دانش آموخته MBA در پُلی تکنیک. علاقهمند به Marketing. دائما سعی در ایده پردازی، توسعه خودش و بیزنسی که توش کار میکنه داره. شاد، پیگیر و اندکی سخت گیر. هم اکنون در اسنپ فود :)
خلاصه کتاب اصل گرایی (Essentialism)
اصل گرایی چی هست و چی نیست؟ آیا کسایی که سعی می کنند همه کارهارو انجام بدن و خیلی اولویت بندی ندارن آدم های موفقی هستند یا نه اونایی که کارهای کمتر ولی با اولویت رو انجام میدن؟ آقای گِرگ مک کیون نویسنده کتاب اصل گرایی، نظرش راجع به این قضیه چی هست؟ با این مقاله که خلاصه کتاب اصل گرایی با اقتباس از پادکستِ عالیِ Bplus هست، همراه باشید تا پاسخ سوالات بالا رو همراه با جزییات بیشتر بفهمید.
اصل گرایی
مدلِ همه رو راضی نگه داشتن مدل خوبیه و توش خوش میگذره ولی مدل پایداری نیست. نمیتونیم فکر کنیم، نمیتونیم کارهامونو پیش ببریم... چرا؟ چون درخواست ها زیاد هست. اگر بخوای به همه درخواستها رسیدگی کنی نمیتونی اونارو پرفکت انجام بدی...
باید قدرت "نه" گفتن رو تو خودت تقویت کنی هرچند که به واسطه این نه گفتن ممکن هست یک عده رو نسبت به خودت رنجور کنی...
تو زندگی ما هم همینه داستان. ی سری معاشرتها، ی سری کارها، ی سری داستانها وجود داره که نه تنها هیچ فایده ای برامون نداره بلکه مُخِلِ کار کردن ما روی بقیه مواردی که برامون مهم هست هم میشه... و نتیجه اون این میشه که نمیتونیم اونارو پرفکت انجام بدیم.
پیشنهاد کتاب: اصل رو از فرع جدا کنیم و اصل گرا بشیم
باید این روحیه رو بدست بیاریم. وگرنه این احساس برامون پیش میاد که خیلی شلوغیم ولی موثر نیستیم... همش در حرکتیم ولی به سمتی نمیریم. چون اصل رو تشخیص ندادیم. در واقع موثر نیستیم و فقط الکی شلوغیم با یک سری موارد و کارهای بی فایده که فقط وقتمون رو پر میکنن ولی در راستای اهدافمون نیستن. البته پیدا کردن اصل واقعا کار سادهای نیست. ی سری افراد کلی کار رو میپذیرن بخاطر اینکه پول بیشتری دربیارن ولی غافل از اینکه از اصل خودشون که واقعا میتونن توی اون حرفهای و تَک باشن میمونن.
درمان این وضعیت اصل گرایی هست. یعنی در جنبههای مختلف زندگی باید روشمند دنبال این باشی ببینی اصل و فرع چی هست، حواشی رو بذاری کنار و روی اصلها تمرکز کنی.
مدام باید از خودمون بپرسیم که آیا این سرمایه گذاری درستی هست یا نه... و دائما اصل و فرع رو برای خودمون مشخص کنیم و فرع هارو دور بریزیم.
پارادوکس موفقیت:
ممکنه شما در یک چیز موفق بشی و درهای دیگه هم باز بشه روت و شما هم خوشحال تو خونه نشستی و میگی wow چه همه فرصت و حواسم باشه استفاده کنم ولی وقتی سرگرم استفاده از این فرصت ها میشی غافل از اصل کار میشی و در نتیجه تمرکزت میاد پایین و دیگه اون پرفرمنس اولیه رو نداری.
اصل گرایی یعنی در هر موقعیتی بگردیم دنبال بهترین کاری که میتونیم بکنیم که در راستای مسیر خودمون هست و با اراده آهنین و قویی هر چیز دیگه جز اون رو بریزی دور و دیگه به سمتشون نری. کار اصلی رو پیدا کن و اون تو به بالاترین بهره وری برس. و توش اینقدر خوب بشی که بتونی تبدیل به یک آدم خبره و سوپر استار بشی. اگر اولویتهات رو تعیین نکنی یکی دیگه میاد واست تعیین میکنه.
اصل گرایی چی نیست؟
این نیست که چطوری همه کارهارو انجام بدیم یا کارهای بیشتری انجام بدیم. درباره این هست اون اصل رو پیدا کنیم. درباره کمتر داشتن نیست.
روند اصل گرایی:
- بررسی و ارزیابی
- حذف
- اجرا
از ی جایی به بعد بیشتر تلاش کردن باعث بهتر شدن نمیشه. کمتر تلاش کردن کیفیت بالارو به ارمغان میاره. حرف مهمی هست ولی حرف تازه ای نیست. رابطه تلاش و موفقیت خطی نیست. برای نتیجه بهتر این مهم هست که کجا تلاشمون رو بیشتر میکنیم نه اینکه کلا تلاشمون رو بیشتر کنیم. چیزای خیلی خیلی کوچیک خیلی خیلی پر اهمیت هستند.
باید برای این اصل گرایی برنامه داشته باشی و مدام انجامش بدی وگرنه یبار انجامش میدی یبار نمیدی.
گام اول این هست که اولویتت رو مشخص کنی. از روی هدف. اگر تو اولویت یک و دو داری یعنی اصلا اولویت نداری. باید سعی کنی یک اولویت برای خودت انتخاب کنی و بقیه رو دور بریزی.
اولویتت باید برات روشن باشه و هر اتفاقی که افتاد طبق اون تصمیم بگیری. پیدا کردن اولویت خیلی مهم هست. اگر هدف واضح نباشه تو راحت تری چون اگر بهش نرسی احساس سرخوردگی نمیکنی. تو سازمان باید هدف مشخص باشه وقتی مشخص نباشه همه یا Fail میشن یا فکر میکنند اوضاع خوبه و داریم کجدار و مریز پیش میریم. موفقیت در گرو هدف هست ولی باید بدونی که هدف داشتن ریسک میخواد.
نه گفتن به معنی نه به فرد نیست. به معنی نه به درخواست طرف هست این رو باید به طرف بفهمونی.
اصل گرایی رو اینقد باید تمرین کنیم که ملکه ذهن و رفتارمون بشه. کمتر ولی بهتر رو باید مدام جلو چشممون بیاریم. اصولِ اصل گرایی رو باید به رفتارمون حاکم کنیم. توجه به پیشرفت های کوچیک ولی همیشگی.
حذف حواشی به کیفیت کار ما بسیار کمک میکنه. سعی کن آدم با کیفیتی باشی تا اینکه شلوغ و بی اثر باشی.
پایان
اگر خوندن این مقاله و خلاصه براتون مفید بود، حتما اون رو با دوستاتون به اشتراک بذارید.
نظرتون رو هم در کامنتها بیان کنید خوشحال میشم.
با تشکر
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب: قصهٔ آشنا- احمد محمود
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد رمان جین ایر مبتنی بر نظریه روایت شناسی ژرار ژنت
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی 10 رمان عاشقانه ایرانی