معرفی و خلاصه رمان سرچشمه؛ دن براون

نام کتاب: سرچشمه

نویسنده: دن براون

مترجم: علی مجتهدزاده

نشر نامک

منبع استفاده شده جهت خلاصه‎نویسی: اپلیکیشن طاقچه/ 1525صفحه‌ای

خلاصه‌ای کوتاه و گذرا از این کتاب طی مطالب ذیل ارائه می‎شود. این خلاصه شما را از تهیه‌ی کتاب بی‎نیاز نمی‎کند؛ بلکه برای فهم بیشتر مطالب ضروری است کتاب را تهیه کنید.

ضمناً این خلاصه ارائه شده برداشت من از کتاب است و الزاماً منظور نویسنده نیست. من این کتاب را خوانده‎ام و می‎خواهم به شما پیشنهاد بدهم که تهیه کنید و بخوانید. حالا اگر از من بپرسید مختصری از آنچه خوانده‎ای را بگو، می‎گویم:

نکته: متن زیر جوری نوشته شده است که شما اذیت بشوید.

این رمان تلاش می‎کند فرگشت و منشا خلقت مبتنی بر نظرات داروین را به کلیسا و هرآنچیزی که شبیه کلیسا است بقبولاند و علم را بر جنازه مذهب، پیروز نشان بدهد و سنت‎ها را پایان یافته اعلام کند.

اما پادشاه، بخش اعظمی از کلیسا، اسقف والدسپینو، کشیش کلیسای ساگرادافامیلیا و حتی کلیسای پالماری هیچکدام در تقابل با ادموند کرش نیستند و برای او مانع تراشی نمیکنند. اما ادموند کرش به مانع تراشی و چالش نیاز دارد برای همین وینستون ترتیب یک چالش ساختگی را می‎دهد.

اجازه بدهید هرچه زودتر آخر داستانی که در اسپانیا رخ می‎دهد را بگویم. یک هوش مصنوعی از سازنده‌ی خود دستورات کلی را می‎گیرد و مثل یک آدم تصمیم گیری می‎کند، همه چیز را می‎سنجد و به خاطر کامپیوتری بودنش، تخمین‎هایش همه درست و دقیق هستند. آدمها را به کشتن می‎دهد و حتی در این کشتار به سازنده‎‌ی خود هم رحم نمی‎کند ولی خواننده‌ی کتاب، او، یعنی قاتل را دوست دارد و با او ارتباط برقرار می‎کند و شاید او را تبرئه می‎کند که این هنر نویسنده را نشان می‎دهد.

او نقشه قتل سازنده‌ی خود را می‎کشد، و به خوبی آن را اجرا می‎کند در حالیکه در فراز و نشیبهای فراوان، خواننده افراد دیگری را در مظان اتهام قتل قرار می‎دهد. از پادشاه گرفته تا شاهزاده خولین. از اسقف والدسپینو تا کلیسای پالماری که نماد مسیحیان تندرو است.

این داستان حول محور یک فرد –یعنی ادموند کرش- و اندیشه او می‎گذرد. حتی پادشاه به پسرش شاهزاده خولین وصیتهایی می‎کند که با نظرات شخصیت اصلی یعنی ادموند کرش همخوانی دارد. در حالی‎که مخاطب فکر می‎کند او –یعنی پادشاه- افکار سنتی داشته و خواننده زمانی پی به اشتباهش می‎برد که دیگر پادشاه مرده است!

ادموند کرش نظریه‎ای در مورد تسلط هوش مصنوعی بر آینده بشر را می‎خواهد در یک چیزی شبیه سمینار در یک فضای بسیار مجلل – یعنی موزه‌ی عجیب و غریب گوگنهایم- بیان کند که توسط یک ملوان بازنشسته به نام لوییس آویلا ترور میشود و بخش زیادی از داستان، در کش و قوس این ماجرا می‏گذرد که آویلا از کجا دستور می‎گرفته و اینکه ادموند کرش قرار بوده چه بگوید؟

در این بین پرفسور رابرت لنگدون (استاد سابق ادموندکرش) و آمبرا ویدال (نامزد شاهزاده خولین و مدیر آن موزه) با هم سفری سخت و پر چالش را طی میکنند تا به ابر کامپیوتر ادموند کرش برسند و فیلمی که او قبلا از خودش را پر کرده در سطح چندصد میلیونی در فضای مجازی پخش کنند تا همه از این کشف ادموند کرش آگاه شوند. کشفی که می‎خواهد بگوید ما در آینده به کجا خواهیم رفت.


نویسنده خیلی تلاش کرده است که از ادموند یک پیامبر و یک شخصیت اهورایی نسازد، اما ساخته و خیلی تلاش کرده تا کلیسا و مذهب و هرآنچه مانند آن را در مقابل پیشرفتهای بشری قرار بدهد، که توانسته.

اسقف والدسپینو یکی از نقشهای این داستان است که تا اواخر کتاب در اذهان همه شخصیتی پلید و سیاه و یکی از مظنونین ترورها شماخته میشود اما در اواخر کتاب او هم تبرئه میشود و همه میفهمند لااقل آنقدرها هم شخصیت منفی ندارد.

در این بین یک سایت مرموز وجود دارد که همه ی اتفاقات و حوادث ناپیدا را گزارش میکند. conspiracyNet.com و در کنارش خبرنگاری ناشناس به نام مونته که انگار در همه جای داستان جاسوس دارد. از ساگرادا فامیلیا -کلیسایی که حتی فراماسونرها هم آنجا نفوذ کرده‎اند- گرفته تا موزه گوگنهایم، از کازامیلا محل زندگی ادموند کرش تا کلیسای توره ژیرونا، مقر اصلی ابر کامپیوتری بارسلونا.

یک شخصیت غیر انسانی مبتنی بر هوش مصنوعی هم وجود دارد که با آدمها حرف میزند، احساسات آنها را درک میکند، خودش را رشد میدهد و نهایتا قرار است یک روز ظهر، بعد از مرگ سازنده اش -یعنی ادموند کرش- خودش، خودش را حذف کند. نام این موجود غیر انسانی هست وینستون. همانی که ترتیب قتل سازنده‎اش را داد تا در هیاهویی بین الملی، بیشتر دیده شود و نامش در رسانه‎ها ترند بشود. بله همانطور که در ابتدا گفتم، همه‎چیز زیر سر وینستون است.


یکی از نکته های این رمان اتفاقاتی است که توسط واحد انفورماتیک و دو تن از اعضا آن یعنی مونیاکا و سورش رقم میخورد. در دل کاخ سنتی شاهنشاهی ، علی رغم همه سنتها، قلب تپنده و تاثیرگذاری به نام IT وجود دارد. گو اینکه نویسنده میخواهد اهمیت ابزارهای دنیای نوین را به رخ کاخ و سلطنت اسپانیا بکشد و نیاز همانها را به این فناوری ها نشان بدهد. کاخی که خودش دست تسلیم بالا برده و مبانی دنیای جدید را در تقابل با نظام سلطنتی پذیرفته تا جایی که شاهزاده خولین خودش را آخرین پادشاه معرفی می‎کند.

گفته می‌شود این کتاب در آگوست 2018 پر فروش ترین اثر نیویورک تایمز شناخته شده.