یکم حرفای درهم !





به پیشنهاد جناب دست انداز عزیز، سه کتاب فلسفی تهیه کردم. لذات فلسفه و مو لای درز فلسفه رو از کتابخانه امانت گرفتم و تسلی بخشی های فلسفه رو از فیدیبو با 40 درصد تخفیف خریدم. از بخت خوب من کتاب جستارهایی در باب عشق هم تو کتابخانه موجود بود و اونم امانت گرفتم.

قبل تر هم کتاب سه جلدی 1Q84 از موراکامی رو تو طاقچه با تخفیف خریدم.

کتاب بیست و هشت اشتباه نویسندگان که هدیه یکی از دوستان بود رو گذاشتم جلو چشمم که هر روز اول صبح یه بخشش رو بخونم.

در مجموع هفت تا کتاب میشه و این واقعا عالیه. اما متاسفانه یکم تمرکزمو از دست دادم و نمیتونم روی یه کتاب ثابت بمونم. قبلا هم تعداد زیادی کتاب دستم بود و یکی یکی می خوندموشن ولی الان یه جوری شده که انگار اون چیزی که می خوامو نمیتونم تو خوندن پیدا کنم و برام ارضا کننده نیست.

از طرفی تو یه حالت بلاتکلیفی گیر کردم. منتظرم تا یه سایت آموزش نرم افزار تخفیفاتش رو شروع کنه و بتونم آموزش چند تا نرم افزارو بخرم تا برنامه کاریمو شروع کنم.

اینجاست که باید باصبر همه چیزو مدیرت کنم، از جمله احساسات و هیجاناتی که سینوسی بالا و پایین میره.

نیاز داشتم یکم بنویسم و خودمو آروم کنم. نسبت به روزهای اولی که شروع کردم به نوشتن، بیشتر احتیاط می کنم و فکر می کنم کمتر خود اصلیم هستم. آرمان گرایی و مقایسه کردن خودم با بقیه گاهی اذیتم می کنه و با خودم می گم کیفیت نوشته هام چنگی به دل نمی زنه.

می دونم که دارم الکی به خودم سخت می گیرم. حداقل اینجا هیچکس بالا سرم نیست که بهم چیزی رو دیکته کنه یا بابت نوشتن بهم پول بده و من مجبور باشم مثل یه نویسنده ی حرفه ای رفتار کنم. فراموش می کنم که منم حق دارم مثل بقیه عادی باشم و هر چی دل تنگم میگه بنویسم.

درسته که هدفم اینه مخاطب بیشتری داشته باشم و بازخوردای خوبی از نوشته هام بگیرم، اما نباید فراموش کنم که آدما بایستی خود واقعی منو ببینن نه چیزی که به عنوان یه ویترین نمایش میدم. من با تمام کم و کاستی هام وجود دارم و نفس می کشم و همین طور هم می نویسم. پس به خودم یادآوری می کنم که هی رفیق، سخت نگیر، دنیا زود میگذره، تا تو بخوای فکر کنی، روزها و سال ها گذشته، پس همینی که هستی باش.

خلاصه نیاز به صحبت داشتم، ممنون که تا اینجا خوندین.






15 اسفند 1400

علی دادخواه



پ ن : ممنون از روان نویس بابت این مطلب خوب.