تجربه نویسی میکنم از کتابهایی که بنظرم جالب آمدند!
گرترود از هرمان هسه
یک كتاب از هسه خوانده بودم، به نام سیذارتا که به دلیل طبیعت ماجراجویانه قصه و حال روحانیش از آن لذت برده بودم. حالا این كتاب که چاپش به بیشتر از بيست سال پیش برمیگردد، در کتابخانه توجهم را جلب کرد. خوب میدانم که به دنبال کتابی هستم که ریتم آرام و قابل درک داشته باشد و با نگاهی به صفحات اول توانستم بفهمم که همان چیزی است که انتظارش را دارم. البته جا دارد بگویم که تفاوت های اساسی با سیذارتا داشت و در اصل بعد از آن متوجه شدم که نویسنده بعد از آشنایی با عرفان هند سیذارتا را به نگارش در آورده و قبل از آن بیشتر رمان هایی از این قبیل مینوشته.
داستان درباره مردی آهنگساز و نوازنده به نام کوهن است که در جوانی حادثه ای باعث نقص حرکتی در راه رفتنش میشود و باقی عمرش را از آن رنج میبرد، اما این ماجرا در اصل باعث میشود که روحیه هنری درونش شاید بیش ازپیش بیرون بیاید.
رابطه شخصیت اصلی داستان با گرترود به نوعی نشانگر ارتباط کوهن با خودش و خانواده اش هست که در آن از ابراز وجود حقیقی و احساسات خبری نیست. کوهن سالها با دوری و درونگرایی میزیست و در زمان مواجهه با این زن هم به سختی میتواند چیزی از خود بروز دهد و شاید همین باعث میشود که او تا انتها درباره ماجرای گرترود یک تماشاگر بی نصیب بماند.
شخصیت های داستان از ثبات برخوردارند و خط فکری نویسنده تا حدودی قابل پیش بینی است اما توصیف حقیقی احساسات هنرمندانه کوهن شاید تداعی گر روحیه درونگرای خود هسه باشد که به سادگی در خط روایی داستان قابل درک است.
رمان در کل یک عاشقانه کلاسیک و به دور از تكلف است و انسجام حاکم بر متن تداعی کننده تماشای یک فیلم قدیمی خوش ساخت است که در زمانه پرشتاب امروزی تجربه ای بسیار لذت بخش میتواند باشد. صبر و همراهی با داستانی طولانی اما موجز و اثر گذار شاید بتواند ما را به خودمان نزدیک کند و احساسات غالب بر ساختار داستان جایی از قلبمان را تسخیر خواهد کرد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد و تحلیل کتاب «سر گذاشتن روی زانوی ابن سیرین»
مطلبی دیگر از این انتشارات
ای کاش زیبایی در نگاه تو باشد...!
مطلبی دیگر از این انتشارات
منابع خودخوان آیلتس