کتاب غول مدفون اثری از کازوئو ایشی‌گورو

سلام بر دوستان عزیز ویرگول و همه‌ی کسانی که این پست را به قصد آشنایی با کتاب غول مدفون می‌خوانند.
پیشنهاد می‌کنم فرصت آشنایی با این کتاب رو از خودتون دریغ نکنید.

قبل از هر چیز باید بگویم این رمان سمت و سوی داستان‌های انگلیسی را دارد و اگر علاقه‌مند به آشنایی با دوره‌ی حکومت برایتون‌ها(شاه آرتور) و شوالیه‌ها و مقابل آن ساکسون‌ها هستید، این کتاب می‌تواند نمره‌ی قابل قبولی در نظر شما داشته باشد.

بهترین نسخه موجود از این کتاب در بازار
بهترین نسخه موجود از این کتاب در بازار

خاطره

این نسخه‌ای هست که من مطالعه کردم.
این نسخه‌ای هست که من مطالعه کردم.

چیزی که در نگاه اول می‌تونید با کمی تعقل نسبت به این کتاب بهش برسید، واژه‌ی خاطره است. در واقع دغدغه‌ی اصلی نویسنده در این رمان خاطرات و فراموشی آن است؛ اتفاقی که همه‌ی مردم را تحت تاثیر خود قرار داده.

آشنایی با داستان از این قسمت آغاز می‌شود:

مه غلیظ و عجیبی که خاطرات مردم را به مرور از ذهنشان پاک کرده و کم کم احساسات را در آنان تحت شعاع قرار می‌دهد؛ اینکه اگر انسان‌ها بتوانند خاطرات خوب یا بد را از خاطر ببرند، چه سود و زیانی خواهد داشت؟
آیا واقعا ارزش فراموشی بعضی خاطرات وجود دارد؟ شاید جواب به این پاسخ در صفحه‌ی انتهای کتاب مشخص شود.

این هم پشت جلد برای آشنایی بیشتر با این رمان محبوب
این هم پشت جلد برای آشنایی بیشتر با این رمان محبوب

اِکسل و بیئتریس یک زوج عاشق و سالخورده

توصیفات درجه‌یک نویسنده درباره‌ی شخصیت‌ها در این کتاب فوق‌العاده است.
توصیفات درجه‌یک نویسنده درباره‌ی شخصیت‌ها در این کتاب فوق‌العاده است.

اکسل مَردی خردمند و داناست که در کنار همسر مهربانش بسیار عاشقانه در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند. خصوصیات اخلاقی و رفتاری این زوج تا حدی‌ست که قطعا شما را از رفتارشان متحیر می‌کند!
این زوج عاشق در طول داستان برای دیدار با فرزند فراموش شده‌شان که تنها به یاد دارند روزی ترکشان کرده و به روستایی دور دست سفر کرده، عازم سفر می‌شوند، تا باری دیگر او را ملاقات کنند.
تمام داستان بر همین روند ادامه می‌یابد و اتفاقات مختلفی در میانه‌ی راه برایشان رخ می‌دهد که قطعا خواندن صفحات را بر چشمانتان واجب می‌کند.

همراهان این سفر پُر‌ماجرا

یکی دیگر از هنر‌های این رمان که در هنگام خواندن می‌توانستم از آن لذت ببرم، احساس نزدیکی بسیار با شخصیت‌های داستان بود که بنظرم نویسنده واقعا هنرمندانه این اتفاق را در ذهن من به تصویر کشیده بود. برای مثال می‌توانستم تن ضعیف و پیر اِکسل را تصور کنم که چگونه همیشه برای همسرش_بیئتریس_راحتی و آسودگی‌اش را فراهم می‌کرد تا مبادا در مسیر به سختی بیشتری بیوفتد.

  • یکی از همراهان این زوج شوالیه گوین بود که شاه آرتور قبل از مرگش او را مامور به انجام کاری کرده بود.
  • ویستن هم از جنگجویان قدرتمند ساکسون بود که از بچگی در کنار برایتون‌ها(دشمنان خونی) بزرگ‌شده بود.
  • اِدوین پسربچه‌ای که خوی شکار و جنگجو بودن را هر دو باهم داشت و در کنار ویستن همیشه قدم برمی‌داشت.

آنچه که صدرا از خواندن این کتاب آموخت

اگر بخواهم به طور مختصر و مفید بگویم، این کتاب در وهله‌ی اول ذهن مرا درباره‌ی خاطره و اهمیتش به فکر وا داشت. چگونگی یاد‌کردن از خاطره و اینکه انسان‌ها چه زمانی حس نیاز به آن را در خود پیدا می‌کنند. چرا به مرور‌کردن خاطرات نیاز داریم و اینکه چرا باید خاطراتمان را با دیگران بسازیم؟

نکته‌ی دیگر آن است که این کتاب پر از افسانه‌های گمشده هست؛ برای مثال نقل‌قول هایی که به شما قول می‌دهم تا‌به‌حال نشنیده‌اید و شیرینی خواندنشان تا مدت‌ها زیر زبانتان باقی می‌ماند.

عشق ورزیدن چگونه می‌تواند باشد. رویای دیدن چنین زوج‌هایی در جامعه‌ی امروز واقعا امری دور از ذهن است. نمی‌خواهم بگویم همیشه باهم در صلح بودند، چون اگر چنین فکر می‌کنید سخت در اشتباه هستید! اما اینکه عشق را در چی می‌بینند و چگونه احساسات و عواطف خود را بهم ابراز می‌کنند، کاملا نکات مفید و آموزشی و بسیار زیبا برای نسل امروز می‌باشد.

در انتها بگویم که به قایقران‌ها اعتماد نکنید؛ حتی اگر معشوقتان به او دل سپرد.

پایان

امیدوارم موردپسند دوستان قرار گرفته باشه و حتما اگر نقد و سخنی دارید چه درباره‌ی این پست و چه درباره‌ی آخرین کتابی که خواندید، خوشحال می‌شوم اگر با من به اشتراک بگذارید.

موفق و پیروز باشید.
یاحق