درباره معنای زندگی (بخش نهم)

در پست قبلی توضیحی دادیم درباره‌ی تاریخ علم و پارادایم‌هایی که حاکم بوده در انقلاب علمی و صنعتی، تغییر پارادایم‌ها و اثری که علم بر بی‌معنایی زندگی گذاشته است. در این پست می‌خواهیم شیرجه بزنیم به مبحث معنای زندگی!


۱. معرفی کتاب:‌ درباره معنای زندگی، نوشته ویل دورانت، ترجمه شهاب الدین عباسی، انتشارات پارسه.


این کتاب در واقع تا مدت‌ها گم شده بود. ویل دورانت این کتاب را نوشته بود اما تمام نسخه‌هایش گم می‌شود و یا نایاب می‌شود و پس از مدت‌ها آقایی به نام جان لیتل، نسخه خطی این کتاب را پیدا می کنند و همین اواخر این کتاب را باز نشر می‌کنند. پشت این کتاب داستان جالبی هست، که خود آقای دورانت در مقدمه‌ در مورد آن توضیح داده شده است. ویل دورانت توضیح می‌دهد که با فردی در سال ۱۹۳۰ ملاقات می‌کند که فردی کت شلواری و شیک و تمیزی بوده، این فرد به استاد می‌گوید:

برای من زندگی به پایان رسیده است و می خواهم خودم را بکشم. تو فکر می‌کنی چیکار می‌شود کرد؟ چه توصیه‌ای داری؟ تویی که فیلسوفی، مورخی، تویی که ده‌ها جلد تاریخ تمدن بشر نوشته داری و گشتی، چه فکر می‌کنی؟ چه توصیه ای به من داری؟ چه چیزی داری که من به آن چنگ بزنم و بتوانم به زندگی ادامه دهم؟

در واقع یکی از مهمترین سوالات زندگی و فلسفه که آلبر کامو هم در واقع بارها می‌پرسد را از او می‌پرسد:

چرا نباید خودکشی کرد؟

آقای ویل دورانت در آن شرایط حرفهایی میزند تا آن فرد کمی آرام شود، اما نمی‌داند که آیا آن مرد خودکشی کرد یا نه. با این حال ویل دورانت به این فکر می‌کند پاسخ بقیه آدم های مهم در جهان به این سوال چیست؟ و شروع می‌کند نامه‌نگاری با شخصیت های مهم جهان؛ مثل گاندی، مثل راسل و آدم‌های مختلف که البته همه هم نویسنده و یا رهبر سیاسی نیستند. و اتفاقا قشنگ ترین پاسخ‌ها، به نظر من پاسخ یک زندانی محکوم به حبس ابد است. یک آدمی که در زندان است و قرار است همه عمر خود را آنجا بماند و پاسخ می‌دهد که برای زیستن چه ارزشی را می‌شود پیدا کرد که به آن چنگ بزنیم و زندگی را ادامه دهیم.

کتاب با روایت خود آقای دورانت آغاز می‌شود، سپس پاسخ‌های رسیده و طبقه بندی شده و در انتها حمع بندی موخره‌ای که ویل دورانت روی موضوع دارد.

ببینید: اگر چرایی زندگی را یافته باشی، با هر چگونگی‌ای می‌توانی بسازی!

رنچ تو معنا پیدا می‌کند و این معنا می‌تواند تو را قدرت‌مندتر کند. در واقع دلیلی برای بیدار شدن داری.

اما چطور می‌توان این معنا را یافت؟

به نظر من یک روش آن است که رنجی که بر ما رخ داده را تحلیل کنیم و ریشه‌های آن را پیدا کنیم و جلوی اینکه بر دیگری حادث شود را بگیرم.

چون من معلم هستم، شغلم پر از قصه است، من یکی از شاگردانم را در تصادف از دست دادم. پدر ایشان زمانی که از ماشین تصادفی خود پیاده می‌شود نه خودش و نه همسرش که جلو نشسته بودند، حتی یک خراش هم برنداشته بودند، اما فرزندش در دم فوت کرده بود. این آدم اوج اندوه را در جهان لمس می‌کند، در واقع رنج را در آغوش می‌گیرد.

