نگاهی به کتاب "خالکوب آشوویتس"

کتاب خالکوب آشوویتس رو حتما بخونید! شک نکنید این کتاب زیبا به شدت تحت تاثیرتون قرار میده. اعتبار این کتاب در واقعی بودن داستان‌شه. اونقدر غرق در کتاب میشید که زمان براتون بی‌معنا میشه! داستانی حقیقی از زندگی پسری جوان که در زمان جنگ جهانی دوم به جرم یهودی بودن به اردوگاه های کار اجباری فرستاده میشه. از روز اول در بدترین شرایط فداکاری و گذشت را به بقیه درس میده و با تمام ناملایمات مبارزه میکنه. تا پای مرگ میره اما زنده می‌مونه. صحنه‌هایی از کشتار انسان‌ها را میبیند و وصف میکند که تصورش هم سخته. شجاعت بی‌مانندش در همه حال به دادش میرسد. در اردوگاه به صورت تصادفی عاشق دختری میشود که سرنوشتی شبیه به او دارد. عشق بین آنها بزرگترین دلیل برای زنده ماندن‌شان میشود. لالی و گیتا سرنوشتی عجیب و غریب دارند. سرنوشتی که باید در تاریخ ثبت میشد که خوشبختانه این اتفاق توسط آقای هدر موریس رخ داد. لالی پسرک جوان قصه‌ی ما هم در هنگام جنگ زجر کشید هم بعد از جنگ. در بدترین و تاریک‌ترین لحظات زندگی‌اش عاشق بودن را فراموش نکرد. داستان این کتاب بر اساس واقعیت‌هایی انکارناپذیر به رشته تحریر درآمده است و تصور اینکه لحظه‌ای جای لالی یا گیتا باشیم جسارتی غیرقابل وصف طلب میکند.


این کتاب در گودریدز به من پیشنهاد شد و بعد از جستجو در فروشگاه های آنلاین متوجه شدم انتشارات مختلف با مترجم‌های متفاوتی اقدام به نشر آن نموده‌اند. بنده چاپ دوم از انتشارات ثالث با ترجمه خانم سودابه قیصری را خواندم و لذت بردم. و حتما از شما دعوت میکنم در خواندن این کتاب ذره‌ای تعلل نکنید.


خالکوب آشوویتس سندی خارق العاده است که هفتاد سال پس از حوادثی که شرحش رفته است به دست ما رسیده است و نهیبمان میزند که چگونه بسیاری از داستان‌ها تا ابد ناگفته می‌مانند. به یادمان می‌آورد که هر یک از قربانیان بی‌شمار هلوکاست آدمی بوده با داستانی یگانه... و این قصه، قصه ای است یکتا، حتی با معیارهای قصه های هلوکاست با داستانی موثر، جسور و روحیه بخش و البته، پنجره ای گشوده به یکی از وحشتناک‌ترین حوادث تاریخ بشر. هدر موریس در این کتاب اجازه نمیدهد صدای خودش در آن رخنه کند، همچنین نمیگذارد داستان عشق بر بافت بزرگ‌تر آن، یعنی دربدری، آسیب روانی و بقا چیره شود. موریس در انتهای کتاب در خصوص رمانش نوشته است، «خال‌کوب آشویتس داستان زندگی دو شخص معمولی‌ است که در دورانی غیرمعمولی زیستند؛ نه‌تنها از آزادی محروم بودند بلکه شأن، نام و هویتشان نیز از آنها گرفته شده بود، این رمان روایتی‌ است از آنچه لالی برای بقایش انجام داد. لالی با شعار اگر صبح از خواب بیدار شوی، معجزه است، زندگی کرد».