تسلای خاطری ... عجیب، مرموز، چه بسا خطرناک و شاید رهایی بخش ... https://yanaar.blogsky.com/
مکتب دیکتاتورها
برای من تجربهی خواندن یک کتاب میتواند بارها از خودش فراتر رود و تبدیل به گشایش منظری فراختر و پیچیدهتر از یک تجربهی ساده شود. وقتی کتاب کوچک «مکتب دیکتاتورها» را دست گرفتم تا سبک رماننویسی یک روشنفکر ایتالیایی در اوایل قرن بیستم را ببینم، در واقع نمیدانستم پس از خواندنش قرارست باز هم به آن پرسش تاریخی معروف برگردانده شوم. این که آیا ادبیات در مقابل خصلتهای اجتماعی و سیاسی زمان خود تعهدی دارد؟ آیا رمان و ادبیات ملزم است با جا دادن بیانیهای سیاسی یا داشتن فلسفهای در خود، مسألههای مردم زمان خود را حل کند؟ و اگر چنین نکرد هر گونه ارزش زیباییشناسی هنری آن منحط و بیارزش نامیده خواهد شد؟ حق با سارتر و ژدانف و ... بسیاری دیگر بود که هنری را که عمل سیاسی و تعهد روشنفکرانه را وظیفهی فوری خود نمیدانست را ادبیات برج عاج مینامید؟
نکته همین جاست. در این جملهی بسیار معروف که از نویسندهی مکتب دیکتاتورها، اینیاتسیو سیلونه Ignazio Silone نقل شده است: «والاترین کاربرد نویسندگی این است که تـجربه را به شعور تبدیل کند.» او به وضوح گفته است که چه قصدی از نوشتن دارد. سیلونه تعهد و رسالتی از جنس آفریدن شعوری احتمالاً همگانی برای نویسنده قائل است. شعور میتواند توانایی حل مسألههای اجتماعی، سیاسی و فلسفی و ... قلمداد شود و این از نظر من همان نقطهی پایان رمان است.
اما موضوع کتاب او، مکتب دیکتاتورها یک گفتگوی طولانی بین سه شخصیت است. آمریکایی ابلهی که خیال دیکتاتور شدن دارد، از دموکراسی و حاکمیت شفاف قانون برای همه در سرزمین خود کسل و خسته شده است و برای تحقیق دربارهی این که چگونه میتوان یک دیکتاتور موفق شد، در سالهای قبل از جنگ جهانی دوم به اروپا آمده است. برای افزودن به وجه ناپیدا و استعاری این شخصیت، در داستان او را به نام آقای دبلیو میشناسیم. دبلیو به همراه مشاور ایدئولوژیک خود پروفسور پیکاپ سراسر اروپا را برای یافتن نشانههای تاریخی و اسرار برپایی یک دیکتاتوری موفق زیر پا میگذارند و سرانجام به سراغ کسی میروند که عمرش را صرف مبارزه با دیکتاتوری کرده است. روایتی در کار نیست؛ از این پس تمام گفتگوها درجهت نیشخند و هجو دیکتاتوری بین این سه نفر پیش میروند. جالب است که شخصیت مبارز با دیکتاتوری یعنی تومازو به آنها میگوید که در حال نوشتن کتابی در مورد هنر فریفتن دیگران است و تأکید میکند که آن را برای کسانی مینویسد که همواره فریب میخوردهاند. پس مکتب دیکتاتورها در دل روایت هم دست از تلاش برای انجام نمادین رسالت حل مسألهها بر نمیدارد.
