یک برنامه نویسنده
نقد کتاب دهکده خاک بر سر اثر فائضه غفارحدادی
دهکده خاک بر سر نام کتابی است که زندگی حدودا یک ساله نویسنده آن یعنی فائضه غفار حدادی در لوزان سوییس را بیان می کند. روایت ها از زمانی آغاز می شوند که خانواده سه نفره نویسنده (که در آینده قرار است یک نفر دیگر نیز به جمعشان اضافه شود) باید برای سفری یکساله به سوییس خود را آماده کنند. نویسنده ای که در ابتدا این سفر اجباری را به دوره ریاضت تشبیه می کند، در خلال روایت ها و فراز نشیب هایی که در این مدت با آنها روبرو می شود، کم کم خود را با شرایط بوجود آمده تطبیق داده و در نهایت، با پایان سفر با انبوهی از وابستگی ها و دل تنگی ها از لوزان جدا می شود. روایت های ابتدایی کتاب اغلب رنگ و بوی سختی و خاکستری دارند، اما به مرور و از زمانی که راوی با تلاش و کوششی تقدیر شدنی به علاوه هوش سرشاری که در چند قسمت از نوشته ها به وضوح به چشم می آید، با یادگیری زبان فرانسه می تواند با دنیای پیرامونش ارتباط برقرار کند، تم اتفاقات نیز شادتر و جذاب تر می شود. هرچند که در همان داستان های آغازین نیز نویسنده با زبان طنز آلود و شیرین خود اوقات خوشی را برای خواننده رقم می زند. در خلال روایت ها برخورد نویسنده با فرهنگ مردم سوییس و نیز مکان های دیدنی لوزان بیان می شود.
گاه راوی از خاموشی زود هنگام شهر تعجب می کند و گاهی نیز برای خوردن یک تکه غذای حلال به دردسر می افتد. در روایتی از تصمیم برای نداشتن تلویزیون در منزل سخن می گوید و در روایتی دیگر از خیابان های صافی که جان می دهند برای کالسکه سوار کردن نوزادان دلش غنج می رود. اما از آنچه نویسنده در در خلال داستانها بیان می کند، می توان برداشت که انگار علاقه مندی به استفاده حداکثری از فرصت های تخفیف در فروشگاه ها در همه اقوام بشر مشترک است. خانم حدادی در جریان این سفر فرزند دوم خود را نیز به دنیا می آورند و از این بابت مقایسه های جالبی درباره سیستم بهداشتی سوییس و ایران انجام می دهند که خواندن آن به شدت به مسئولان امر پیشنهاد می شود. به علاوه دغدغه ها و تلاش های نویسنده برای يافتن مهد کودکی مناسب برای فرزند ۴ ساله اش باعث می شود که نظرات وی در زمینه آموزش و پرورش در کشور پیشرفته ای همچون سوییس برای علاقه مندان بسیار مفید و جذاب باشد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
3 کتاب روانشناسی که هر فردی باید در زندگی بخواند
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب؛ بازاری که چشم دیدنش را نداریم!
مطلبی دیگر از این انتشارات
به بهانه معرفی کتاب قلاب: اگه میتونی مشتری رو بگیر!