- insta : maryampejman
یادداشتی در مورد کتاب " اسم تمام مردهای تهران علیرضاست" نوشته علیرضا محمودی ایرانمهر
در روایات و افسانه های مرتبط با آفرینش ، انسان ابتدا به شمایل یک مرد خلق میگردد. این مرد کامل نیست ، احساس تنهایی میکند و رنج میبرد. در رویاهایش موجودی شیرین و لطیف را طلب میکند و آنگاه زن در فرایند آفرینش به عرصه ظهور میرسد.
در داستان آفرینش ، ظاهرا زن و مرد در بهشتی رویایی و وضعیتی بسیار مطلوب به سر میبرند ولی پس از چندی عشقبازی و آسایش این آدم سراپا مطیع و نا آگاه دیگر دلخواه حوا نیست . بنابراین هر دو تمرد کرده و پس از خوردن میوه ممنوعه ( حق انتخاب و آگاهی) به زمین رانده میشوند. آدم و حوا آمیزش میکنند و انسانها در پی اعصار پی در پی به دنیا آمده و از دنیا میروند و هر کدام بخشی از آدم و حوا را در درون سرشت خویش حمل میکنند.
انسان در ذات خود میخواهد خالق باشد . اما چگونه این خواسته دشوار اجابت میگردد وقتی که یک خالق بی نقص می بایست یک آگاه به کمال رسیده باشد.
در این داستان یک آدم منفعل ( علیرضا) با یک حوای بدون اعتماد به نفس و زشت رو ( پریسا) در میان انبوه آدم و حواهای دیگر در زمینی وسیع ( تهران) روزگار را سپری میکنند .
حوا رویاپرداز است .در یک غروب جمعه و در دلگیرترین وضعیت اشتیاق تغییر در دل پریسا شعله ور میشود. اما حوا به کمال و شکوه نمیرسد مگر آنکه آدم نیز به تکامل برسد .
تغییر از بینی پریسا شروع میشود . بینی در بسیاری از اساطیر در مرکز چهره قرار دارد و نماد الهام گرفتن و اگاهی است . بینی پریسا کوچک و کوتاه اما زیباتر میشود .
این زیبایی بر بینش پریسا چیزی نمی افزاید.پریسا سبکسرانه و به گمان خودش یک علیرضای کامل میسازدو با کمک سحر پری مهربان آنرا از امری درونی بیرون کشیده و در عالم بیرون به نمایش میگذارد. پری مهربان سالها پیش راز تحقق آرزوها را به سادگی برزبان آوردن یک عبارت عجیب به او آموخته است . محل ملاقات پری و پریسا آب انبار است . آب انبار در گذشته های دور یکی از محل های راز آلود بوده که برای پیدا کردن محل گنج ها و دفینه ها نشان گذاری میشده است . پریسای محزون و خجالتی در این مکان گنج خودش را از پری مهربان طلب میکند.
علیرضا ایرانمهر داستان (( اسم تمام مردهای تهران علیرضاست)) را با تکیه بر شخصیت محوری پریسا نوشته است ولی در بسیاری از بخش های کتاب این پریسا است که نویسنده است و شخصیت خلق شده خودش را در ذهن مینویسد . علیرضا ایرانمهر پریسا را خلق میکند و پریسا علیرضاها ی دیگر را و علیرضاهای دیگر، پریساهای دیگر را و این چرخه تا انتهای داستان ادامه پیدا میکند .
داستان نثر روان و ساده ای دارد و روایت داستان مدام از امید و روشنایی به سمت ناامیدی و تاریکی و مسیر بالعکس خواننده را با خود همراه میکند . پریسا خوشحال میشود ، رنج میبرد و اگاه میشود و این غریب نیست چون آگاهی بر اساس شناخت و مواجه بی پروا با جهان حاصل میگردد. پریسا با هر خلق به میزانی ازآگاهی دست می یابد ولی دشواری آنجاست که آگاهی نیز ثبات ندارد چون با حوادث پیرامون و خصوصیات مخلوق همین سطح از اگاهی نیز مدام به چالش کشیده میشود. پریسا درسطرهای انتهای داستان در میابد که قبل از آنکه از یک انسان یک عاشق بی عیب و نقص و یک معشوق درخشنده خلق شود باید در اعماق وجود به سرچشمه غنی از اگاهی دست یافت و یک نجات یافته شد وچه سهمگین است که این امر اسان نمود اول ، ولی بناچار مشکل ها خواهد افتاد .
مطلبی دیگر از این انتشارات
25 راهنمایی برای طراحی کاراکتر
مطلبی دیگر از این انتشارات
بازمانده روز، رمانی عجیب اما دوست داشتنی
مطلبی دیگر از این انتشارات
شاهکار هایی که در زندان خلق شده اند