توضیحات لازمه
زندگی میکُشد!
بعد مدتها تصمیم گرفتم یه کتاب داستانی ترجمهشده بخونم. چرا بعد مدتها؟ چون هم از ترجمه بدم میاد و هم چندان طرفدار کتابهای داستانی نیستم(بخونین: بدم میاد ولی حوصله ندارم بگم چرا، شایدم اصلا نمیدونم چرا). همچنین hype زیادی دور و برش بود و از چیزایی که "اکثر"(بخونین عموم) مردم میتونن بهش علاقهمند باشن هم خوشم نمیاد؛ چون به احتمال زیادی از خاصیتهای زیادی زده شده تا این اتفاق بیفته. از فیلم و کتاب بگیرین، تا یه شخص!
رفتم و اولین کتاب توی "پر طرفدار ها"ی طاقچه رو پیدا کردم و شروع کردم. اسمش خیلی "بیا منو بخر" و clickbait بود. کوتاه بود و توی توضیحاتش دیده بودم که گفته طنزه، و یه جورایی بیشتر ناامید شدم(هم ترجمه، هم داستان، هم طنز؟) ولی به هر حال شروع کردم و اولش به اندازه کافی گیرا بود که ادامه بدم. اولش که نویسنده ما رو با دنیای داستان آشنا میکرد خوب بود واقعا؛ و "متناظر"سازی هایی که داشت واقعا جالب بودن. مثلا (تو دنیای ما) وقتی کسی از اقوام یه نفر میمیره، در مغازه رو تخته میکنن و رو پارچه مینویسن "به علت فوت اقوام تا اطلاع ثانوی تعطیل میباشد" ولی تو دنیای کتاب پارچه میزنن "به علت قوت اقوام مغازه باز میباشد". اینجور چیزهای چندکلمهایِ جالب زیاد داشت(یا مثلا "زندگی میکُشد") و جالب بود که گهگاه چقدر اروتیک میشه!
آخرین باری که یه داستان ترجمه شده خونده بودم توش به جای سکس نوشته بود "کارهایی که زن و شوهرها انجام میدهند" (هر دفعه! بعضا تو یه صفحه سه بار همینو نوشته بود که واقعا رو مخ بود! این ایده که "منِ انتشاراتی و سانسورچی تعیین میکنم تو بهش چی بگی" اذیت کننده است واسه همین نصفه نیمه ولش کرده بودم). ولی خب این به نظر معقولتر میاومد و کمتر مثل یه بچه دبستانی با خواننده برخورد کرد. از این لحاظ حس خوبی پیدا کردم بهش.
از داستان هم چیز زیادی نداشت. پروسهی تبدیل "اوه چه بده" به "اوف چه خوب شده" رو طی کرد اما واقعا خوب تموم شد. رفرنسهای جالبی هم داشت؛ بهترینش به نظرم اونجاش بود که گفت دامن مرلین(دخترِ کوچیک خانوادهی داستان) رو باد برد بالا ولی با دست نگهش داشت:
چندان واقعی نبود. منظورم کل قضیه post apocalyptic و علمی تخیلی بودنش نیست. دلایل خودکشیِ مردم مثل اصلا واقعگرایانه نبود. مثلا یه جاش گفت روزی که تیم ملی میباخت مشتریها زیاد میشدن و خیلیا خودشونو میکشتن. البته فکر میکنم همین چیزاش بود که "طنز"ش میکرد و اگه دلایل واقعی و منطقی میاورد دیگه چندان طنز نمیشد.
بهترین چیزی که توش دیدم یه جمله بود: "الکل گران بود." (نوشیدنی الکلی قطعا، نه الکل طبی). چرا؟ تو یه دنیای درب و داغون چرا وقتی همه خیلی راحت خودشونو میکشن باید الکل گرون باشه؟ چرا وقتی یکی به خاطر باخت تیم ملی خودشو دار میزنه به الکل نیاز داره؟ (من فکر میکنم جواب خودمو یه جورایی دارم. شما بگین اگه خوندین?)
در کل شاید 1.5 یا 2 از 5 باشه ولی خب، چرا که نه. واسه تنوع بد نبود.
ادیت: مثل اینکه ازش یه انیمیشن هم ساخته شده که اینجا میتونین پیداش کنین.
مطلبی دیگر از این انتشارات
عادت های اتمی
مطلبی دیگر از این انتشارات
لحظه رها کردن شیرینتر است..
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی کتاب ....جین ایر نوشته شارلوت برونته