یادداشتی بر کتاب جایی به نام تاماسکو

گاهی حوصله خوندن کتاب قطور رو نداریم. بهانه میاریم که وقت نداریم، اما داریم. برای اینجور مواقع یک مجموعه داستان کوتاه خیلی می‌چسبه.
فلامک جنیدی رو یادتون هست؟ همون دختری که با خنده‌های متفاوتش توی سریالهای طنز بازی میکرد و معمولن هم خواهر یا همسر ساده‌لوح یک کاراکتر دیگه بود و یا مثل هژیر‌ها خواهر عاقل ترشون بود.
خب حالا همه این تصورات رو دور بریزید. کتابی 'جایی به نام تاماسکو' داستان زن‌های تنهاییه که هرکدام با گذشته خودشون و روابطی که الان فقط خاطراتشون باقی مونده، زندگی می‌کنن. روابطی که اکثرشون کاملن ملموسن و فارغ از جنسیت می‌تونید باهاش همذات‌پنداری کنید. حال و هوای داستان‌های جنیدی فضای سرد و جدیه و با سیاه و غمگین بودن بعضی جاهاش می‌تونیم اشتراکات زیادی بین این زندگی و زندگی خودمون پیدا کنیم. داستان آخر که اسم کتاب هم هست یک ماجرای جالب تقریبن جناییه که توی اون راوی و قصه‌ها مدام عوض میشن. این تغییر راوی تکنیک جالبیه که به جذابیت داستان‌های این کتاب کمک زیادی کرده.
اینم بگم که:
•جنیدی بعد این مجموعه داستان که کاندید کتاب سال جایزه گلشیری شد، اولین رمانش رو نوشت به نام 'چرک' که داستان معلم زبانی با وسواس‌های عجیب است. الان وسط کتابم ولی بعد ازش بیشتر می‌نویسم. به نظرم کاش از ابتدا به عنوان نویسنده کارشو شروع می‌کرد و نه بازیگر!
•عنصر کتری روی گاز گذاشتن و کلن وجود چای عنصر مهمی در کارهای جنیدیه که خیلی از تأملات درونی شخصیت اصلی در این حین بیان میشه!
•کتاب خیلی کم حجمه. فقط ۸۵ صفحه. شاید یک ساعته تموم بشه. اما از وقتی که براش خواهید گذاشت پشیمون نمی‌شید.