من مدت‌ها بعد از ایشان پرسیدم که چطور این رنج را تحمل کردی و برایم توضیح داد که یک مینی بوس که راننده‌اش خوابش برده بود و به ماشین آنها می‌زند و این سانحه رخ می‌دهد، از زمان تصادف ایشان به شرکت‌های باربری و ماشین‌های سنگین می‌رود و به راننده‌ها یک عکس از جوانی خود و یک عکس از بعد از فوت امیررضا و حال حاضر خودش نشان راننده‌ها می‌دهد و می‌گوید: نخوابید! پشت فرمان ماشین نخوابید!

ایشان می‌گفت: این تنها دلیلی هست که باعث می‌شود من دلم بخواهد هر صبح یک روز دیگر از خواب بیدار شوم.

۱۳۹۸/۰۸/۲۱
۱۳۹۸/۰۸/۲۱

ببینید جهان پر از رنج است و گاهی خیلی نامرد است، خیلی رنج آلود است و اندک دلایلی که ما برای زندگی داریم گاهی تا این حد کوچک هستند.

یک مثال دیگر بزنم. من یک دوستی دارم به نام آقا مرتضی. ایشان مدتی همکار من بود. آقا مرتضی سه تا از فرزند دارد که خارج از کشور ساکنند و همسری داشت که بی نهایت دوستش داشت و متاسفانه همسرش فوت کرد. آقا مرتضی نزدیک ۷۰ سال سن دارند و بعد از فوت همسرش حالش خوب نمی‌شد، خوابش نمی‌برد، غروبها دلتنگی می‌کرد، جایی که خانمش می‌نشست در بالکنی که با هم چایی می‌خوردن، لباس‌هاش... همه چی! خاطرات بهش حمله می‌کردند، باور کنید یک وقتهایی خاطرات دخل آدم را می‌آورند.

بعد از مدتی حال آقا مرتضی بهتر شد و گویا رنجش کمی التیام پیدا کرد، از ایشان پرسیدم که چه شد که بهتر شدید؟ گفتند من به این فکر کردم که زوج‌های کمی هستند که آنقدر عاشقانه با هم زندگی کنند و انقدر خوش شانس باشند که با هم از دنیا بروند و یکی مجبور نباشد رنجِ فقدان دیگری را تحمل کند و هر دو شانس داشته باشند که با هم فوت کنند. بعد به این فکر کردم که اگر من اول فوت کرده بودم، چه می‌شد؟ این عصرهایی که نمی‌گذشت؟ این‌ تنهایی‌ها؟ این بالکن لعنتی؟ این نبودن بچه‌ها….؟ همه اینها باعث می‌شد او رنج بکشد. و من حتی اگر حق انتخاب داشتم هم ترجیح می‌دادم من آن کسی باشم که این رنج را باید متحمل شود، نه او!

و می‌گفت من اینجا هستم تا جای او رنج بکشم.

می‌خواهم بگویم آقا مرتضی هنوز هم عصرهای زندگیش همانقدر کًند می‌گذرد، هنوز همانقدر جای خالی همسرش را لمس می‌کند و هنوز… اما آقا مرتضی حالا یک معنا برای رنج خودش دارد: من اینجا هستم تا جای او رنج بکشم.

ببینید چطور تزریق معنا به یک رنج، به آن رنگ می‌دهد.

من از آقای صحت پرسیدم بزرگترین رنج زندگی شما چیست؟ گفتند فوت مادرم. و من پرسیدم چطور توانستید این رنج را تحمل کنید.

