چرا کتاب نمی‌خوانیم؟ بررسی ضعف فرهنگ کتابخوانی از منظر تاریخی

سرانه­‏‏‌ی آمار مطالعه در کشور ما بسیار پائین است. سازمان­‌های دولتی، مؤسسات نظرسنجی و پژوهش­‌های مختلف دانشگاهی، آمارهای مختلفی را گزارش می‌کنند. بااین‌همه اگر بخواهیم میانگین بگیریم به رقم متوسطِ 5 تا 7 دقیقه می­‌رسیم. به‌عبارت‌دیگر هر ایرانی به‌طور میانگین 5 تا 7 دقیقه مطالعه می­‌کند. نگفته پیداست که در احتساب سرانه­‌ی مطالعه، مطالعه­‌ی کتب درسی و کمک‌درسی و نیز خواندن کتب مقدس و مذهبی به‌حساب نمی‌­آید چون در اولی، با یک وظیفه‌­ی درسی و تحصیلی و در دومی با نوعی وظیفه­‌ی مذهبی و آئینی سروکار داریم. در بعضی شاخص‌­ها حتی مطالعه­‌ی محتوای روزنامه­‌ها و مطبوعات هم مصداق مطالعه‌­ی واقعی دانسته نمی‌­شود. به‌هرحال سرانه­‌ی مطالعه در کشور ما کماکان تک‌رقمی است. نگاهی گذرا به جدول تطبیقی سرانه­ی مطالعه در کشورهای مختلف نشان می­‌دهد که ما درزمینه‌ی فرهنگ مطالعه، در جایگاه بسیار بدی قرار داریم. یک شهروند ژاپنی به‌طور متوسط 90 دقیقه در روز مطالعه می‌­کند. سرانه­‌ی مطالعه برای انگلیسی­‌ها، آمریکایی­‌ها و آلمانی­‌ها به ترتیب 55، 20 و 44 دقیقه است. آنچه پدیده­‌ی مزبور را فاجعه‌­بارتر می­‌کند آن است که شهروند ایرانی نه‌تنها در مقایسه با شهروندان کشورهای توسعه­‌یافته، بلکه در مقایسه با شهروندان کشورهای درحال‌توسعه بسیار کمتر با کتاب و کتاب‌خوانی انس دارد. وضعیت پیش رو دو سؤال مهم را ایجاد می­‌کند؟

سؤال اول به چیستی و چرایی این پدیده مربوط می­‌شود: به چه دلیل یا دلایلی فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی در میان ما ایرانیان پائین است؟ در ادامه می‌­توان پرسید که آیا می‌­توان دراین‌باره کاری انجام داد و وضعیت را تغییر داد؟ در نوشته­‌ی حاضر سعی داریم به این دو سؤال مهم پاسخ دهیم. در این راستا به آراء یکی از اساتید و صاحب­‌نظران کشورمان، جناب آقای دکتر مهدی محسنیان راد استناد می­‌کنیم. دکتر محسنیان راد با تکیه‌بر مفهوم سه کهکشان ارتباطی مارشال مک‌­لوهان، سیر تحول فرایندهای ارتباطی کشورمان را بررسی و تحلیل کرده است. به اعتقاد نگارنده­‌ی این نوشته، می­‌توان پاسخ­هایی نو و قانع­کننده برای این دو سؤال مهم پیدا کرد.

یک معضل تاریخی

بسیاری از ما بر این اعتقاد هستیم که ضعف فرهنگ مطالعه در میان ما عمدتاً رنگ و بوی اقتصادی دارد. عده‌­ای می‌­گویند فشار اقتصادی روی انسان ایرانی به حدی است که اصولاً مجال و فرصت و فراغتی برای مطالعه نمی‌­ماند. عده‌­ای هم از گرانی قیمت کاغذ سخن می­‌گویند. بدون شک، کمتر مسئله و معضل اجتماعی وجود دارد که نتوان ردپای عامل اقتصاد را در آن دید. اما به‌راستی اگر وضعیت اقتصادی و معیشتی اکثریت ایرانیان متفاوت بود، سرانه‌ی مطالعه، تغییر چشمگیر و معناداری پیدا می­‌کرد و به میانگین جهانی نزدیک­تر می­‌شد؟ باید گفت سیر فرایندهای ارتباطی در کشور ما به‌گونه‌ای بوده است که اصولاً حتی اگر فشار اقتصادی کنونی نبود نمی­‌شد فرهنگ کتاب‌خوانی بهتری را انتظار داشت.

