رامتین کریمی. کارشناسی ارشد مهندسی نفت- عاشق کتاب و کتاب خواندن و صد البته معرفی کتاب هایی که ارزش خوندن دارند.
معرفی کتاب قلعه حیوانات
کتاب قلعهی حیوانات در آیندهای خیالی اتفاق میافتد. زمانی که حیوانات بسیار باهوشتر از امروزند. همین هوش باعث میشود خوکها علیه انسانها انقلاب کنند. خوکها بهتر از بقیهی به زبان آدمیزاد حرف میزنند و به همین خاطر سردمدار انقلاب میشوند. ولی ماجرای کتاب قلعهی حیوانات، از چند ماه بعد از آن شروع میشود...
وقتی حیوانات انقلاب میکنند، آدمها را از مزرعه بیرون میریزند و رهبری را به خوکها میسپرند. خوک بزرگتر به نام ناپلئون، به محض رئیس شدن، قانونی تصویب میکند که طبق آن قانون، بهترین غذاها به خوکها میرسد و بقیهی حیوانات باید شب و روز بهسختی برای آنها کار کنند. ولی ناپلئون به این حد کفایت نمیکند و باز هم قدرت بیشتری میخواهد.
اول آنکه تصمیم میگیرد برادرش اسنوبال را که لیاقت رهبری دارد به قتل برساند. اسنوبال از ناپلئون باهوشتر است زیرا قبلاً پیشنهاد کرده بود برای مزرعه آسیاب بادی درست کنند تا زحمت حیوانات کمتر شود. از طرفی او به دلیل نقش فعال در انقلاب، محبوبتر از ناپلئون است و از طرف دیگر، او و باکسر (اسب زحمتکش مزرعه) شجاعترین حیوانات مزرعهاند. ولی ناپلئون، خوک خودخواه مزرعه، آسیاب بادی را از بین میبرد و تقصیر را به گردن اسنوبال که از مزرعه فرار کرده میاندازد.
ناپلئون پس از آنکه همهی مخالفانش را کنار میزند، حیوانات را مجبور میکند سختتر و سختتر کار کنند تا جایی که همگی ضعیف میشوند و یکی یکی میمیرند. هرکس از او باهوشتر باشد، ناپلئون دستور اعدام او را صادر میکند تا از شرش خلاص شود.
یکی از جالبترین شخصیتهای کتاب قلعهی حیوانات باکسر است. باکسر از همه سختکوشتر است و هرچه بیشتر از او کار میکشند، با اینکه پیر میشود، خم به ابرو نمیآورد. او نه تنها به ناپلئون اعتراض نمیکند، بلکه همیشه میگوید: «حق با ناپلئون است.»
کتاب قلعهی حیوانات ما را به یاد جلد سوم کتاب مسابقات عطش: زاغ مقلد میاندازد که فیلم معروفی نیز از روی آن ساخته شد. در آنجا نیز کسی که رهبری انقلاب را برعهده میگیرد، بعد از پیروزی، مانند ناپلئون در قلعهی حیوانات، فاسد میشود.
درباره نویسنده کتاب قلعه حیوانات:
نویسندهی کتاب قلعهی حیوانات جورج اوروِل انگلیسی است. اورول در طول عمرش تجربههای سیاسی زیادی را از نزدیک شاهد بود و این تجربهها را در کتابهای مختلف خود بهویژه کتاب قلعهی حیوانات، کتاب 1984 و کتاب درود بر کاتالونیا به تصویر کشید. جورج اورول از نزدیک شاهد بود که چطور انقلاب بزرگ مردم روسیه برای رها شدن از شر سلطنت تزار، پس از چند سال به دیکتاتوری استالین منتهی شد و وضع مردم بسیار بدتر از قبل شد. با این تفاوت که در حکومت استالین، بسیاری از مردم مثل باکسر در کتاب قلعهی حیوانات معتقد بودند «همیشه حق با استالین است.»