گفتند:

ببین با مرگ مادرم معنای زندگی برای من تغییر کرد. مادر من از سرطان درگذشت. من زندگیم را وقف کمک به سرطانی‌ها نکردم. من چند تا دوست دارم مثل دکتر امید رضایی که فوق تخصص بیماری‌های خونی هستند و می‌دانم که چقدر علم پیشرفت کرده و یعنی روز به روز امید برای بیماران مبتلا به سرطان بیشتر می‌شود. از سال ۸۰ که مادرم فوت کردند تا الان که سال ۹۸ است، در این ۱۸ سال علم به قدری پیشرفت کرده که شاید اگر مادر من الان زنده بود می‌توانست به زندگی ادامه دهد. این امید واقعا خیلی خوشحالم می‌کند.
من نتوانستم برای سرطان کاری بکنم، ولی توانستم یک چیز مهمی را یاد بگیرم، یک چیز مهمی که برای خودم بود. من این را فهمیدم که زندگی خیلی کوتاه است و بخشیدن آدم‌ها خیلی مهم است. نمی‌دانم این مسئله چه ربطی به مرگ مادرم داشت ولی فهمیدم که ما باید دائم اشتباهات بقیه رو ببخشیم، چون خودمان پر از اشتباهیم و احتیاج به بخشیده شدن داریم.

اگر چرایی زندگی خودمان را پیدا کنیم، حتی اگر این موضوع در حد چک کردن اخبار درمان یک بیماری باشد، یک امید کوچک، یک رروزنه‌ی امید برای زندگی ما که سبب شود احساس کنیم رنجی که من کشیدم را دیگران نخواهند کشید، به زندگی ما چه رنگی می‌دهد.

بیایید چند تا اثر دیگر از ویل دورانت هم معرفی کنیم. خب تاریخ تمدن را که همه می‌شناسند و اصلا این کتاب با نام ویل دورانت گره خورده است.

۲. معرفی کتاب:‌ تاریخ تمدن، نوشته ویل دورانت

آقای دورانت کتابهای دیگری هم دارند که به فارسی ترجمه شده است و یکی از درخشان‌ترین آنها که با بحث ما هم مقاربت دارد، لذات فلسفه است که دکتر عباس زریاب خویی هم ترجمه کردند و برای شروع خواندن فلسفه کتاب خوبی است.

۳. معرفی کتاب:‌ لذات فلسفه، نوشته ویل دورانت، ترجمه عباس زریاب، انتشارات علم

یک کتاب دیگر ایشان که آن هم در انتشارات پارسه منتشر شده است، کتاب قهرمانان تاریخ است.

۴. معرفی کتاب:‌ قهرمانان تاریخ، نوشته ویل دورانت، ترجمه زرین فنائیان، انتشارات پارسه.

باز هم درباره معنای زندگی کتاب دیگری از ایشان منتشر شده است:‌«تفسیرهای زندگی» که نوشته خود و همسرشان آریل دورانت بود. این دو به همکاری هم آمدند درباره کتاب‌ها و نویسنده های مورد علاقه‌شان صحبت کردن، درباره شاهکارهای ادبی و نویسنده های بزرگ، در واقع ادیبان جهان صحبت کرده اند. در سطور این کتاب به این پرداختند که هر یک از این ادبا چه تفسیری از زندگی داشتند و این را در داستان‌های افراد چپاندند.

۵. معرفی کتاب:‌ تفسیرهای زندگی، نوشته ویل و آریل دورانت، ترجمه ابراهیم مشعری، انتشارات نیلوفر.

بعلاوه یک دو زندگینامه هم است که درباره زندگی‌نامه خود نوشت خود آقای دورانت و همسرشان است.

۶. معرفی کتاب:‌ دو زندگینامه، نوشته ویل دورانت، ترجمه هرمز عبداللهی، انتشارات علمی فرهنگی.

شما در کتاب‌های آقای دورانت نگاه کسی که مسلط بودند بر تاریخ فلسفه و تاریخ تمدن را درباره چرایی زندگی و فلسفه زندگی پرداختند و جاهایی که در زندگینامه خود به پرورش دخترشان ادل اختصاص دارد خیلی خواندنی است.

پس کتاب درباره معنای زندگی را بخوانید و با پاسخ‌های شگرف این بزرگان و متفکران آشنا شوید.