معرفی کتاب : غرور و تعصب
“غرور و تعصب” نام محبوب ترین رمان نویسنده انگلیسی، جین آستین است. این نویسنده محبوب که کتاب هایش به خاطر لحن طنز آمیز و اخلاق مدانه اش معروف است، در سراسر دنیا با گذشت بیش از ۲۰۰ سال همچنان پر طرفدار و مورد ستایش است.
رمان غرور و تعصب آستین و برخی از دیگر رمان هایش مانند اما، منسفیلد پارک و… بصورت فیلم های سینمایی بلند و مینی سریال های پر مخاطب در آمده اند و در دنیای سینما هم موفق بوده اند.
داستان غرور و تعصب
خانواده بنت، خانواده پر جمعیتی است با پنج دختر دم بخت که مادر خانواده بزرگترین آرزویش ازدواج دخترانش است. ماجرا از جایی آغاز می شود که در همسایگی خانواده بنت، دو مرد جوان و ثروتمند ساکن می شوند به نامهای آقای بینگلی و آقای دارسی.
در حین شرکت در یک مهمانی، یکی از این دو نجیب زاده ثروتمند یعنی آقای بینگلی، شیفته جین دختر بزرگ خانواده بنت می شود، اما به علت پایین بودن سطح زندگی و فرهنگ خانواده بنت، به ویژه رفتارهای مادر خانواده، آقای دارسی دوست خود بینگلی را از ازدواج با جین منع می کند.
الیزابت خواهر جین که شخصیت اصلی داستان است از برخورد مغرورانه دارسی دلخور است، پس از آنکه درمی یابد دارسی حق و حقوق افسر جوانی به نام ویکهام را که جوانی جذاب و به ظاهر موقر آست پایمال کرده، پیش داوریهایش علیه دارسی شدت می گیرد، در این بین دارسی با وجود سعی خود برای فراموش کردن علاقه ای که در این مدت به الیزابت پیدا کرده است، شکست می خورد و در نهایت به الیزابت اظهار علاقه می کند.
الیزابت هم که به شدت به خاطر قضیه بر هم خوردن ازدواج خواهرش با آقای بینگلی عصبانی است، به دارسی می گوید که آخرین مردی است که حاضر است در این دنیا به پاسخ ازدواجش پاسخ مثبت بدهد و درخواست دارسی را رد می کند، اما داستان اینجا تمام نمی شود و اتفاقات دیگری در طی مدت زمان کوتاهی رخ می دهد که سرنوشت همه شخصیت های داستان را تغییر می دهد…
دختری با رویاهایی بزرگ
آستین راوی زندگی است. خوشیها و رنج ها، کاستیها و ملالها، همه در رمانهای او رنگ و بوی زندگی دارند. او از واقعیتهای پیرامون خود برای ساختن شخصیتها و نشان دادن جامعه و تفکر زمانه اش نهایت استفاده را کرده است.
الیزابت به نوعی شخصیت اول رمان محسوب می شود و داستان، با وجود تکیه نویسنده بر دانای کل، بیشتر از پس ذهن او روایت می شود. او بیست ساله است، درست هم سن آستین هنگامی که غرور و تعصب را می نوشت و تا حد زیادی نشان از خلق وخو و عقاید نویسنده دارد. الیزابت به نوعی نماینده شخصیت خود آستین در داستان است، شخصیتی که برخلاف عرف و فرهنگ غالب جامعه قدم برمی دارد.
جامعه ای که آستین به تصویر می کشد جامعه ای روستایی است. شهرها هنوز حضور پررنگی در رمان ندارند و آدمهای شهری و مشکلاتِ روابط شهری در آن دیده نمی شوند. این جامعه هنوز با طبیعت پیوندی محکم دارد و به همین دلیل طبیعت را هم به صورت فیزیکی و هم توصیفی در رمان مشاهده می کنیم.
