پرفروشترین کتاب های نیویورک تایمز (قسمت اول)


در مقاله امروز میخواهم به معرفی 9 تا از پرفروشترین کتاب های نیویورک تایمز بپردازم. در ادامه با من همراه باشید.


1.جزء از کل

خلاصه : نویسنده این کتاب در عین اینکه به ظاهر داستانی بسیار ساده را روایت میکند اما در قالب جمله هایی کوتاه ، قصه هایی که بنظر شما روزانه و عامیانه می آیند و از روزنه هایی آمیخته به امید و ناامیدی داستان واقعیت های زندگی را روایت میکند. جاهایی میرسد که میگوید :«آخیش انگار که این حرف من بوده همیشه. چقدر خوب حس من را بیان کرد.»
قسمتی از کتاب : مردم همیشه شکایت می کنند که چرا کفش ندارند تا اینکه یه روز آدمی رو می بینن که پا نداره و بعد غر می زنن که چرا ویلچر اتوماتیک ندارن، چرا؟ چی باعث می شه که به طور ناخودآگاه خودشون رو از یه سیستم ملال آور به یکی دیگه پرت کنن؟ چرا اراده فقط معطوفه به جزئیات و نه کلیّات؟ چرا به جای اینکه «کجا باید کار کنم؟» نمی گیم «چرا باید کار کنیم؟» چرا به جای «چرا باید تشکیل خانواده بدم؟» می گیم «کی باید تشکیل خانواده بدم؟»

https://virgool.io/p/fzyxr7hrd8j8/%F0%9F%93%B7

2.نیمه تاریک وجود

خلاصه : تا به حال شده به کسی حسادت کنید و به این فکر بیفتید که این خصلت از کجا در درون شما نشات میگیرد؟ آیا تا به حال به این فکرکرده اید که ویژگی های بدی که در دیگران میبینیم به این علت است که ما در درون خود نیز همان ها را داریم و میتوانیم وجود داشتنش را در کس دیگری تشخیص دهیم؟ در نتیجه ایرادهایی که ما همیشه از دیگران میگیریم سر رشته ای دردرون خود ما دارند. در این کتاب دبی فور به همین موضوع پرداخته است و با خواندن این کتاب شاید تصمیم بگیرید که با دیدن صفات منفی دیگران درون خود را جستجو کنید.
قسمتی از کتاب : ما انتخاب کرده ایم که به بخشهایی از وجود خودمان, اجازه بودن ندهیم و در نتیجه مجبور هستیم انرژی روانی بسیاری را صرف پنهان نگه داشتن آنها کنیم. بیشتر افراد از روبرو شدن با تاریکی وجود خود و در آغوش کشیدن آن می ترسند, اما شادمانی و رضایتی که فرد آرزو دارد, در همین تاریکی یافت می شود. هرآنچه که در وجود خود نمی پذیریم در نامنتظرترین لحظات سربر می آورد و خود را نشان می دهد.
در آغوش کشیدن ویژگیتان به معنای دوست داشتن آن ویژگی نیست, مفهوم این است که اجازه می دهید آن ویژگی در کنار سایز خصوصیات شما حضور داشته باشد و آن را با ارزش تر یا کم ارزش تر از سایر خصوصیات خود نمی شمارید.

(خرید کتاب های دبی فورد)

