اخبار با ما چه می‌کند.

می‌خواهم درباره اخبار صحبت کنیم. و چرا اخبار؟ برای اینکه این روزها خیلی درگیر اخبار هستیم و فکر می‌کنم خیلی اثر مخربی روی روحیه و احوال ما دارد، البته گرچه بی خبری هم خوب نیست. در واقع می‌خواهم برگردبم به بحث‌های قبلی و مینیمالیسم را در این رابطه‌ هم مدنظر قرار دهیم و یک فاصله‌ی امن را در رابطه با اخبار حفظ کنیم، چون این روزها خیلی غرق آن شده‌ایم.

دو کتاب را به طور اجمالی معرفی خواهم کرد:


۱. معرفی کتاب: اخبار را دنبال نکنید، بیانیه‌ای برای یک زندگی شادتر آرام‌تر و خردمندانه، نوشته رولف داولی، ترجمه امید کریم‌پور و انتشارات مهرگان خرد

در مورد نویسنده این کتاب باید بگم که به احتمال زیاد شما کتاب هنر شفاف اندیشیدن و هنر خوب زیستن این نویسنده را دیده باشید و این جدیدترین کار این نویسنده است.

۲. معرفی کتاب: اخبار؛ راهنمای کاربر، نوشته آلن دوباتن،

می‌خواهم به طوری کلی نکته‌های اصلی این دو را با هم کمی مرور کنیم چون دید جدید و عمیقی به ما می‌دهد.

ما چرا اخبار را دوست داریم؟

ما آدمها علاقه‌ی عجیبی به اخبار داریم. تعریف من از خبر فقط چیزهایی نیست که مثلا فقط در ساعت‌های مختلف از تلویزیون و یا ماهواره پخش می‌شود، بلکه هر آنچه در همه‌ی رسانه‌های اجتماعی، همه‌‌ی اشکالش از اینستاگرام گرفته تا... منتشر می‌شود جزو اخبار است. همه این‌ها ما را با مجموعه زیادی از داده‌هایی به نام خبر بمباران می‌کنند. من فکر می‌کنم خبر فقط دنیا را توصیف نمی‌کند، بلکه دنیا را تعیین می‌کند و آن را می‌سازد. یعنی در واقع جنسِ خبرهایی که ما دنبال می‌کنیم ذهنیتی به ما راجع به جهانی که در آن زندگی می‌کنیم می‌دهیم و خود این ذهنیت در واقع همان جهان ماست.

ما چرا اخبار را دوست داریم؟

آن هم اخبار فاجعه آمیز را؛ همه ما عملا به سه دلیل ما اخبار را دنبال می‌کنیم:

۱. ترس، ۲. لذت، و ۳. مبارزه با ملال.

کلینت ایستوود می‌گوید:
وقتی ما به طرز عجیبی تصادفی را می‌بینیم که می دانیم شاید صحنه‌ی خشنی در آن باشد سرعت اتومبیل خود را کند می‌کنیم برای اینکه بهتر ببینیم.

در واقع ترافیکی که پشت تصادف ایجاد می‌شود خیلی‌ وقتها به خاطرراننده‌ها و همه آدم‌هایی است که سرعت خودشان را کم کردند تا تماشا کنند. در این صحنه‌ها ما یک مواجهه امن و با فاصله مناسب با ترس و وحشت را تجربه می‌کنیم که عملا دوستش داریم. اخبار بخشی از این را به ما می‌دهد.

پدری که بچه‌هایش را کشته، فلان قطاری که از خط خارج شده، آدم‌هایی که با سیل دست به گریبانند و… در واقع این خبرها حس ناخودآگاه ما از احتمال وقوع فاجعه را تغذیه می‌کند. بلافاصله بعد از شنیدن این خبر یک لذتی هم رخ می‌دهد که دومین عامل علاقه‌ی ما به اخبار است. این که ما جای او نیستیم، خبر راجع به ما نیست. در واقع در فاصله‌ای امن حادثه‌ای برای این آدم‌های دیگر رخ داده و ما در امانیم.

