معرفی کتاب....کیمیاگر نوشته پائولو کوئلیو

تحقق بخشیدن به افسانه ی شخصی ، یگانه وظیفه ادمیان است. همه چیز تنها یک چیز است و هنگامی که ارزوی چیزی را داری سراسر کیهان همدست میشود تا بتوانی این ارزو را تحقق بخشی....
تحقق بخشیدن به افسانه ی شخصی ، یگانه وظیفه ادمیان است. همه چیز تنها یک چیز است و هنگامی که ارزوی چیزی را داری سراسر کیهان همدست میشود تا بتوانی این ارزو را تحقق بخشی....


رمان کیمیاگر (به پرتغالی: O Alquimista) (به انگلیسی : The Alchemist) اثرپائولو کوئلیو، نویسنده مشهور برزیلی ، از رمان‌های بسیار پرفروش دههٔ پایانی قرن بیستم جهان است. این کتاب در بیش از ۱۵۰ کشور دنیا انتشار و به بیش از ۵۲ زبان ترجمه شده‌است.

بطور خلاصه این رمان دربارهٔ چوپانی اسپانیایی به نام سانتیاگو است که در رؤیای خود، محل گنجی مدفون را در حوالی اهرام مصر  مشاهده می‌کند و به قصد تحقق بخشیدن به این رؤیای صادقه که آن را افسانهٔ شخصی خود می‌خواند، وطنش را در آندلس رها می‌کند و رهسپار شمال آفریقا  می‌شود. در این سفر پرخطر، با مردی که خود را ملک صدق پادشاه سالم می‌داند و یک کیمیاگر آشنا می‌شود و دل به فاطمه، دختر صحرا می‌دهد. همهٔ این افراد، سانتیاگو را در مسیر جستجویش هدایت می‌کنند.تا ....

در نقدها و بررسی‌ها، انجام شده این احتمال مطرح شده که رمان کیمیاگر تحت تأثیر یا با اقتباس از داستانی در دفتر ششم مثنوی معنوی اثر مولوی نوشته شده باشد. هرچند پائولو کوئلیو خود تأثیرگیری اش را از مثنوی نفی نمی‌کند، اما ادعا می‌کند این رمان را با الهام از داستانی در هزارو یک شب ترجمه خورخه لوئیس بورخس با نام قصه دو رویابین نوشته‌است که شاید خود الهام بخش مولوی بوده‌است. لازم است ذکر شود که پائولو کوئلیو  در جوانی در هیئت یک هیپی در سفری که به ایران داشته، در محضر عارفی بنام ضیاءالدین مولوی که آرامگاه وی در گورستان ظهیرالدوله  در دربند تجریش  قرار دارد، با اندیشه‌ها و افکار مولانا و به احتمال زیاد با این داستان مولوی آشنایی یافت. منتقدی به نام نیراو بات ادعا می‌کند که این داستان از یک افسانه انگلیسی به نام دستفروش سوافهام گرفته شده باشد در مواردی کیمیاگر با شاهزاده کوچولو هم  مقایسه شده  همچنین  شباهت‌های زیادی هم بین کیمیاگر و رمان سیذارتا اثر هرمان هسه  وجود دارد. گاهی هم این رمان با داستان پسر گمشده انجیل مقایسه می‌شود.

بخشهای از کتاب که به دلم نشست :

پرسیدم چرا زبان کیمیاگران این قدر مبهم و پیچیده است.
گفت:سه دسته کیمیاگر هست. کسانی که مبهم میگویندچون نمیدانند چه میگویند. انانی که مبهم میگویند چون میدانند چه میگویند. اما میدانند که زبان کیمیاگری، زبان است که بادل، و نه باعقل سخن میگوید.....پرسیدم :و دسته سوم؟
گفت: کسانی که هرگز درباره کیمیاگری سخن نمی گویند اما در طول زندگی خود موفق میشوند"حجر کریمه" را کشف کنند...... ص10

***مسایل ساده، غیر عادی ترین مسایل هستند و تنها فرزانگان میتوانند انها را ببینند!!.... ص 32

***سفر را دوست دا‌شت. ادم در سفر همواره دوستان تازه ای می یافت و با این وجود مجبور نبود هر روز کنارشان بماند... اگر ادم همواره همان ادمهای ثابت را ببیند احساس میکند بخشی از زندگیش را تشکیل میدهند و ازانجا که بخشی از زندگی ما میشوند هوس میکنن زندگیمان را تغییر بدهند. اگر ادم انطور که انها انتظار دارند عمل نکند، به باد انتقادش میگیرند. چون هرکس فکر میکند دقیقا میداند ما باید چطور زندگی کنیم درحالی که خودشان زندگی کردن را بلد نیستن.....ص33

اگاهی پیش از وقوع، شیرجه ناگهانی روح در جریان کیهانی زندگی ست، جایی که سرگذشت تمام انسانها به هم می پیوندد، و بدین ترتیب میتوانیم همه چیز را بدانیم، چون همه چیز نوشته شده است ص89

عشق هیچگاه انسانی را از دنبال کردن افسانه شخصی اش باز نمیدارد. اگر چنین شود، بخاطر ان است که عشق تو عشقی راستین نبوده، عشقی که به زبان جهانی سخن میگوید.... ص133

ترس از رنج، از خود رنج بدتر است و اینکه هیچ قلبی، تازمانی که در جست و جوی رویاهایش باشد ، هرگز رنج نخواهد برد. چون هرلحظه جست و جوی، لحظه ملاقات با خداوند و ابدیت است......... انسان خوشبخت کسی است که خداوند را درون خود دارد.... ص142

عشق نه همچون صحرا ایستا ماندن است، و نه هم چون باد جهان را پیمودن، و نه چون خورشید نگریستن بر همه چیز از دور، عشق نیرویی است که روح جهان رااستحاله میبخشد و بهتر میکند.... جوان در روح جهان، فررفت و دید که روح جهان، بخشی از روح خداست و دید که روح خدا، روح خود اوست، و دید به این ترنیب میتواند معجزه کند..... پایان کتاب