در حالی که توانایی نویسندگی سیلونه به تمامی میتوانست صرف روایت زیستهی خود و نشان دادن و پروراندن مفاهیم و مسألههای زمان خود باشد. چنانکه نویسندگان بسیاری چنین کردند و بازتاب هنرمندانه و واقعنمای زندگی معاصر خود شدند... به گفتار عامیانه و رفتارهای روزمرهی مردم خود رجوع کردند و قهرمانانشان را دور از هر نوع تصنع و خارقالعادگی به ما نشان دادند؛ رویدادهای زمان خود را با جزئینگری و دقت بیاندازه دیدند و روایتهای شیرینی نوشتند که مخاطب را درگیر آگاهی خود کنند. و البته میدانیم که مرز ظریفی بین این نوع ادبیات واقعبینانه با مستندنگاری روزنامهنگارانه وجود دارد. چه بسا حاصل کار آنها چنانکه ریچاردرورتی میگوید شاید روزی حتی بیشتر از فلسفه به کار شناساندن ما و جهان ما بیاید. ادبیات و رمان قادر است درک و معرفتی به خواننده بدهد که از جنس تاریخنگاری و فلسفی و حتی آرمانگرایانه نیست؛ بنابراین چه بهتر که به بهترین شیوه فقط به کار خود بپردازد. کار رمان ترسیم آرمان، نشان دادن رویاها و خلق ایدئولوژی نیست. شاید کار رمان و حتی کار ما با خواندن رمان، این است که بیشتر و بهتر وضعیت خود و مسألهها و محدودیتهای انسان را درک کنیم. البته اشتغال به چنین کاری در زمانهای که انسان مجبور به مصرف سریع و بی وقفهی انواع کالاهای فرهنگی است و رسانهها آدمها را بیجهت وادار به هیجانزدگی مفرط میکنند، آسان نیست. چه بسا میتوان در مقابل ویژگی حرافی و اصرار به عقب نماندن از انبوههی نظردادن و واکنش دربارهی همه چیز، ایستاد و تأملی کرد.
مروری بر زندگی نویسندهی کتاب نشان میدهد او در زندگی و فعالیتهای سیاسیاش در حزب کمونیست ایتالیا خود را در گرماگرم مبارزه قدرتی بین دو گروه متخاصم و آشتیناپذیر میدید که مجبور بود فقط یکی را انتخاب کند. بنابراین تمایل و تأکید خود به این انتخاب را در آثارش همواره منعکس کرده است. جای پای نوع خاصی از زیباییشناسی هنری در مکتب دیکتاتورها (آثار دیگر او را هنوز نخواندهام) وجود دارد که گویا با استفاده از ابزار طنز و گفتگو در پی این است که خواننده را به موضعگیری خاص سیاسی و اقدام خاصی بر پایهی آن بکشاند. در صورتی که از نظر من خواننده، ابتداییترین درس رمان و ادبیات این است که به جای اینکه مطلبی را بگوید، بتواند آن مطلب را نشان دهد و خواننده را هم در این مکاشفه و مشاهدهی خود مشارکت دهد.
با این حال خواندن نثر روان کتاب با ترجمهی خوبش، برای مرور تسخرآمیز ویژگیهای یک دیکتاتور و نظامی که میسازد، خالی از لطف نیست و خصوصاً برای ما اهالی خاورمیانه به مثابهی دیدن آشنایی، در سرزمینی دوردست میماند. البته بد نیست در کنار آن هم، نگاهی به اسنادی که مجلهی New Left Review در سال 2000 به قلم دو تاریخنگار جوان از زندگی سیلونه منتشرکرد بیندازیم. مطابق این اسناد، رماننویس ایتالیایی محبوب کمونیستها سالها با نام مستعار «سیلوستری» جاسوس دستگاه فاشیسم بوده و در شناسایی و فرسایش نیروهای انسانی همان ایدئولوژی سیاسی که در کتابهایش تبلیغ میکرد، تأثیرگذار بوده است. ظاهراً این فقره دیگر داستان نیست. زیستن با تاریخ و بهره گرفتن از امکاناتی که واقعیت تاریخ در اختیار ما میگذارد باعث میشود به شکل ویژهای همهی سرچشمههای آگاهی و دانستن، از جمله کارکرد واقعی رمان و ادبیات را جدی بگیریم و اجازه ندهیم زیبایی ناب آن مغلوب کارکردهای ایدئولوژیک و تبلیغاتی شود.
شناسه کتاب: مکتب دیکتاتورها / اینیاتسیو سیلونه / مهدی سحابی / نشر ماهی
مطلبی دیگر از این انتشارات
انتقام چای های سرد شده...
مطلبی دیگر از این انتشارات
بهانههایی برای کتاب خواندن و کتاب نخواندن
مطلبی دیگر از این انتشارات
از قلبی که میرود...