تلاش آلن دوباتن و رالف دابلی در این دو کتاب این است که ما اخبار را با دید یادگرفتن ببینیم، در واقع تحلیلش کنیم. مثلا وقتی یک ماشین از پلی سقوط می‌کند، پل غیر ایمنی بوده که این ماشین سقوط کرده است. اخبار همیشه به سراغ اینکه سرنشین‌های ماشین چند نفر بودند می‌رود، و یا چه به سر سرنشین‌ها آمده؟ و یا آیا بچه‌ای همراه آنها بوده یا نه. اما نگاه درست به این خبر این است که بررسی کنیم چرا این پل باعث سقوط این خودرو شده و چند تا پل دیگر در این کشور هست با این مشخصات معماری که باعث آسیب به آدمها شده وجود دارد و چند جای دیگر احتمال تکرار حادثه وجود دارد؟

اما ما معمولاً این کار را نمی‌کنیم. معمولا در خبررسانی‌ها فاجعه فقط به افرادی که درگیر موضوع هستند می‌پردازند و ما در واقع به تحلیل جهان و این اتفاق نمی‌پردازیم.

دلیل سوم علاقه به اخبار هم مبارزه با ملال است. این دلیل خودش باعث می‌شود ما توجه‌مان به چیزهایی جلب شود که آنقدر هم مهم نیست و به چیزهایی که باید نپردازیم.

مثلا آلن دوبان بررسی کرده که بارداری یکی از دوشس‌های شهرهای بریتانیا در یک سایت خبری ۵ میلیون و ۸۰۰ هزار تا بازدیده داشته است، ۵ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر این خبر را دیدند که فلان خانم که عضو خانواده سلطنتی هستند باردار شده است. اما درست زیر همین خبر، خبری بوده در مورد فاجعه در اتیوپی که ۱۰۰ هزار کودک را تهدید می‌کند، اما فقط ۴ هزار بازدید داشته است.

کدام یک از این خبرها مهم‌تر است؟ و ما به کدام بیشتر توجه می‌کنیم؟

در واقع باید نقادانه اخبار را بررسی کرد. می‌خواهم بگویم این جوری که ما با اخبار ارتباط برقرار می‌کنیم نه تنها کمکی به بهتر شدن جهان و حال خودمان نمی‌کند، که عملاً جهان را در همین وضعیت اسفبار نگه می دارد؛ و دلایلش را توضیح خواهم داد.

برگردم به بحث، سومین علت که ما اخبار را دوست داریم. سومین علت بعد از ترس و لذت، مبارزه با ملال است.

زندگی همه‌ی ما غالبا خیلی تکراری شده است. معمولا یک روتین کلی دارد: صبح بیدار می‌شویم، کارهای تکراری می‌کنیم، می‌خوابیم و بعد دوباره صبح و کارهای تکراری…. اخبار ما را از این ملال در می‌آورد.

در آنجا، فلان فاجعه رخ داده است که… می‌بینید چه هیجان کاذب و آدرنالین موقت به روح و روان ما تزریق می‌کند؟

اخبار مثل قند، مثل فست فود اشتها آور است و به راحتی قابل هضم هستند، بسیار مضر است و اعتیادآور برای مغز مثل فست فود در واقع این چهار ویژگی دارد: اشتهاآورند، به راحتی قابل هضم هستند، بسیار مضر و اعتیادآور هستند و…. مثل قند برای مغز، مثل فست‌فود: اشتها‌ آور، قابل هضم، بسیار مضر و اعتیاد آور هستند.

ما در یکسال به طور میانگین با ۲۰ هزار خبر بمباران می‌شویم. اما بیاید بحث کنیم و آسیب‌شناسی کنیم که این ۲۰ هزار خبری که ما دنبال می‌کنیم چه جور خبرهایی هست و چه اثری روی ما می‌گذارد.

آثار اخبار:

یکی از مهمترین اثرات دنبال کردن دایم اخبار فاجعه‌بار بی‌حسی مغز است.