https://virgool.io/p/fzyxr7hrd8j8/%F0%9F%93%B7

3.مردی به نام اوه

خلاصه : نویسنده کتاب پرفروش «مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است» این رمان بی نظیر را نیز به چاپ رسانده است. این رمان روایت رابطه فوق العاده مردی به نام اوه و همسرش است. رابطه این دو به قدری عمیق و پر از احساسات بوده است که اوه زندگی را بعد از آمدن همسرش معنی دار میبیند و پس از مرگ همسرش معتقد نیست که بتواند زندگی کند و به دنبال راهی برای رسیدن به همسر مرحومش در دنیای پس از مرگ است.
قسمتی از کتاب : دوست داشتن یه نفر مثه این می مونه که آدم به یه خونه اسباب کشی کنه. اولش آدم عاشق همه چیزهای جدید میشه، هر روز صبح از چیزهای جدیدی شگفت زده میشه که یکهو مال خودش شده اند و مدام میترسه یکی بیاد توی خونه و بهش بگه که یه اشتباه بزرگ کرده و اصلا نمیتونسته پیش بینی کنه که یه روز خونه به این قشنگی داشته باشه، ولی بعد از چند سال نمای خونه خراب میشه، چوب هاش در هر گوشه و کناری ترک میخورن و آدم کم کم عاشق خرابی های خونه میشه. آدم از همه سوراخ سنبه ها و چم و خم هایش خبر داره. آدم میدونه وقتی هوا سرد میشه، باید چیکار کنه که کلید توی قفل گیر نکنه، کدوم قطعه های کف پوش تاب میخوره وقتی آدم پا رویشان میگذاره و چه جوری باید در کمدهای لباس را باز کنه که صدا نده و همه اینا رازهای کوچکی هستن که دقیقا باعث میشن حس کنی توی خونه خودت هستی.

https://virgool.io/p/fzyxr7hrd8j8/%F0%9F%93%B7

4.قوی سیاه

خلاصه : «قوی سیاه» نام اتفاقی در زیست شناسی تکاملی (فرگشت) است که غیر قابل پیش بینی است و پیامد عظیمی دارد اما افرادی وجود دارند که با ارائه توضیحات فریبنده ، سعی در تکذیب تصادفی بودن این دست اتفاقات دارند و میخواهند همه اتفاقات را قابل پیش بینی جلوه دهند. نسیم نیکلاس در کتاب «قوی سیاه» به تجزیه تحلیل واکنش های متفاوت و نادرست انسان ها هنگام مواجهه با اتفاقات «قوی سیاه» میپردازد. درواقع این کتاب به نوعی به خودشناسی شما در موقعیت های دشوار مختلفی کمک میکند.
قسمتی از کتاب : از دست دادن قطار تنها هنگامی رنج آور است که دنبالش بدوی. باختن در بازی‌ای که خودت آنرا برپا کرده‌ای رنج بیشتری دارد. نرسیدن به اهداف که دیگران از ما انتظار دارند تنها هنگامی دردآور است که ما دنبال آن اهداف باشیم. اهداف محیرالعقول نگذارید. طبیعت به ما یاد داده که انگوری که دستمان به آن نمیرسد را ترش بدانیم. از آن بالاتر این است که اصلا انگور را نخواهیم و خوار بداریم. دنیا قابل پیشبینی نیست. ریسک‌ها را کم کنید و به سمت قوهای سیاه مثبت بروید و بگذارید آنها شمارا کنترل کنند.

https://virgool.io/p/fzyxr7hrd8j8/%F0%9F%93%B7

5.دختری با هفت اسم

خلاصه : کره شمالی کشوریست که اداره کنندگانش قوانین خودخواهانه ای برای آن وضع کرده اند. مسئولان این کشور قوانین سفت و سختی برای کنترل مردم و اطلاعاتشان دارند. به همین علت هم هست که تا به حال این کشور پابرجا مانده است. با همین بیخبری و خوش خیالی ساکنینش. کتاب دختری با هفت اسم روایت دختریست که از کره شمالی با امید آینده بهتر میگریزد و سعی میکند خودش را با کره جنوبی و شرایط آنجا وفق دهد.
قسمتی از کتاب : جا خوردم. چرا هفته ها بود چیزی نخورده بودند؟ ما یکی از ثروتمندترین کشورهای دنیا بودیم. هر شب اخبار کارخانه ها و زمین های زراعی را نشان می داد که به وفور محصول تولید می کنند، مردم شکم سیری که از اوقات فراغتشان لذت می برند، و فروشگاه های زنجیره ای در پیونگ یانگ که پر از کالاهای مختلف است. و چرا آخرین آرزوی این زن خوردن کیک ذرت است. آن هم کیکی نامرغوب؟ نباید آرزو کند خواهرش را برای آخرین بار ببیند؟ با وجود خلاصی از چنین کشور و حکومتی، او دلش می خواهد هویت کره ای اش را دور بیندازد.