بنابراین مهمترین مسئلهای که جورج اورول در کتاب قلعهی حیوانات و کتاب 1984 مطرح میکند این است که وسوسهی آزادی به سادگی میتواند دوباره منجر به دیکتاتوری دیگر شود. در کتاب قلعهی حیوانات، حیوانات مزرعه هنوز کاملاً طعم آزادی از دست انسانها را نچشیدهاند، که یک دیکتاتور جدید از بین خودشان همان بلا یا حتی بدتر از آن را بر سرشان میآورد.
جالب اینجاست که تمام این ستمها و دیکتاتوریها هیچ منافاتی با قانون ندارد، زیرا ناپلئون و برادرش به محض در دست گرفتن حکومت، قوانین جدیدی به نام «هفت قانون حیوانات» تصویب میکنند که بسیار کلی است و میتوان با تفسیرهای مختلف، هر کاری را طبق آنها مجاز دانست.
هفت قانون حیوانات در کتاب قلعه حیوانات:
1. هر چیزی که بر روی دو پا راه برود دشمن است.
2. هر چیزی که بر چهار پا راه برود یا بال داشته باشد، دوست است.
3. هیچ حیوانی نباید لباس بپوشد.
4. هیچ حیوانی نباید در تخت بخوابد.
5. هیچ حیوانی نباید الکل بنوشد.
6. هیچ حیوانی نباید حیوان دیگر را بکشد.
7. همهی حیوانات برابرند.
خلاصهی این قوانین که دهانبهدهان بین حیوانات مزرعه میچرخد این است که «دوپا بد، چهارپا خوب.»
ولی پس از مدتی، ناپلئون و خوکهای دیگر، مخفیانه در برخی از قوانین به نفع خودشان دست میبرند:
4. هیچ حیوانی نباید در تخت با ملافه بخوابد.
5. هیچ حیوانی نباید زیاد الکل بخورد.
6. هیچ حیوانی نباید حیوان دیگری را بیدلیل بکشد.
و جملهای که کمکم جای جملهی قبلی را میگیرد و بین حیوانات مزرعه رایج میشود این است که «همهی حیوانات برابرند، ولی بعضی از حیوانات از بقیه برابرترند.» و وقتی خوکها سر و وضعی انسانی پیدا میکنند، این جمله را دهانها میاندازند که «چهارپا خوب، دوپا بهتر!»
ایده تدوین کتاب قلعه حیوانات در ذهن جورج اورول:
اورول در پیشگفتار کتاب قلعهی حیوانات تعریف میکند که چطور به ذهنش رسید ایدهی این داستان را در یک مزرعه و از زبان حیوانات بنویسد:
پسربچهی حدوداً دهسالهای را دیدم که سوار بر یک اسب بارکش بزرگ در جادهی باریکی میراند و هربار اسب سرکشی میکرد آن را شلاق میزد. ناگهان این فکر به ذهنم زد که اگر روزی حیوانات بفهمند چه قدرتی دارند، ما انسانها دیگر توان مهار آنها را نداریم. و اینکه انسانها حیوانات را دقیقاً همانطور استثمار میکنند که ثروتمندان بیچارگان را.
کتاب قلعهی حیوانات پس از ترجمه به فارسی با استقبال فراوانی در میان خوانندگان ایرانی مواجه شد و تا امروز بیش از ده ترجمهی مختلف با نامهای قلعهی حیوانات و مزرعهی حیوانات از آن منتشر شده است.
منبع: کتاب وب
مطلبی دیگر از این انتشارات
حقیقتی ساده در ورای راز خواندن 200 کتاب در یک سال
مطلبی دیگر از این انتشارات
یادداشتی بر رمان پیرمرد و دریا
مطلبی دیگر از این انتشارات
شاهکاری به رنگ زرد/نقد و بررسی کتاب سرگذشت شاه کش