ببینید مغز ما ظرفیت توجه ثابتی دارد تا جایی نسبت به فاجعه‌ها واکنش نشان می‌دهد مثلا کرونا، تحریک میشه بعد شروع می‌کند برنامه‌ریزی کردن، مواظبت کردن… اما اگر حجم خبرهای بد، به صورت تکراری، از یک حدی زیادتر شود مغز برای دفاع از خودش کلا شروع می‌کند آنها را انکار می‌کند و یعنی بی حس می‌شود نسبت به خبرها. در واقع به نوعی واکسینه می‌شود. برای این که احساس می‌کند ظرفیت توجه بیش از این ندارد. بسیاری از خبرهای بدی که میشنویم در ابتدا توجه ما را به آن موضوع به آن فاجعه جلب می‌کند و ما حتی یک کارهایی هم می‌کنیم برای آن. اما از یک جایی به بعد ما بی‌حس می‌شویم، یعنی آنقدر دردناک می‌شود خبرهای بد که ما عملاً دیگر نمی‌بینم‌شان. باید بدانیم که مغز ما اینطور کار می‌کند. خیلی از فجایع برای ما عادی می‌شوند. یعنی اول ما یک واکنش احساسی نشان می‌دهیم و بعد من خسته می‌شویم و اصلا نمی بینیم دیگر. یعنی موضوع را از دسترس آگاهی و توجه ویژه کنار می‌گذاریم.

پس یکی از ایرادات آدم‌هایی که دایم خبرهای بد را دنبال می‌کنند، این هست که اتفاقاً کاری برای دنیا نمی‌کنند.

دوم اینکه دچار یک توجه خیلی افراطی و اشتباه می‌شویم.

مثلا رالف داولی می‌گوید که سال ۲۰۰۸ یک سری تروریست در بمبئی ۱۶۶ نفر را کشتند. اگر یک میلیارد نفر توی اون روز فقط یک ساعت کامل برای این خبر وقت گذاشته باشند که خیلی زمان کمی هم هست و ما خیلی بیشتر درگیر اخبار بد می‌شویم و ۷۰۰ تولید درگیر بشه اگر یک میلیارد نفر آن روز یک ساعت برای این خبر وقت گذاشته باشند ۱۰۰ هزار سال از وقت بشر درگیر این خبر شده است. ۱۰۰ هزار سال برای خبری که ما کاری هم برای ان نمی‌توانیم بکنیم.

اصلا در مورد همین تروریست‌ها این را بگویم که چطور اخبار به تروریستها کمک می‌کند. بیاید یک آماری را مرور کنیم با هم:

سال ۲۰۰۱ تا الان هر سال به صورت متوسط سالی ۵۰ نفر در اروپا با حمله های تروریستی کشته شدند که اگر از ۲۰۰۱ تا الان حساب کنیم، کتاب سال ۲۰۱۸ و یا ۲۰۱۹ هست، سالی ۵۰ نفر. اما در همین اروپا هر سال ۸۰ هزار نفر در سانحه رانندگی میمیرند، در همان اروپا سالی ۶۰ هزار نفر خودکشی می‌کنند. ۵۰ نفر حمله تروریستی ۶۰ هزار نفر خودکشی!

خب احتمال اینکه شما توسط خودتان در اروپا کشته شوید خیلی بیشتر از این است که توسط تروریست‌ها کشته شوید، ولی توجه ما چطور تقسیم می‌شود؟

در قبال سلامت روان آدم ها نسبت به آمار قربانی ۶۰ هزار نفر خودکشی در سال، آیا همانقدر خبر، مطلب، تحلیل و اطلاعات به ما داده می‌شود؟

ولی وقتی یک حمله تروریستی در یک بانک رخ می‌دهد تمام توجه جهان به این خبر جلب می‌شود مسئله‌ای که میانگین سالانه ۵۰ نفر قربانی دارد. نمی‌خواهم بگویم جان این ۵۰ نفر بی‌ارزش بوده و یا بی اهمیت است. من دارم می‌گویم باید بسنجیم که ۸۰ هزار کشته در جاده‌ها مسئله مهمتری است یا حمله تروریستی؟ آیا در مورد آن تحلیلی داریم که چطور جاده‌ها را ایمن‌تر کنیم تا رانندگی ها را امن‌تر کنیم و هوشیاری را نسبت به این موضوع ببریم بالا یا خیر؟!