https://virgool.io/p/fzyxr7hrd8j8/%F0%9F%93%B7

6.شروع کردی تمومش کن

خلاصه : تا به حال برای خیلی از ماها پیش آمده که کاری را شروع کرده ایم که به حال خود رهایش کرده ایم یا در بدبینانه ترین حالت ، مجموعه ای از این کارهای نصفه و نیمه داریم که یا به دنبال به انجام رساندن آنها هستیم یا از به انجام رساندنشان ناامید و گریزان هستیم. شما باید اولویت بندی ای داشته باشید در لیستی از قبل نوشته شده با ذکر معیار ها و ارزش هایتان ، که در مواجهه با انجام هر کاری بتوانید تشخیص بدهید کدام یک ارزش به اتمام رساندنش را دارد و کدام یک نه. اصلا شاید کتابی را شروع کرده باشیم که ارزش زمان ما را نداشته باشد. باید بتوانیم کنارش بگذاریم و هدفی ارزشمند تر را جایگزین کنیم و به اتمام برسانیمش.
قسمتی از کتاب : زنی به نام سالی را در نظر بگیرید. سالی، یک فرد آرمان‌گراست، بنابراین خیریه‌ای را برای کمک به افراد فقیر راه‌ اندازی کرد، اما چالش‌ها و مشکلات فراوان در طول مسیر را پیش‌بینی نکرده بود. او نفهمید که کار کردن در یک محیط غیرانتفاعی و بدون سود هم، یک تجارت به شمار می‌رود و کار او بیشتر از آنکه، کمک به مردم باشد، یک تجارت بود. هروقت برای تهیه‌ی سرمایه، رقابت با خیریه‌های دیگر، برای کمک و بخشش و کسب‌وکار و برای برانگیختن علاقه‌ی دیگران به انگیزه‌اش، با مشکلی مواجه می‌شد، احساس می‌کرد تحت فشار است و کم آورده است. از خودش میپرسید : «چرا خیلی سخت می‌توان مردم را تشویق کرد به یکدیگر اهمیت بدهند؟». سالی خیلی زود علاقه‌اش را به آن کار از دست داد، فقط احساسات و تداعی‌های منفی زیادی را تحمل می‌کرد. او از نوشتن نامه‌های کمک هزینه تحصیلی و حضور در رویدادهای خیریه و نیکوکاری بیزار شده بود. بعد چند ماه، انگیزه‌ای را که آنقدر برایش مهم بود، از دست داد. همه تعجب کردند که چرا از کاری که آنقدر برایش مهم بود، منصرف شد.

https://virgool.io/p/fzyxr7hrd8j8/%F0%9F%93%B7

7.خورشید حتما میتابد

خلاصه : آنتونی ری هینتون ، نویسنده ی کتاب ، در 29 سالگی به جرم قتل و سرقت دستگیر شد. او سی سال برای آزادی مبارزه کرد. او در بند اعدامی ها که جایگاه ناامیدی و بیم است ، جای ناامید شدن به آمدن فردای بهتر اعتقاد داشت. کتاب “خورشید حتما میتابد” کتابیست از لحظات دردناک و سربالایی های زندگی نویسنده که لازم است در مورد واقعیت سیستم عدالت کیفری و تبعیض نژادی حاکم در امریکا خوانده شود.
قسمتی از کتاب : با امید به جلسه استماع قانون 32 پاگذاشتم. پرهاکس به جایگاه شهود رفت و اعتراف کرد که انتخاب پِین به‌عنوان کارشناس اشتباه او بود. به دادگاه گفت که پول کافی برای آمادگی جهت دفاع یا استخدام کارشناسی مناسب نداشت. سه کارشناس جدید به جایگاه شهود رفتند و گفتند گلوله‌ها تحت هیچ شرایطی با اسلحه مادرم مطابقت ندارند. اینکه لستر و مادرم را بیرون از محوطه ملاقات ببینم حس خوبی داشت. مادرم رنجور و بیمار به نظر می‌رسید و موهای بعضی از نقاط سرش ریخته بود. نگاهم می‌کرد و لبخند می‌زد اما لبخندش خسته بود. می‌خواستم به سمتش بدوم و او را در آغوش بگیرم اما مجبور بودم نفس عمیقی بکشم و فقط خدا را شکر کنم که همین‌قدر هم می‌توانم او را ببینم. تماس‌های تلفنی‌مان کوتاه و دیر به دیر بود و معمولاً برایش سخت بود تشخیص دهد که دارد با چه کسی پشت تلفن صحبت می‌کند.

