منفعت نصیبش میشه .

و مردمی که برای یک لقمه نون و گذران زندگی حاضر هستند این مایع حیاتی که زندگیشون بهش بستگی داره رو به قیمت ناچیژ به حراج بگذراند!