زنان امروزی
دررمانهای قرن هجدهم، غالباًباموقعیتهایی آکنده ازرمانتیسم و سانتی مانتالیسم مواجه میشویم، در تمام این داستان های کلاسیک،حکایت قهرمانی باهوش و زیبا روایت می شود که همه تلاشش را می کند تا از موانع بگذرد و بتواند به کسی که او را محبوب یا چاره کار خود می داند برسد. این داستان ها معمولا اینطور شروع و خاتمه میابند، اما غرور و تعصب این طور نیست و شاید به این علت هنوز تازگی خود را حفظ کرده و همچنان از خواندن آن لذت می بریم که در عین داشتن خصوصیات کلاسیک، به نوعی معاصر هم محسوب می شود.
صفت معاصر صفتی است که حتی نمی توانیم آن را به همه متونی که امروزه نوشته می شود نسبت دهیم؛ با این حال رمان های آستین و بخصوص رمان غرور و تعصب این صفت را دارد، آن هم در زمانه ای که شخصیتهای ادبیات همه سیاه و سفید بودند، آستین شخصیتی چندبعدی خلق کرد و با تعهد و تسلط بر واقعیتهای جامعه ای که در آن می زیست، تاریخ را به شیوایی به تصویر کشید و موقعیت نازل فرهنگی آدمهای جامعه آن دوره را نشان داد که زنانش در پی شکار شوهر و مردانش در جست وجوی زنانی فرمانبردار و متعهد به سنن اشرافی بودند.
بعضی فصلهای رمان (مثل فصل ۱۱ از بخش اول) معاصر بودن و توانایی نویسنده را در ایجاد موقعیتهای ناب و کند و کاو در احوال شخصیتهایش بدون هیچ اظهار فضلی نشان می دهد.
یکی از نقاط قوت غرور و تعصب این است که هرچند سرشار از احساساتِ لطیف است اما رمانی عاشقانه و سانتی مانتال نیست. در این رمان، عشق به معنای کاملاً زمینی و منطقی خود رسیده است. آستین عشق را مفهومی می داند که در روندی اجتماعی به وجود می آید و با پیوندی مثل ازدواج به انجام می رسد و البته گاهی هم که بخت یار نباشد سرنوشت شومی در انتظار این عشق است….
زنان داستان
تمام شخصیت های کتاب غرور و تعصب درون مایه های منحصر به فرد خود را دارند، هیچ یک از شخصیتهای این رمان را نمی توان کاملاً پاک و منزه دانست، همه شخصیتها نقاط ضعف و قوتی دارند که در طول حوادث رمان و موقعیتهایی که به وجود می آید، بیشتر با آن ها آشنا می شویم.
الیزابت،یکی از پنج دختر خانواده بنت، آرام و صبور است و در مقایسه با دیگر خواهرانش کمتر دغدغه ازدواج دارد یا کمتر آن را عیان می کند. این دختر درعین حال، مغرور است و اندکی هم لجباز؛ خیلی زود و راحت به قضاوت دیگران می نشیند و براساس همین برآیند ذهنی، رفتارش را با دیگران ـ بخصوص با مردان ـ تغییر می دهد.
در مقابل الیزابت، جین خواهر او دختری زیبا، آرام و تقریبا تسلیم سرنوشت است که با تلاش های الیزابت در نهایت به خواسته خود می رسد. مخاطب در سراسر داستان هیچ حرف یا حرکت موثری در این دختر نمی بیند، اما با این حال او را دوست دارد و آرزو می کند به خواسته اش برسد.
مادر این خانواده یعنی “خانم بنت” زنی است که شاید در ماجراهایی که در طول داستان پیش می آید نقشی نداشته باشد ولی جرقه اول و مهم ترین اتفاق این داستان یعنی ازدواج را از همان اول برنامه ریزی می کند و امیدوار است که این امر برای تمام دخترانش اتفاق بیوفتد. مخصوصأ اینکه چون خانواده اش ثروتمند نیستند و نمی توانند جهیزیه ای درخوری به خواستگاران بدهند ، تلاش های این زن بیشتر است چون می داند که حالا که دخترانش جهیزیه ای ندارند باید سعی و تلاشش شان را برای پیدا کردن مورد مناسب بیشتر کنند!
مطلبی دیگر از این انتشارات
خط چشم
مطلبی دیگر از این انتشارات
کودکانی که نمی توانند از حق خود دفاع کنند
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب هایی برای خودشناسی