https://virgool.io/p/fzyxr7hrd8j8/%F0%9F%93%B7

8.یکی از ما دروغ میگوید

خلاصه : این کتاب که تا به حال به 37 زبان مختلف ترجمه شده درباره مرگ مشکوک یک پسر دبیرستانی خجالتی به نام سایمون است که دو دوست نزدیک به او متهمان اصلی این پرونده هستند. شروع تحقیقات درباره مرگ عجیب سایمون شک و شبهه هایی را ایجاد میکند که این قتل عمدی بوده است … حالا باید دید کدام یک از متهمین دروغ میگویند..
قسمتی از کتاب : برانوین، نیت و کوپر، همگی در حال صحبت با معلم‌ها هستند. اما من نمی‌توانم. کاش جیک اینجا بود. موبایلم را از کیفم بیرون می‌آورم و سعی می‌کنم به او پیام بدهم، اما دست‌هایم به‌شدت می‌لرزد. پس زنگ می‌زنم. خیلی سریع جواب می‌دهد. «عزیزم؟» از صدایش معلوم است که تعجب کرده. ما معمولاً به هم زنگ نمی‌زنیم. دوستانمان هم همین‌طورند. بعضی وقت‌ها که با جیک هستم و کسی به او زنگ می‌زند به شوخی می‌گوید: «کدوم خری زنگ زدن رو اختراع کرده؟» و بیشتر مواقع مادرش پشت خط است.. “جیک”.. فقط می‌توانم همین یک کلمه را به زبان بیاورم. دست کوپر به دور گردنم، تنها چیزی است که مرا سرپا نگه داشته. از شدت گریه نمی‌توانم حرفی بزنم. کوپر موبایلم را از دستم می‌گیرد.

https://virgool.io/p/fzyxr7hrd8j8/%F0%9F%93%B7

9.نمیتوانی به من آسیب بزنی

خلاصه : اگر فیلم لوسی 2014 را دیده باشید میتوانید به محتویات این کتاب پی ببرید. البته نه به آن شدت اما هدف این کتاب هم مثل لوسی دست یافتن به بخش های ناشناخته ذهن است. چیره شدن به ذهن در قالب داستان به گونه ای که بهانه های کوچک یا بزرگ سر راه خود را نادیده بگیرید و به خود بباورانید که غیر ممکن از نخواستن است ، نه از نتوانستن و نداشتن توانایی ها.
قسمتی از کتاب : غذا خوب بود؛ ولی با اینکه شش‌ هفت سال بیش‌تر نداشتم می‌دانستم که شامِ خانوادگیِ ما در مقایسه با دیگر خانواده‌ها فرمالیته و مزخرف است. به علاوه، باید سریع می‌خوردیم و وقت نبود از آن لذت ببریم؛ زیرا ساعت هفت عصر درها باز می‌شدند و دیگر حق وقت تلف‌ کردن نداشتیم. باید سر جای خود می‌بودیم و وسایل نیز باید آماده می‌بودند. پدرم مانند کلانتر بود و وقتی پایش را داخل اتاقک دی‌جی می‌گذاشت بر ما کاملاً تسلط داشت. با چشمی تیزبین همه‌ی اتاق را بررسی می‌کرد. اگر خطایی کرده بودیم، فریادش به گوش‌مان می‌رسید یا گاهی هم مشتش. آن سالن زیر نورهای سقفی چیز خاصی به نظر نمی‌آمد؛ اما وقتی او نورها را کم می‌کرد، نورهای تزیینیِ قرمز رنگ در میدان می‌درخشیدند و در گوی‌های آینه‌ایِ گردان منعکس می‌شدند و جذابیت رولر دیسکو را بیش‌تر می‌کردند. آخر هفته‌ها و شب‌ها، صدها اسکیت‌باز با ازدحام از در داخل می‌شدند. اکثراً خانوادگی می‌آمدند و برای ورودی سه دلار و برای اسکیت نیم دلار می‌پرداختند و وارد زمین می‌شدند.

https://virgool.io/p/fzyxr7hrd8j8/%F0%9F%93%B7

برای خرید این کتاب ها با ارسال رایگان و پرداخت درب منزل با شماره تلفن 02154063 تماس بگیرید.