یادداشتی درباره نثر افتتاحیه رمان اسب ها، اسب ها از کنار یکدیگر نوشته محمود دولت آبادی.


عکس از کتاب خودم
عکس از کتاب خودم


از محمود دولت آبادی خواندن، جسارت می خواهد و البته بیشتر از آن، عشق. نوشتن از او که دیگر جای خود را دارد!

عنوان کتاب مانند دیگر آثار دولت آبادی حسی پر از ابهام را در خواننده بر می انگیزد و نمی دانی با چه قصه ای مواجه هستی تنها باید صبور بود و با تمام وجود با نویسنده همراه شد.

سرآغاز کتاب با این جمله شروع می شود "دستی از قفا سرشانه ی کریما را در چنگ گرفت". خواندن همین تک جمله دلهره به جان آدم می اندازد. گویی که دستی از پشت، سرشانه خودمان را در چنگ گرفته باشد! این جمله خبر از کشمکش بین دو مرد را می دهد. حس می کنید وسط یک دعوای مردانه قرار گرفته اید که از چند و چونش هم بی خبرید. راز آلود بودن داستان از همان ابتدا چالش برانگیز است و تا آخر داستان نیز ادامه خواهد داشت.

نثر داستان در صفحات آغازین کتاب صرف نظر از اصطلاحات و کلماتی که امضای خود دولت آبادی است، فضای رازآلود و پر از علامت سوال را برای خواننده ایجاد می کند که بایستی با دقت و حوصله و نه به قصد سرگرمی، به سراغ آن بروید!

کتاب، با نثر معیار روایت می شود. حتی برای نشان دادن مکالمات بین افراد نیز از نثر محاوره ای استفاده نشده است. جمله بندی های نسبتاً کوتاه باعث شده است که خواننده فرصت تأمل داشته باشد و بقول معروف رشته ی کار از دستش در نرود که این خود هنری است که دولت آبادی در داستان هایش بکار می برد. شاید به این دلیل که می خواهد به خواننده این فرصت را بدهد که بتواند با او همراهی کند.

نویسنده در همان ابتدای کار نقش اول قصه یعنی کریما را در یک تنگنا قرار می دهد که نه راه پیش دارد و نه راه پس. کریما که پیرمردی شبگرد است، به عادت شبانه هایش در کوچه پس کوچه هایی که از زمان خیلی دور در آن خاطراتی را از سر گذرانده است به دنبال گمشده یا گمشده هایی می گردد. آنجا که توسط همان شخصی که از پشت، سرشانه اش را به چنگ گرفته بود مورد پرسش قرار می گیرد که " چه کار داشتی این جا؟ پرسیدم این جا چه کاری داشتی؟! " و او که از ترس در بهت مانده، هیچ پاسخی برای این سوال ندارد.

توصیفات حالات چهره و حتی نگاه خشمگین مرد مهاجم با جزییات بیان شده است و این اجازه را به خواننده می دهد که بتواند یک صورت مردانه با نگاهی هراسان و دندان هایی که از خشم به هم فشرده شده اند را در ذهن مجسم کند. در همان دو صفحه ابتدایی به وضوح میتوان به شخصیت کریما و مرد مهاجم پی برد. آنهم به دلیل توصیفات بجا و قابل فهم. این دو مرد گرچه در ابتدای کار رو در روی یکدیگر قرار دارند اما در پایان داستان در کنار یکدیگر قرار خواهند گرفت.

این رمان برای اولین تجربه خواندن از دولت آبادی کتاب مناسبی به شمار نمی رود.