به‌عبارت‌دیگر ما از نوعی نقص تاریخی بنیادی رنج می‌­بریم. ماهیت این نقص به‌گونه‌ای است که توضیح فرهنگ پائین مطالعه را به کاری پیچیده و دشوار تبدیل کرده است و با اتکا به یک تحلیل اقتصادی ساده نمی­توان این پدیده را توضیح داد.

متفکر بزرگ کانادایی، سیر تحول­ ارتباطی جوامع انسانی را به سه دوره یا کهکشان تقسیم می­‌کند: کهکشان شفاهی، کهکشان گوتنبرگ و کهکشان مارکونی. کهکشان شفاهی، عصر ارتباطات شفاهی و چهره به چهره است. در دوره­‌ی شفاهی، ابزار اصلی ارتباط و انتقال اطلاعات، زبان و کلام بود. شکل هنری که در اینجا غلبه دارد شعر است. در این دوره انتقال فرهنگ و اطلاعات به شکل سینه‌به‌سینه انجام می‌شد. باید توجه داشت که مک‌­لوهان، دوره­‌ی قبل از اختراع ماشین چاپ را هم در ذیل دوره‌­ی شفاهی قرار می‌­دهد. به‌این‌ترتیب کتب خطی و دست­نویس هم در این دوره حضور دارند. استدلال مک­‌لوهان این است که تا قبل از اختراع ماشین چاپ توسط گوتنبرگ آلمانی، کتب دست­نوشته در انحصار نخبگان و اقشار محدودی (به‌عنوان‌مثال ارباب، کلیسا ، اشراف و نجبا) بود به‌این‌ترتیب عامه‌­ی مردم عملاً به این کتاب­ها دسترسی نداشته­اند و شکل و رسانه­‌ی ارتباطی آن‌ها، همچنان کلام و گفتار است.

به اعتقاد دکتر محسنیان راد جامعه­ و فرهنگ ایرانی در دوره‌­ی کهکشان ارتباطی، غنای بسیاری داشته است. ادبیات شفاهی و شعر و شاعری رونق بسیار داشته است و حتی شاهد حضور نوعی رسانه­‌ی شبه جمعی ( نقالی، تعزیه­‌خوانی و ..) ازاین‌دست هستیم. جامعه­‌ی ما به لحاظ تعداد کتب خطی و کتابخانه‌­ها، بنیه‌­ی فرهنگی بسیاری نیرومندی داشته است. بااین‌حال تجربه­‌ی چند لشکرکشی بزرگ به جامعه و فرهنگ ایرانی (حمله‌­ی اسکندر مقدونی، اعراب، حکومت­‌های ترک‌تبار ماورای قفقاز، مغول­ها و ...) سبب نابودی بخش زیادی از این گنجینه­‌ی فرهنگی شد. اگر چنین نمی­‌شد جامعه­‌ی ایرانی، بستر و سخت‌افزار لازم برای مهاجرت و گذار موفق از کهکشان شفاهی به کهکشان گوتنبرگ را دارا بود. آن‌همه کتاب می­‌توانست سال­های سال، خوراک لازم جهت تغذیه­‌ی ماشین‌های چاپی که در دوره­‌ی بعد ظهور پیدا می‌­کردند را فراهم آورد.