و جواب صد در صد نه است! توجه ما به حملات تروریستی بیشتر است و در مقابل هم تروریست‌ها از این توجه تغذیه می‌کنند. تروربست‌ها با ترس مردم دیده می‌شوند و اخبار به طرز عجیبی به آنها پاداش می‌دهد. یعنی اگر یک گروه تروریستی، افراطی و یا تندرو در جایی کاری می‌کند، تمام جهان به آنها توجه می کنند و آنها در واقع به هدفشان می‌رسند.

سوم اخبار تعصب را تقویت می‌کند.

یکی از دیگر از بدی‌های اخبار این است که در واقع تعصب را تقویت می‌کند. ما تمایل داریم جنسی از خبر را دنبال کنیم که ما را تایید می‌کند. هر کدام از ما یک نگاهی داریم به جهان و براساس آن حرکت می‌کنیم. راجع به سیاست، اقتصاد، اجتماع... ولی ما خبرهایی را جذب می‌کنیم، شبکه‌هایی را می‌بینیم و یا پیچ هایی را دنبال می‌کنیم که اتفاقا اطلاعات ما را مستحکم‌تر می‌کنند. یعنی اخبار جنسی از آگاهی دارد که اتفاقاً به آدم و تفکر انتقادی نمی‌دهد. به ما یک سری فکت تکراری می‌دهد تا بر باورهای قبلی‌شان اتفاقاً پایدارتر شوند. اخبار با فلسفه فرق دارد. اخبار با دانش فرق دارد. دانش نگاه ما را به جهان تغییر میدهد اخبار همان نگاه قبلی ما را تقویت می‌کند چون خود ما گزینشی عمل می‌کنیم. مثلا آنهایی که در آمریکا فاکس‌نیوز می بینند با کسانی‌که CNN را دنبال می‌کنند، هر کدام چیزهایی را می‌شنوند که دوست دارند.

اخبار و رسانه‌ها شبه قهرمان ها و قهرمان های اشتباهی را هم معروف می‌کند، مثلا شما تا به حال اسم دونالد هندرسون را شنیدید؟ این آدمی است که آبله را بعد از سی قرن ریشه‌کن کرد. انسانی تا این اندازه مهم که جان انسان‌های زیادی را نجات داده است، اما هیچ کس نمی‌شناسدش. یا مثلا چند نفر خانم توران میرهادی را می‌شناسند؟ اما اخبار جنسی دارد که آدمهایی را معروف می‌کند که اتفاقا لیاقت معروف شدن ندارند.

پیش از این اگر کسی مشهور می‌شد یک رابطه‌ای بین شهرتش و دستاوردهایش وجود داشت، یعنی این آدم یک کار بزرگی کرده بود؛ شکسپیر بود و خوب می‌نوشت، باخ بود، موزارت بود که معروف بود.

ولی الان یک آدم با گفتن کلمه‌ای مثل کچلیک می‌تواند معروف شود و همه‌ی آدمها ببینندش.

فصلنامه ترجمان که یه شماره خود را اختصاص داد به آدمهایی که بی‌دلیل معروف شدند و ما الان نمونه‌هایی داریم که به صرف هیچ کاری نکردن بیشترین دنبال کننده و فالوور را دارند، چون هیچ کاری نکردند. چون معروف هیچ کاری نکردند.

یعنی معروفند چون معروفند. نه بازیگرند، نه دانشی دارند نه... هیچ کاری! در همان فصلنامه ترجمان توضیح می‌دهد که یک هنرمند خوش‌ذوقی در اعتراض به این روند،‍ تخم مرغ را در صفحه اجتماعی خودش قرار می‌دهد و بیشترین تعداد لایک رو میگیرد. در واقع ی هنر مفهومی را عرضه می‌کند تا بگوید همین قدر شهرت در جهان ما پوچ و خالی است.

در حال حاضر شاگردان من در مدرسه خیلی از آدم‌های مهم و موثر کشورمان را نمی‌شناسند و اصلا اسمشان را هم نشنیدند و این دلیلش چیه؟ چون سمت علاقه اخبار و پروژکتورهای اخبار روی قهرمان‌های اشتباهی است و روی زندگی آدم‌های اشتباهی است.


