معرفی کتاب: رمان کتابخانه نیمه شب

همه چیز از حسرت شروع میشه، هر بار که حسرت چیزی یا کاری رو میخوری، یک زندگی دیگه از تو در جهان موازی شروع میشه. وقتی که پا روی علاقه قلبیت میزاری و به اونی که دوستش داری پیشنهادی که باید بدی رو نمی دی، یک نسخه دیگه از تو در جهان موازی، اون پیشنهاد رو میده و همه چیز یه جور دیگه براش اتفاق می افته. کی میدونه که آخر توی کدوم نسخه از زندگی خوشحال تری؟

اگه یک فیزیکدان بخواد در مورد تئوری جهان های موازی بهت توضیح بده، خیلی بعید هست که چیزی سر در بیاری، اما مت هیگ با رمان کتابخانه نیمه شب خیلی زیبا این تئوری رو به تصویر کشیده.

نورا سید (Nora Seed) شخصیت اصلی داستان هست که قراره به جای خواننده به حسرت هاش نگاه کنه و به زندگی های موازی خودش سر بزنه و یه مدت اون زندگی ها رو تجربه کنه. بعد تصمیم بگیره که آیا این زندگی ارزش اون حسرت رو داره یا نه. انتخاب نام خانوادگی Seed که به معنی دانه هست توسط نویسنده هوشمندانه و مرتبط با موضوع رمان هست.

نورا، توی این سفر زندگی تنها نیست و یک کوچ و رهیار به نام خانم "اِلم" داره که در زندگی اصلی نورا، مسئول کتابخانه دبیرستان نورا هست و ارتباط عاطفی خوبی با اون داره. خانم الم در طول رمان سعی میکنه چشم نورا رو به روی حقایق زندگی باز کنه و بهش کمک کنه که بهترین تصمیم رو برای ادامه زندگیش بگیره. دیالوگ های بین این دو نفر فلسفی اما خیلی ساده هستند.

در جایی از داستان نورا به خانم الم میگه "واقعاً زندگی رو نمی فهمم." خانم الم هم در جواب میگه : "مجبور نیستی زندگی رو بفهمی. فقط باید زندگیش کنی." این دیالوگ ساده در ادامه با تجربه چند زندگی موازی برای نورا شفاف میشه و خواننده هم منظور خانم الم رو همراه با نورا درک می کنه.

رمان به خوبی اوج می گیرد و فرود و نتیجه گیری مناسبی دارد. من به عنوان خواننده نتیجه ای که نورا برای زندگی اش می گیرد را می پسندم و اگر خودم در موقعیت مشابهی قرار بگیرم نتیجه ای بهتر از این را نمی توانم تصور کنم.

شکوه و شکایت برای زندگی هایی که آن ها را زندگی نمی کنیم راحت است. آرزوی اینکه کاش استعدادهای دیگرمان را پرورش داده بودیم و به پیشنهادهای متفاوتی بله می گفتیم راحت است. آرزوی اینکه کاش سخت تر کار کرده بودیم، بهتر عشق ورزیده بودیم، در آن گروه مانده بودیم، امور مالی خود را با درایت اداره کرده بودیم، محبوب تر شده بودیم، به استرالیا رفته بودیم، به آن قرار قهوه بله گفته بودیم یا یوگای بیشتری انجام می دادیم، راحت است. اما این زندگی هایی که در حسرت نزیستنشان هستیم مشکل حقیقی ما نیستند. مشکل، خودِ حسرت است.

رمان کتابخانه نیمه شب اولین تجربه من در خواندن رمان دیجیتال بود و خیلی خوشحالم که این رمان زییا و جذاب را برای اولین تجربه انتخاب کردم. این انتخاب باعث علاقه من به استفاده بیشتر از اپلیکیشن های کتابخوان فارسی به جای خرید کتاب کاغذی شد. این رمان را از طریق اپلیکیشن کتابراه خواندم.

من این رمان را با ترجمه خانم مینا صفری از انتشارات نشر میلکان خواندم. به نظر من ترجمه خانم صفری، ترجمه روان و شیوایی بود. توضیحات واژگان خاص، اشخاص، اماکن، رویدادها و ... به خوبی حاشیه نویسی شده و خواننده نیازی به جستجو در اینترنت برای درک آنها ندارد.

http://ketabrah.ir/go/b65219