اما ضایعه‌­ی اصلی در دوره­‌ی دوم یعنی کهکشان گوتنبرگ اتفاق می­‌افتد. مبدأ شروع این دوره، اختراع ماشین چاپ در سال 1456 میلادی است. کهکشان گوتنبرگ ویژگی­‌های خاص خود را دارد. رسانه­‌ی اصلی این دوره، کتاب و مطبوعات و اقلام چاپی است. در دوره­ی شفاهی، غلبه با زبان و گوش بود اما در اینجا چشم است که اهمیت پیدا می­‌کند. به‌عبارت‌دیگر فرهنگ کهکشان گوتنبرگ از نوع "دیداری" است نه شنیداری. کتاب و کتاب‌خوانی تأثیرات شگرفی روی فرهنگ و حتی طرز فکر انسان­ها به‌جا می‌­گذارد. البته باید توجه داشت که این تأثیرگذاری صرفاً به کسب اطلاعات بیشتر مربوط نمی‌­شود. کتاب ذاتاً به‌گونه‌ای است که تفکر منطقی، خطی و انتقادی را تشویق می­‌کند.

به اعتقاد دکتر محسنیان راد ریشه‌­ی ضعف فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ما ایرانیان را باید در همین کهکشان گوتنبرگ جست‌و‌جو کرد. غرب در سال 1456 ( سال اختراع ماشین چاپ) وارد این دوره شد و تا سال 1895 ( اختراع رادیو) در این دوره ماند. به‌عبارت‌دیگر اجداد غربی‌های امروزی چیزی حدود 400 سال در این دوره زندگی کرده­‌اند و به رسانه‌­ی غالب آن زمان یعنی کتاب و نشریات خو گرفته بودند. از طرف دیگر در این دوره­‌ی تاریخی، تعداد افرادی که سواد خواندن و نوشتن داشته‌­اند به مقدار زیادی رشد داشته است. به لحاظ سیاسی و فرهنگی این چهارصد سال، دور‌ه‌­ی رشد و شکوفایی آزادی و دموکراسی در غرب بوده است. ولی آیا این زمینه‌ها در جامعه­‌ی ما وجود داشته است؟ پاسخ این سؤال بدون شک منفی است. اولاً؛ ما با یک تأخیر تقریباً 200 ساله وارد عصر گوتنبرگ می­‌شویم. اولین ماشین چاپ چند سده بعد وارد ایران می­‌شود. البته این تازه اول ماجرا است. در آن دوره (مصادف با دوره‌­ی حکومت ناصرالدین‌شاه قاجار) اکثریت ایرانیان سواد خواندن و نوشتن نداشتند و کتاب و روزنامه کالایی تجملی محسوب می‌­شد. از همه بدتر فضای استبدادی حاکم بر آن عصر باعث می‌­شد که سانسور و ممیزی شدیدی بر حوزه چاپ و نشر اعمال شود. فقدان فرهنگ آزادی بیان و عقاید هم بر وخامت اوضاع می‌­افزود. مطبوعات این دوره غالباً حکومتی و دولتی بودند و محتوای اصلی آن‌ها مدح و ستایش مفرط شاهان قاجار بود. روزنامه‌­ی رسمی حکومت در دوره‌­ی ناصرالدین‌شاه یعنی وقایع ­اتفاقیه به‌زور به کارکنان دولت فروخته می‌­شد؛ طوری که به زورنامه مشهور شده بود. می­‌توان حدس زد در چنین شرایطی، کتب و مطبوعات، محلی برای طرح افکار و جهان­بینی‌­های نو و متفاوت نبود و زمینه­‌ی اقبال عوام را به اقلام چاپی فراهم نمی‌­آورد.