چجوری باید اخبار را دنبال کرد؟

من فکر می‌کنم خیلی گزینشی باید سراغ اخبار رفت. اخبار مثل آپاندیس است: دائما ملتهب است و تقریباً بی‌فایده.

این گونه که ما اخباری را دنبال می‌کنیم بی فایده است. من مثلا خودم فقط در حدود ۴۵ دقیقه وقت می‌گذارم و یکی دو منبع که به آنها مطمئن هستم را گوش می‌کنم یا میبینم و دیگه تمامش می‌کنم و در مقابل این وسوسه که بیشتر مثل فست فود اشتها آور، قابل هضم و هیجانم را در واقع تغذیه می‌کند، در مقابل اینها سعی می کنم مقاومت کنم.

مخصوصا این روزها با این حجم اخبارهای منتشر شده این اخبار به سلامت و روان ما دارد آسیب می‌زند، اخباری که خیلی‌هایش اصلا مرجع مناسبی ندارد. من از شما می‌خواهم مجدد مینیمالیسم دیجیتال را بخوانید.

بخدا را شکر خدا را شکر خیلی مردم دوست داشتند و خیلی‌ها به من گفتند این باعث شده عادات ما تغییر کند و این خیلی جالب است و جای خوشحالی دارد.

یک بخش دیگر را هم بگویم و تمام کنم: یونانی‌ها در اواسط بهار یک سنتی داشتن به نام تراژدی خوانی. جمع می‌شدند بیرون شهر که هوا خوب بوده، شروع می‌کردند قصه می‌گفتند و در مورد تراژدی‌ها حرف می‌زدند مثلاً قصه کسی را می‌گفتند که تمام فضائل اخلاقی را داشته و یکی دو تا عیی شخصیتی داشته مثل طمع مثل حسد و.... و همان عیب شخصیتی باعث شده از جایگاه بالایی که داشته است سقوط کند به جایگاهی پایین. اینجوری درس‌های اخلاقی می‌داده‌اند اما تراژدی‌ها امکان تجربه دوتا چیز را برای آدم ها فراهم می‌کردند که اخبار فراهم نمی‌کند: یک امکان همدلی با آدمی که این تراژدی بر او رخ داده است، چرا؟ چون ما در واقع با جزییات می‌دیدیم که چه اتفاقات پیچیده‌ای رخ می‌دهد که یک آدم پدرش را بدون اینکه بداند کشته است و فکر می‌کردیم که شاید برای ما هم اتفاق بیفتد، ما با کفشهای اون آدم راه می‌رفتیم، حال و هوای این آدم را تجربه می‌کردیم ولی اخبار این مجموعه پیچیده از عواطف انسانی را نادیده می‌گیرد، با یک تیتر کوتاه و یا یک ویدیو یک دقیقه‌ای خلاصه می‌کند.

مثلا اگر قرر بود فیلم آژانس شیشه‌ای کار آقای حاتمی‌کیا یک خبر باشد، چه می‌شد؟ مثلا این بود که:

رزمنده سابق جنگ آژانس هواپیمایی را به اسارت گرفت!

ولی کاری که حاتمی‌کیا می‌کند این است که این تراژدی را باز می‌کند. به بیش از یک خط. ما می‌فهمیم که حاج کاظم چرا این کار را کرد.‍ چه حسی دارد. شاکله حسی رفتاریش چیست. چه ریشه‌هایی دارد و این شبیه به سنت تراژدی خوانی است.

می‌می‌خواهم بگویم این اخباری که تراژیک هستند را با دیدی بهش نگاه کنیم که یونانی‌ها به تراژدی داشتند. و فکر کنیم شاید برای من هم اتفاق بیفتد و این موقع کمی با بازنده‌ها، با باخته‌ها و با آنهایی که این اتفاق برای آنها افتاده کمی مهربانتر خواهیم بود و دلایل این اقدام را درک کنیم. این کار بهتر است اخبار است.