چرا با داشتن تَلی از کتاب‌های نخوانده، باز هم کتاب می‌خرم؟

من عاشق کتاب هستم و بیشتر از آن عاشق خرید کتاب!

کتابخوانی یعنی توانایی سفر کردن بدون باز کردن درب خانه!
کتابخوانی یعنی توانایی سفر کردن بدون باز کردن درب خانه!

برای من خرید و نگه داشتن کتاب مهم است چون همیشه حین خواندن کتاب (از هر ژانری) زیر جملاتی که دوست دارم بخاطر بسپارم (یا فقط دوست دارم!) خط می‌کشم و هر از گاهی به کتاب‌های خوانده شده‌ام برمی‌گردم یا گاهی کتابی را دوباره می‌خوانم. علت دیگرِ نگه داشتن کتاب‌هایم این است که می‌توانم آن ها را به دیگران قرض بدهم تا تجربه‌ی مشترکی داشته باشیم.

اما همیشه عذاب وجدانِ داشتنِ تلی از کتاب‌های نخوانده با من بود و یک روز تصمیم گرفتم تا زمانی که لیست تمام کتاب‌های نخوانده‌ام خط نخورده، کتاب جدید نخرم و تمام سعی‌ام را کردم پای این تصمیم بمانم.

هر بار که به کتابفروشی می‌رفتم و کتاب‌های مورد پسندم را می‌دیدم حسابی اذیت می‌شدم و در آخر با دلی پر حسرت و دستی خالی از آنجا بیرون می‌آمدم!

تقریبا یک سال این روند ادامه داشت تا اینکه یک روز با عجله برای خرید کتاب درسی به کتابفروشی رفتم؛ یک کتاب نسبتا کمیاب که از قبل در لیست خریدم بود را دیدم، بدون فکر سریع آن را برداشتم و به سمت صندوق رفتم!

قسمت هیجان انگیز ماجرا اینجا بود!

وقتی با آن کتاب به خانه برگشتم نه تنها عذاب وجدان نداشتم بلکه با هیجان بیشتری کتابی که در حال مطالعه داشتم تمام کردم و کتاب بعدی را دست گرفتم.

بلاخره بعد از یک سال از تصمیم کذایی نخریدن کتاب رها شدم و پس از مدتی متوجه شدم وقتی کتاب جدید می‌خرم (البته باز هم کنترل شده) شوق کتابخوانی‌ام بیشتر میشود و تل کتاب‌های نخوانده با سرعت بیشتری کوتاه می‌شود!