اما عامل آسیب‌­زای جدیدی درراه بود. در سال 1895 و با اختراع رادیو توسط مارکونی ایتالیایی، وارد کهکشان مارکونی می‌­شویم. دوره‌­ی مارکونی علی­رغم تفاوت­‌های بنیادی که با دو دوره­‌ی قبلی داشت یک تشابه مهم هم داشت که جلوی رشد و توسعه‌­ی فرهنگ کتاب‌خوانی را سد می‌­کرد. دوره‌­ی مارکونی نوعی بازگشت به دوره‌­ی شفاهی است: در اینجا هم، گوش یک‌بار دیگر به اندام ارتباطی اصلی تبدیل می‌­شود. به اعتقاد دکتر محسنیان راد این بازگشت به ذائقه­‌ی ما ایرانیان خوش می­‌آمد چون همان‌طور که گفتیم جامعه‌­ی ما در اصل یک جامعه­‌ی شنیداری است. سابقه‌­ی درخشان ما در دوره­‌ی شفاهی ( شعر و ادبیات و نقالی و ...) این بار به ضرر ما عمل کرد. در جوامع دیگر کهکشان مارکونی جای کهکشان گوتنبرگ را نگرفت و فقط آن را تکمیل کرد اما در جامعه‌­ی ما عملاً همان آثار کمرنگ و محدود عصر گوتنبرگ را تضعیف کرد.

خلاصه، جامعه­‌ی ما برخلاف همتایان غربی خود با تأخیری 200 ساله وارد عصر چاپ شد و بدون آنکه به‌قدر کافی در این دوره اطراق کند و به کتاب و کتاب‌خوانی عادت کند به دوره­‌ی بعدی مهاجرت کرد. وقتی اولین ماشین چاپ توسط ارامنه وارد ایران شد بعضی روزنامه‌­های کشورهای اروپایی، تیراژ چندمیلیونی داشتند. فرهنگ شنیداری دوره‌­ی مارکونی به حدی بافرهنگ شنیداری ما سازگار بود که به‌مراتب بر وخامت اوضاع افزود. به‌این‌ترتیب تا جایی که به کتاب و کتاب‌خوانی مربوط می‌­شود، فرهنگ ارتباطی ما نوعی مخلوق عجیب­الخلقه است و این به آن خاطر است که ما به‌قدر کافی در کهکشان گوتنبرگ زندگی نکرده‌­ایم.

آنچه گفته شد چکیده­ای از آراء مارشال مک‌لوهان بود. همان‌طور که گفته شد دکتر مهدی محسنیان راد نظریه‌ی مک­‌لوهان را بومی کرده و با تکیه‌بر آن‌یکی از دلایل بنیادی ضعف فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی در جامعه‌­ی ایران را توضیح داده است. اکنون در جایگاهی هستیم که می­‌توانیم سعی کنیم به سؤال دوم هم پاسخ دهیم: آیا می‌­توان در راستای تقویت فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی کاری کرد؟

متأسفانه نمی‌­توان به این سؤال مهم، جوابی خوش­بینانه داد. جامعه­‌ی ما به‌واسطه‌ی تجربه‌­ی ناقص و سطحی دوره‌­ی چاپ، با یک ضایعه­‌ی جدی و احتمالاً جبران‌­ناپذیر مواجه شده است. به‌واسطه­ این تجربه‌­ی تاریخی منفی، عادت و فرهنگ کتاب‌خوانی در وجود ما و چند نسل قبل از ما نهادینه نشده است. از طرف دیگر رشد فرهنگ آنلاین و ظهور رسانه­‌های نوپدید بر پیچیدگی و وخامت اوضاع می­‌افزاید. در موج چهارمِ ( بعد از رادیو و تلویزیون) فرایندِ توسعه و تکامل فرهنگ ارتباطی فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی در حاشیه قرار می­گیرد. به‌عبارت‌دیگر اینترنت، فضای مجازی و رسانه­‌های نوظهور، عرصه را حتی بر جوامعی که سنت فرهنگ مطالعه‌­ی نیرومند و ریشه­‌داری دارند تنگ کرده است. کارشناسان در اقصی نقاط جهان، نگران کاهش سرانه‌­ی مطالعه کتب و محتواهای جدی (چه به شکل چاپی و چه به شکل الکترونیک) هستند. در چنین شرایطی، جامعه‌­ی مثل ما که در اصل با کتاب و کتاب‌خوانی انس چندانی نداشته است به‌مراتب بیشتر تحت‌فشار قرار خواهد گرفت.

منبع:

مهدی محسنیان راد، ایران در کهکشان ارتباطی: سیر تحول تاریخ ارتباطات در ایران از آغاز تا امروز، نشر سروش، 1394